23-07-2014، 13:37
بهدليل آنكه ايران و آمريكا در قبل از پيروزي انقلاب با يكديگر رابطهسياسي و اقتصادي داشتند و اين رابطه سياسي در بعد از پيروزي شكوهمندانقلاب اسلامي قطع شده است ـ با وجود رابطه اقتصادي ـ، در اين بخش بهارزيابي رابطه ايران و آمريكا در دو مقطع زماني قبل و بعد از انقلابميپردازيم. شرايط، ويژگيها و مقتضيات زماني متفاوت اين دو مقطع، باعثميشود تا جداگانه به بررسي نوع و چگونگي رابطه ايران و آمريكا پرداختهشود. بنابراين، در اين فصل موضوعات زير را مورد بررسي قرار ميدهيم:
1. باز شدن راه نفوذ و سيطره آمريكا در ايران.
2. هدف آمريكا از ارتباط با ايران قبل از انقلاب.
3. دخالت آمريكا در اقتصاد ايران قبل از انقلاب.
4. نتيجه وابستگي اقتصاد ايران به آمريكا.
5. وضعيت اقتصاد ايران و آمريكا در اوايل پيروزي انقلاب.
6. رابطه ايران و آمريكا در سالهاي پس از پيروزي انقلاب.
7. نكته پاياني: ديدگاه صاحبنظران آمريكايي در مورد تحريمهاي ايران.
باز شدن راه نفوذ و سيطره آمريكا در ايران
در بررسي شكلگيري روابط ايران و آمريكا و فراز و نشيبهاي آن تازمان پيروزي انقلاب اسلامي بايد لزوماً به عواملي چون وضعيت زماني،سياستهاي حاكم جهاني، موقعيت ايران، سيستم حكومتي ايران و بهويژهرقابتهاي سلطهگرانه قدرتهاي مسلط توجه داشت. رقابتهاي سلطهگرانهياد شده و باجخواهيهاي روس و انگليس، سرانجام رژيم حاكم را به اين فكرانداخت تا با بازكردن پاي قدرت سومي، از شدت فشار و رقابتهاي موجوداين دو قدرت بكاهد؛ اين قدرت سوم تازه نفس (آمريكا) مدعي حق حاكميتملتها بر سرنوشت خويش بود.
اتخاذ استراتژي انزوا گرايانه و عدم مداخله در مسايل جهاني در آن مقطعزماني مزيد بر علت شده، ايران را بيش از پيش به سمت برقراري روابطمستحكم با آمريكا كشاند. نمونهاي از اين تمايل و خود شيريني نظامشاهنشاهي ايران را در اولين شوك نفتي (سال 1352) شاهديم. در اين شوكنفتي و تحريم نفتي آمريكا و اسرائيل و طرفداران غربي اسرائيل از سوياعراب قيمت نفت تا 10 برابر افزايش يافت. از سوي ديگر دولت ايران درجهت نشان دادن وفاداري سياسي خود به آمريكا و اسرائيل و خروج آنان ازوضعيت بحران نفت، به شكستن تحريم نفتي اعراب اقدام نمود. نتيجه اين امرباعث 10 برابر شدن درآمد ايران گرديد و چنانكه در برخي منابع اشاره شده،اين رقم از 3/2 ميليارد دلار به 23 ميليارد دلار رسيد. اين افزايش درآمددست شاه را در خريدهاي فزاينده و گوناگون تسليحاتي باز گذاشت و شاهباشعار «كميت، كيفيت، سرعت»، ايران را به انباري از تسليحات غربي وآمريكايي تبديل كرد كه اين مسأله كشورهاي عربي را وحشت زده ميكرد.در فاصله 20 سال يعني بين سالهاي 1971 ـ 1950 كل خريدهاي تسليحاتيايران از آمريكا به يك ميليارد دلار هم نرسيد، ولي از سال 1971 تا 1978كه سياست واگذاري نقش ژاندارمي منطقه به ايران مطرح ميشود، اين رغم به19 ميليارد دلار ميرسد.
جرج بال يكي از معاونين سابق وزارت خارجه آمريكا، ضمن اشاره بهآمار و ارقام مشابهي، پرده از اوج سلطه گري آمريكا و سلطهپذيري ايرانزمان شاه برداشته، به نقش مستقيم آمريكا در سياستگزاريهاي نظامي ايراناشاره دارد:
ما شاه را بهطور كامل تحت نظارت داشتيم؛ اين ما بوديم كه ميگفتيم شما بهفلان سلاح احتياج نداريد و به فلان سلاح احتياج داريد.
