گفتگوی بین و من و خواهرم بعد از پوشیدن لباس جدیدش و نظر خواستن از من :
آجیم : نگا ببین این مانتوهه بهم میاد ؟؟ ^__^
من: آره خواهری ... قشنگه
خواهرم : اصلنشم قشنگ نیس... چاق نشونم میده !!
من : ولی به نظر من قشنگه ... آخه تو که 60 کیلو بیشتر نیسی
خواهرم: با من بحث نکن ..میگم چاق نشون میده!
من : باشه بابا چته داد میزنی حالا...اصلا چاق نشونت میده خوب شد؟
خواهرم: چاق خودتی !!
من: ای بابا ، مگه من گفتم چاقی ؟؟؟
خواهرم: اصلا دیگه ازت نظر نمیپرسم !!!
من : نپرس ... والا ، بهتر!
خواهرم : کصاااافط ! میبینی چطور داری با من حرف میزنی؟
من : فدات بشم ، قربونت برم ، عزیز دلم ، تو بگو من چی کار کنم ؟! هر چی تو بگی ..!
خواهرم : هیچی ، دیگه نظر نده ...! باشه ؟!
من : باشه عزیزم ، چشم!
خواهرم: خیـــــــــــــــــلی بیشووووووری ..!
پوووووووووووووووووف
سپاس یادت نره تا سپاس ندادی بیرون نمیری شیر فهم شد؟؟
آجیم : نگا ببین این مانتوهه بهم میاد ؟؟ ^__^
من: آره خواهری ... قشنگه
خواهرم : اصلنشم قشنگ نیس... چاق نشونم میده !!
من : ولی به نظر من قشنگه ... آخه تو که 60 کیلو بیشتر نیسی
خواهرم: با من بحث نکن ..میگم چاق نشون میده!
من : باشه بابا چته داد میزنی حالا...اصلا چاق نشونت میده خوب شد؟
خواهرم: چاق خودتی !!
من: ای بابا ، مگه من گفتم چاقی ؟؟؟
خواهرم: اصلا دیگه ازت نظر نمیپرسم !!!
من : نپرس ... والا ، بهتر!
خواهرم : کصاااافط ! میبینی چطور داری با من حرف میزنی؟
من : فدات بشم ، قربونت برم ، عزیز دلم ، تو بگو من چی کار کنم ؟! هر چی تو بگی ..!
خواهرم : هیچی ، دیگه نظر نده ...! باشه ؟!
من : باشه عزیزم ، چشم!
خواهرم: خیـــــــــــــــــلی بیشووووووری ..!
پوووووووووووووووووف
سپاس یادت نره تا سپاس ندادی بیرون نمیری شیر فهم شد؟؟