25-07-2014، 12:28
دستور صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواك تهران، به همراه نیروهایی از هوابرد، به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به تركیه تبعید شدند».
ارتشبد حسین فردوست، دربارهی دلایل تبعید امام خمینی و مسائل پشت پرده و دخالت قدرتهای خارجی در تبعید امام خمینی میگوید:
منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت كه یكی از آنها «كاپیتولاسیون»بود كه با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد... همان طور كه منصور به دستور آمریكا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریكا بود. تصور من این است كه شخص محمدرضا شاه به اینكار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید، محمدرضا در كاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شركت داشتند. منصور، نخستوزیر، نیز حضور داشت و حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم استنباطم این بود كه منصور در موضوعی پافشاری میكند و محمدرضا موافق نیست. یك بار نیز شنیدم كه محمدرضا به منصور گفت: «چرا اصرار میكنید؟»
ارتشبد حسین فردوست، دربارهی دلایل تبعید امام خمینی و مسائل پشت پرده و دخالت قدرتهای خارجی در تبعید امام خمینی میگوید:
منصور برنامههای مهمی به سود غرب داشت كه یكی از آنها «كاپیتولاسیون»بود كه با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد... همان طور كه منصور به دستور آمریكا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریكا بود. تصور من این است كه شخص محمدرضا شاه به اینكار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید، محمدرضا در كاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شركت داشتند. منصور، نخستوزیر، نیز حضور داشت و حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم استنباطم این بود كه منصور در موضوعی پافشاری میكند و محمدرضا موافق نیست. یك بار نیز شنیدم كه محمدرضا به منصور گفت: «چرا اصرار میكنید؟»
همان طور كه منصور به دستور آمریكا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم آمریكا بود. تصور من این است كه شخص محمدرضا شاه به اینكار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از آن واهمه داشت
بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بی میلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخستوزیر چه میخواهد؟» منصور مطرح كرد باید هرچه سریعتر آیت الله خمینی به تركیه تبعید شود. گفتم باید به پاكروان رئیس ساواك گفته شود. گفت: «تلفنكنید» تلفن كردم. پاكروان گفت: «آیا میتوانم با شاه صحبت كنم؟» به محمد رضاگفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت كرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواك تهران، به همراه نیروهایی از هوابرد، به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به تركیه تبعید شدند».