بنابراين بايد اذعان كنيم كه روابط نزديك ميان آمريكا و ايران در طيدوران حكومت شاه سابق، يك نمونه كامل از روابط سلطهآميز بين المللييعني چهرهاي آشنا از سياست جهاني امروز بوده است. جالب اينجاست كهشاه نيز به اين مسأله اعتراف كرده و كشور و خود را وابسته به آمريكاميدانست؛ وي در آخرين روزهاي اقتدار خود در ايران، خطاب به وزيرخزانه داري وقت آمريكا ـ در دوران رياست جمهوري كارتر ـ چنينميگويد:
ارتش در دست شما بود؛ اقتصاد مملكت را خودتان برنامهريزي ميكرديد؛ساواك را خودتان و اسرائيل تأسيس كرديد؛ پليس را دولت جنابعالي تربيتميكرد. چيزي نبود كه من از شما پنهان كرده باشم؛ حالا هم نبايد همهشكستهايتان را به گردن من بيندازيد.
هدف آمريكا از ارتباط با ايران قبل از انقلاب
پس از جنگ جهاني دوم، استراتژي آمريكا در منطقه خاورميانه بر پايهتحكيم سلطه، دسترسي به منابع نفتي خليج فارس، جلوگيري از توسعهطلبيشوروي و كشورهاي كمونيستي، حمايت از امنيت اسرائيل و پشتيباني ازحكومتهاي محافظه كار استوار بود. در سايه چنين اهدافي، ايران با داشتنموقعيت استراتژيك ويژه و برخورداري از منابع غني نفت و گاز برايآمريكاييها اهميت يافته و به يكي از نزديكترين همپيمانان آمريكا و غربتبديل شد.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 كه حضور آمريكاييها در ايران رسميّتيافت، آمريكا در چارچوب حفظ منافع خود همواره از شاه حمايت ميكرد.هر چند تلاشهاي آمريكاييها، كمك به ايران ناميده ميشد ولي در عملايران را به آمريكا وابستهتر ساخت و همراهي و خود باختگي شاه ودولتمردان ايراني نيز اين روند را تشديد ميكرد. آمريكا نيز از اين وابستگيدر زمينههاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي و استراتژيك بهره ميبرد.براساس تئوري ژاندارمي ايران در منطقه، ايران بهعنوان ژاندارم آمريكا درمنطقه تبديل شد. هدف از اين نظريه، بهرهگيري از قدرتهاي منطقهاي برايحمايت از منافع بين المللي آمريكا و ساير كشورهاي غربي در مقابلشورويها بود. در نتيجه اين مسأله، آمريكا با فروش هر نوع تسليحاتمرسوم به ايران موافقت ميكرد؛ بهطوريكه در اواسط دهه 1350، ايران بهبزرگترين خريدار تسليحات آمريكا تبديل شد: «از سال 1950 تا زمانسقوط شاه، ارزش قراردادهاي خريد تجهيزات و خدمات نظامي ايران ازآمريكا حدود 20 ميليارد دلار شد. از سوي ديگر، آمريكا 40 درصد سهامكنسرسيوم نفتي را بهدست آورد و به سرمايه گذاريهاي گسترده در ايرانپرداخت. البته، روابط اقتصادي ايران و آمريكا در ماهيت، امپرياليستي بود؛مثلاً ايران در برابر هر دلاري كه از تجارت با آمريكا بهدست ميآورد، حدود2 دلار براي كالاهاي آمريكايي ميپرداخت». اين مطالب نشانگر آناستكهايران قبل از انقلاب به شكلها و با عناوين مختلف به آمريكا وابسته بود وكشاورزي و صنعت كشور به كلي خود را وابسته به صنايع و تكنولوژي وابستهخارجي ميديد.
دخالت آمريكا در اقتصاد ايران قبل از انقلاب
مهمترين تحولي كه در قبل از انقلاب در بخش كشاورزي صورت گرفتو از طرف آمريكا ديكته ميشد، اصلاحات ارضي بود:
با توجه به اينكه حدود 40 درصد كشاورزان بهصورت روزمزد كارميكردند، زميني به آنها تعلق نميگرفت. بهعلاوه، مالك ميتوانستزمينهايش را به باغهاي ميوه، زمينهاي مكانيزه و ... كه مشمول اصلاحاتارضي نبودند، تبديل كند. در اين مرحله كه گمان ميرفت 50 درصد زمينهادر اختيار كشاورزان قرار ميگيرد، تنها 9 درصد آنان صاحب زمين شدند.
سيل مهاجرت روستاييان به شهرها از نتايج اصلاحات ارضي بود؛ اينمهاجرت، توليد مواد غذايي كشور را بهشدت كاهش داد و با واردات گستردهمواد غذايي، روستاها را از نظر اين مواد به شهرها ـ كه خود به خارج وابستهبودند ـ نيازمند ساخت. همچنين، مهاجران در شهرها با فقدان كار كافي،مسكن و امكانات زيست مناسب روبهرو شدند و در حاشيه شهرها و محلههايفقيرنشين و كثيف استقرار يافتند:
در اوايل دهه 1350، نرخ مهاجرت به 8 درصد رسيد كه از رقم متوسطسالهاي 1355 ـ 1335 بسيار بيشتر بود.
در بخش صنعت كشور نيز وضع چندان مناسبي حاكم نبود. هزينههايسرسام آور نظامي بر مشكلات بخش صنعت افزود. اتخاذ دو سياست مهماصلاحات ارضي و صنعتي شدن سريع بعد از سال 1953 توسط شاه، توسعهوابستگي را در ايران پديد آورد كه ميتوان گفت در نهايت، اين عامل يكي ازعلل سقوط شاه بود:
بهدليل سياستهاي نادرست اصلاحات ارضي، حمايت نكردن دولت ازكشاورزان و عدم فعاليت كافي سرمايه گذاران خارجي در بخش كشاورزي،اين بخش با كاهش رشد 2 تا 3 درصدي در سال مواجه شد و بهموازات آنواردات مواد غذايي اوج گرفت و زمينه وابستگي، بيش از پيش فراهمگشت.
وضعيت اقتصادي كشور را قبل از انقلاب، حضرت امام خميني؛بهخوبي در بيانات خود ترسيم كردهاند:
اقتصاد ايران بهدست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايراني ومسلمان خارج شده است، غبار ورشكستگي و فقر بر رخسار بازرگانان وزارعان نشسته است و اصلاحات آقايان، بازار سياه براي آمريكا و اسرائيلدرست كرده است و كسي نيست به داد ملت فقير ايران برسد.
همچنين، مقام معظم رهبري در توصيف وضعيت اقتصادي آن زمانفرمودهاند:
رژيم پهلوي با نابود كردن كشاورزي ملي و وابسته كردن صنعت ناقص ومعيوب و بازگذاشتن دست بيگانگان حريص و دور كردن دربار و غارتمنابع نفتي و بذل و بخشش ثروت ملي به اربابان آمريكايي و اروپايي وويران كردن روستاها و تبديل ايران به بازار كالاهاي بي ارزش خارجي وپيمانههاي محصولات كشاورزي آمريكا و برنامههاي خائنانه ديگري از اينقبيل، اقتدار كشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اداره قدرتهايخارجي كرده و رگ حيات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.
گسترش صنايع مونتاژ كه از پول نفت در كشور رواج مييافت، يكي ازعلتهاي عقب نگهداشتن ايران بود. در زيان صنايع مونتاژ مصرفي همين بسكه نه تنها ميلياردها دلار درآمد حاصل از صدور نفت گران شده در سالهايآخر عمر طاغوت را بلعيد ـ بدون آنكه توليد مفيد و يك سرمايهگذاريمفيدي را براي مردم بهوجود آورد ـ بلكه ايران كه خود در سالهاي اول دهه1350 به ديگر كشورها وام ميداد را پس از چند سال به فقر و نداري دچارساخت كه مجبور گرديد از بانكهاي آمريكايي و غربي ـ كه با پولهاي منتقلشده از كانال مونتاژ و از كشورهاي تحت سلطه، غول مالي جهان شدهاند ـ وامبگيرد. مونتاژي كردن اقتصاد ايران باعث شد كه انبوه مردم روستاها و شهرهافقير باقي مانده و اقليتي سرمايه دار، صاحب سرمايههاي هنگفت شوند.
يكي ديگر از علل عقب ماندن ايران قبل از انقلاب، هزينه سرسام آوريبود كه صرف خريد تسليحات ميشد. شايد پس از صنعت مونتاژ، مهمترينكانال انتقال ثروت كشورمان در قبل از انقلاب به جيب كشورهاي غربي وآمريكا، خريد اسلحه باشد. شاه و نظاميانش در يك سو و كارخانجات جهانيتسليحاتي نظامي كشورهاي آمريكا، انگلستان و آلمان از سوي ديگر، از آغازدهه 1970 با موافقت دولتهاي خود شديداً مشغول به تجهيز نظامي ايرانميشوند. در اين دهه، ارتش ايران داراي سلاحهايي است كه حتي نيروهاينظامي آمريكا به آنها مجهز نيستند. بهعنوان مثال بايد متذكر شد كه گوياتعداد 520 فروند بمب افكن مدرن مدل فانتوم كه از سال 1975 در اختيارنيروي هوايي ايران بوده، كافي نبوده كه قرار ميشود نيروي هوايي ايران حتيقبل از نيروي هوايي آمريكا تعداد زياد ديگري هواپيماي جنگنده مدل اف ـ14 و اف ـ 16 دريافت دارد؛ نيروي دريايي ايران نيز صاحب 50 هاوركرافتبود كه از اين حيث مقام اول را در جهان دارا بود و همچنين با 40 ناو جنگيبسيار مدرن در آبهاي خليج فارس به مراقبت اوضاع مشغول بود. در ليستسلاحهاي خريداري شده يا سفارشي از آمريكا تعداد 1000 موشك كندروو موشكهاي هدايت شونده زميني و هوايي نيز مشاهده ميشد كه حتي برايارتش آمريكا نيز گران تشخيص داده شده بود.
تنها از سال 1970 تا 1977 كارخانجات آمريكايي، تسليحات نظامي بهارزش 7/13 ميليارد دلار به ايران فروختهاند؛ اين مبلغ تقريباً برابر است با14كل منابع حاصل از بابت سلاحهايي كه آمريكا در همين زمان به 83 كشور بهميزان 7/53 ميليارد دلار فروخته است. اين زرادخانه عظيم كه عظمتشغيرقابل تصور است، لاجرم مخارج سنگيني در بودجه دولت ايران بهوجودآورد كه ميبايستي صرف ايجاد زير ساختهاي خدماتي، تعميرات، تهيهلوازم يدكي و بهويژه پرسنل نظامي و غير نظامي آمريكايي ميشد؛ بينسالهاي 1974 تا 1977 مخارج مذكور بالغ بر 9 ميليارد دلار بوده است.بودجه دفاعي كشور در سال 1353 با خريد تسليحات نظامي پيشرفتهآمريكايي در مقايسه با سال قبل، 141 درصد افزايش يافت.
1. باز شدن راه نفوذ و سيطره آمريكا در ايران.
2. هدف آمريكا از ارتباط با ايران قبل از انقلاب.
3. دخالت آمريكا در اقتصاد ايران قبل از انقلاب.
4. نتيجه وابستگي اقتصاد ايران به آمريكا.
5. وضعيت اقتصاد ايران و آمريكا در اوايل پيروزي انقلاب.
6. رابطه ايران و آمريكا در سالهاي پس از پيروزي انقلاب.
7. نكته پاياني: ديدگاه صاحبنظران آمريكايي در مورد تحريمهاي ايران.
باز شدن راه نفوذ و سيطره آمريكا در ايران
در بررسي شكلگيري روابط ايران و آمريكا و فراز و نشيبهاي آن تازمان پيروزي انقلاب اسلامي بايد لزوماً به عواملي چون وضعيت زماني،سياستهاي حاكم جهاني، موقعيت ايران، سيستم حكومتي ايران و بهويژهرقابتهاي سلطهگرانه قدرتهاي مسلط توجه داشت. رقابتهاي سلطهگرانهياد شده و باجخواهيهاي روس و انگليس، سرانجام رژيم حاكم را به اين فكرانداخت تا با بازكردن پاي قدرت سومي، از شدت فشار و رقابتهاي موجوداين دو قدرت بكاهد؛ اين قدرت سوم تازه نفس (آمريكا) مدعي حق حاكميتملتها بر سرنوشت خويش بود.
اتخاذ استراتژي انزوا گرايانه و عدم مداخله در مسايل جهاني در آن مقطعزماني مزيد بر علت شده، ايران را بيش از پيش به سمت برقراري روابطمستحكم با آمريكا كشاند. نمونهاي از اين تمايل و خود شيريني نظامشاهنشاهي ايران را در اولين شوك نفتي (سال 1352) شاهديم. در اين شوكنفتي و تحريم نفتي آمريكا و اسرائيل و طرفداران غربي اسرائيل از سوياعراب قيمت نفت تا 10 برابر افزايش يافت. از سوي ديگر دولت ايران درجهت نشان دادن وفاداري سياسي خود به آمريكا و اسرائيل و خروج آنان ازوضعيت بحران نفت، به شكستن تحريم نفتي اعراب اقدام نمود. نتيجه اين امرباعث 10 برابر شدن درآمد ايران گرديد و چنانكه در برخي منابع اشاره شده،اين رقم از 3/2 ميليارد دلار به 23 ميليارد دلار رسيد. اين افزايش درآمددست شاه را در خريدهاي فزاينده و گوناگون تسليحاتي باز گذاشت و شاهباشعار «كميت، كيفيت، سرعت»، ايران را به انباري از تسليحات غربي وآمريكايي تبديل كرد كه اين مسأله كشورهاي عربي را وحشت زده ميكرد.در فاصله 20 سال يعني بين سالهاي 1971 ـ 1950 كل خريدهاي تسليحاتيايران از آمريكا به يك ميليارد دلار هم نرسيد، ولي از سال 1971 تا 1978كه سياست واگذاري نقش ژاندارمي منطقه به ايران مطرح ميشود، اين رغم به19 ميليارد دلار ميرسد.
جرج بال يكي از معاونين سابق وزارت خارجه آمريكا، ضمن اشاره بهآمار و ارقام مشابهي، پرده از اوج سلطه گري آمريكا و سلطهپذيري ايرانزمان شاه برداشته، به نقش مستقيم آمريكا در سياستگزاريهاي نظامي ايراناشاره دارد:
ما شاه را بهطور كامل تحت نظارت داشتيم؛ اين ما بوديم كه ميگفتيم شما بهفلان سلاح احتياج نداريد و به فلان سلاح احتياج داريد.
بنابراين بايد اذعان كنيم كه روابط نزديك ميان آمريكا و ايران در طيدوران حكومت شاه سابق، يك نمونه كامل از روابط سلطهآميز بين المللييعني چهرهاي آشنا از سياست جهاني امروز بوده است. جالب اينجاست كهشاه نيز به اين مسأله اعتراف كرده و كشور و خود را وابسته به آمريكاميدانست؛ وي در آخرين روزهاي اقتدار خود در ايران، خطاب به وزيرخزانه داري وقت آمريكا ـ در دوران رياست جمهوري كارتر ـ چنينميگويد:
ارتش در دست شما بود؛ اقتصاد مملكت را خودتان برنامهريزي ميكرديد؛ساواك را خودتان و اسرائيل تأسيس كرديد؛ پليس را دولت جنابعالي تربيتميكرد. چيزي نبود كه من از شما پنهان كرده باشم؛ حالا هم نبايد همهشكستهايتان را به گردن من بيندازيد.
هدف آمريكا از ارتباط با ايران قبل از انقلاب
پس از جنگ جهاني دوم، استراتژي آمريكا در منطقه خاورميانه بر پايهتحكيم سلطه، دسترسي به منابع نفتي خليج فارس، جلوگيري از توسعهطلبيشوروي و كشورهاي كمونيستي، حمايت از امنيت اسرائيل و پشتيباني ازحكومتهاي محافظه كار استوار بود. در سايه چنين اهدافي، ايران با داشتنموقعيت استراتژيك ويژه و برخورداري از منابع غني نفت و گاز برايآمريكاييها اهميت يافته و به يكي از نزديكترين همپيمانان آمريكا و غربتبديل شد.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 كه حضور آمريكاييها در ايران رسميّتيافت، آمريكا در چارچوب حفظ منافع خود همواره از شاه حمايت ميكرد.هر چند تلاشهاي آمريكاييها، كمك به ايران ناميده ميشد ولي در عملايران را به آمريكا وابستهتر ساخت و همراهي و خود باختگي شاه ودولتمردان ايراني نيز اين روند را تشديد ميكرد. آمريكا نيز از اين وابستگيدر زمينههاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي و استراتژيك بهره ميبرد.براساس تئوري ژاندارمي ايران در منطقه، ايران بهعنوان ژاندارم آمريكا درمنطقه تبديل شد. هدف از اين نظريه، بهرهگيري از قدرتهاي منطقهاي برايحمايت از منافع بين المللي آمريكا و ساير كشورهاي غربي در مقابلشورويها بود. در نتيجه اين مسأله، آمريكا با فروش هر نوع تسليحاتمرسوم به ايران موافقت ميكرد؛ بهطوريكه در اواسط دهه 1350، ايران بهبزرگترين خريدار تسليحات آمريكا تبديل شد: «از سال 1950 تا زمانسقوط شاه، ارزش قراردادهاي خريد تجهيزات و خدمات نظامي ايران ازآمريكا حدود 20 ميليارد دلار شد. از سوي ديگر، آمريكا 40 درصد سهامكنسرسيوم نفتي را بهدست آورد و به سرمايه گذاريهاي گسترده در ايرانپرداخت. البته، روابط اقتصادي ايران و آمريكا در ماهيت، امپرياليستي بود؛مثلاً ايران در برابر هر دلاري كه از تجارت با آمريكا بهدست ميآورد، حدود2 دلار براي كالاهاي آمريكايي ميپرداخت». اين مطالب نشانگر آناستكهايران قبل از انقلاب به شكلها و با عناوين مختلف به آمريكا وابسته بود وكشاورزي و صنعت كشور به كلي خود را وابسته به صنايع و تكنولوژي وابستهخارجي ميديد.
دخالت آمريكا در اقتصاد ايران قبل از انقلاب
مهمترين تحولي كه در قبل از انقلاب در بخش كشاورزي صورت گرفتو از طرف آمريكا ديكته ميشد، اصلاحات ارضي بود:
با توجه به اينكه حدود 40 درصد كشاورزان بهصورت روزمزد كارميكردند، زميني به آنها تعلق نميگرفت. بهعلاوه، مالك ميتوانستزمينهايش را به باغهاي ميوه، زمينهاي مكانيزه و ... كه مشمول اصلاحاتارضي نبودند، تبديل كند. در اين مرحله كه گمان ميرفت 50 درصد زمينهادر اختيار كشاورزان قرار ميگيرد، تنها 9 درصد آنان صاحب زمين شدند.
سيل مهاجرت روستاييان به شهرها از نتايج اصلاحات ارضي بود؛ اينمهاجرت، توليد مواد غذايي كشور را بهشدت كاهش داد و با واردات گستردهمواد غذايي، روستاها را از نظر اين مواد به شهرها ـ كه خود به خارج وابستهبودند ـ نيازمند ساخت. همچنين، مهاجران در شهرها با فقدان كار كافي،مسكن و امكانات زيست مناسب روبهرو شدند و در حاشيه شهرها و محلههايفقيرنشين و كثيف استقرار يافتند:
در اوايل دهه 1350، نرخ مهاجرت به 8 درصد رسيد كه از رقم متوسطسالهاي 1355 ـ 1335 بسيار بيشتر بود.
در بخش صنعت كشور نيز وضع چندان مناسبي حاكم نبود. هزينههايسرسام آور نظامي بر مشكلات بخش صنعت افزود. اتخاذ دو سياست مهماصلاحات ارضي و صنعتي شدن سريع بعد از سال 1953 توسط شاه، توسعهوابستگي را در ايران پديد آورد كه ميتوان گفت در نهايت، اين عامل يكي ازعلل سقوط شاه بود:
بهدليل سياستهاي نادرست اصلاحات ارضي، حمايت نكردن دولت ازكشاورزان و عدم فعاليت كافي سرمايه گذاران خارجي در بخش كشاورزي،اين بخش با كاهش رشد 2 تا 3 درصدي در سال مواجه شد و بهموازات آنواردات مواد غذايي اوج گرفت و زمينه وابستگي، بيش از پيش فراهمگشت.
وضعيت اقتصادي كشور را قبل از انقلاب، حضرت امام خميني؛بهخوبي در بيانات خود ترسيم كردهاند:
اقتصاد ايران بهدست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايراني ومسلمان خارج شده است، غبار ورشكستگي و فقر بر رخسار بازرگانان وزارعان نشسته است و اصلاحات آقايان، بازار سياه براي آمريكا و اسرائيلدرست كرده است و كسي نيست به داد ملت فقير ايران برسد.
همچنين، مقام معظم رهبري در توصيف وضعيت اقتصادي آن زمانفرمودهاند:
رژيم پهلوي با نابود كردن كشاورزي ملي و وابسته كردن صنعت ناقص ومعيوب و بازگذاشتن دست بيگانگان حريص و دور كردن دربار و غارتمنابع نفتي و بذل و بخشش ثروت ملي به اربابان آمريكايي و اروپايي وويران كردن روستاها و تبديل ايران به بازار كالاهاي بي ارزش خارجي وپيمانههاي محصولات كشاورزي آمريكا و برنامههاي خائنانه ديگري از اينقبيل، اقتدار كشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اداره قدرتهايخارجي كرده و رگ حيات ملت را به دست دشمنان سپرده بود.
گسترش صنايع مونتاژ كه از پول نفت در كشور رواج مييافت، يكي ازعلتهاي عقب نگهداشتن ايران بود. در زيان صنايع مونتاژ مصرفي همين بسكه نه تنها ميلياردها دلار درآمد حاصل از صدور نفت گران شده در سالهايآخر عمر طاغوت را بلعيد ـ بدون آنكه توليد مفيد و يك سرمايهگذاريمفيدي را براي مردم بهوجود آورد ـ بلكه ايران كه خود در سالهاي اول دهه1350 به ديگر كشورها وام ميداد را پس از چند سال به فقر و نداري دچارساخت كه مجبور گرديد از بانكهاي آمريكايي و غربي ـ كه با پولهاي منتقلشده از كانال مونتاژ و از كشورهاي تحت سلطه، غول مالي جهان شدهاند ـ وامبگيرد. مونتاژي كردن اقتصاد ايران باعث شد كه انبوه مردم روستاها و شهرهافقير باقي مانده و اقليتي سرمايه دار، صاحب سرمايههاي هنگفت شوند.
يكي ديگر از علل عقب ماندن ايران قبل از انقلاب، هزينه سرسام آوريبود كه صرف خريد تسليحات ميشد. شايد پس از صنعت مونتاژ، مهمترينكانال انتقال ثروت كشورمان در قبل از انقلاب به جيب كشورهاي غربي وآمريكا، خريد اسلحه باشد. شاه و نظاميانش در يك سو و كارخانجات جهانيتسليحاتي نظامي كشورهاي آمريكا، انگلستان و آلمان از سوي ديگر، از آغازدهه 1970 با موافقت دولتهاي خود شديداً مشغول به تجهيز نظامي ايرانميشوند. در اين دهه، ارتش ايران داراي سلاحهايي است كه حتي نيروهاينظامي آمريكا به آنها مجهز نيستند. بهعنوان مثال بايد متذكر شد كه گوياتعداد 520 فروند بمب افكن مدرن مدل فانتوم كه از سال 1975 در اختيارنيروي هوايي ايران بوده، كافي نبوده كه قرار ميشود نيروي هوايي ايران حتيقبل از نيروي هوايي آمريكا تعداد زياد ديگري هواپيماي جنگنده مدل اف ـ14 و اف ـ 16 دريافت دارد؛ نيروي دريايي ايران نيز صاحب 50 هاوركرافتبود كه از اين حيث مقام اول را در جهان دارا بود و همچنين با 40 ناو جنگيبسيار مدرن در آبهاي خليج فارس به مراقبت اوضاع مشغول بود. در ليستسلاحهاي خريداري شده يا سفارشي از آمريكا تعداد 1000 موشك كندروو موشكهاي هدايت شونده زميني و هوايي نيز مشاهده ميشد كه حتي برايارتش آمريكا نيز گران تشخيص داده شده بود.
تنها از سال 1970 تا 1977 كارخانجات آمريكايي، تسليحات نظامي بهارزش 7/13 ميليارد دلار به ايران فروختهاند؛ اين مبلغ تقريباً برابر است با14كل منابع حاصل از بابت سلاحهايي كه آمريكا در همين زمان به 83 كشور بهميزان 7/53 ميليارد دلار فروخته است. اين زرادخانه عظيم كه عظمتشغيرقابل تصور است، لاجرم مخارج سنگيني در بودجه دولت ايران بهوجودآورد كه ميبايستي صرف ايجاد زير ساختهاي خدماتي، تعميرات، تهيهلوازم يدكي و بهويژه پرسنل نظامي و غير نظامي آمريكايي ميشد؛ بينسالهاي 1974 تا 1977 مخارج مذكور بالغ بر 9 ميليارد دلار بوده است.بودجه دفاعي كشور در سال 1353 با خريد تسليحات نظامي پيشرفتهآمريكايي در مقايسه با سال قبل، 141 درصد افزايش يافت.