امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نحوه ارتباط سازمان رهایی‌بخش باساواک

#1
با پیروزی انقلاب اکثر ادارات و وزارت خانه ها به ست نیروهای مردمی افتاد. از جمله زندان قصر و کمیته مشترک. مردم با تصرف این مکان ها افرادی را که سالها به آنها ظلم کرده بودند را دستگیر کردند. شاید یکی از لذت بخش ترین درستگیری ها به بند کشیدن کسانی بود که سالها با قساوت تمام مبارزین را شکنجه می کردند و از بین می بردند.
بعد از گرفتن شکنجه گران ساواک دادگاهی برگزار شد و آنها را به سزای عملشان رساند. متن پیش رو پنجمین جلسه شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران جهت رسیدگی به کیفرخواست دو نفر از متهمین ساواک با نام‌های تهرانی و آرش است که به طور علنی در مسجد زندان قصر تشکیل شد.
*پس از آیاتی از کلام‌الله مجید و ترجمه آن، دادگه سؤالاتی را از متهم ردیف اول تهرانی عنوان نمود و همچنین در مورد وضعیت سیروس نهاوندی چندین سؤال مطرح شد و ‌آنگاه رئیس دادگاه به پرسش یک سری سؤالات دیگر پرداخت که متهم ردیف اول به ترتیب به آنها پاسخ گفت.






رئیس دادگاه در اولین سؤال خود از متهم ردیف اول تهرانی پرسید:
س-گروه سازمان رهایی‌بخش در سال 1350 که توسط ساواک دستگیر شدند چگونه و توسط چه کسی بود؟
تهرانی در جواب گفت: ‌در سال 50 یک گزارش رسید که خانه‌ای در حدود کوی گلستان وجود دارد که این گزارش را یکی از کارمندان ساواک داده بود و گفته بودند که دو نفر جوان به این خانه رفت و آمد می‌کنند و اغلب به کوهنوردی می‌روند. با استفاده از تیم تعقیب و مراقبت اعمال و رفتارشان تحت مراقبت قرار گرفت. بعداً چند خانه دیگر من‌جمله خانه‌ای در کوی گلستان و خانه‌ای دیگر در جمشید آباد که گویا خود سیروس نهاوندی و خواهرش و دخترعمه‌اش زندگی می‌کردند کشف شد. خانه دیگری بود که آقای اکبر ایزدپناه در آنجا بودند، آن خانه هم مشخص شده بود. بعد از آن که معلوم شد که این سازمان فعالیت دارد ضربه زدند، یعنی کشف آن به وسیله یک گزارش که دو نفر جوان اعمال و حرکات مشکوکی دارند صورت گرفت.
رئیس دادگاه سؤال کرد آیا سیروس نهاوندی بعد از سال 1350 کارش را با ساواک شروع کرد و اگر جواب مثبت است نوع همکاری و معامله‌ای را که کرد توضیح بیشتری بدهید.
تهرانی پاسخ داد: هم در جلسه اول و هم در جلسه دیروز باستحضار اعضای محترم دادگاه رساندم. سیروس نهاوندی در داخل زندان که بود پیغام داده بود که من می‌خواهم صحبت کنم. (یا با من می‌خواست صحبت کند یا با مصطفوی) در نتیجه من رفتم آنجا و ایشان گفتند من اطلاعاتی دارم می‌خواهم این اطلاعات را بدهم و در قبال این اطلاعات توقعاتی هم دارم. چون اعضای این گروه در مصادره کردن بانک ایران و انگلیس شعبه تخت جمشید دخالت داشتند، در حمله به سفیر آمریکا دخالت داشتند، بنابراین در مقابل اعمالی که انجام شده یک تخفیفاتی می‌خواست و چون سیروس رهبر و گرداننده سازمان بود، شاید به این نتیجه رسیده بود که با دادن اطلاعات بتواند جلب ارفاق بکند.
ایشان گفت من می‌خواهم این اطلاعات را بدهم. من گفتم در آن سطحی نیستم که بتوانم به شما قول بدهم و شما اگر این اطلاعات را به من بدهید و من بروم گزارش کنم رئیس اول من چون عضدی است ممکن است او بگوید نه و آن وقت من کاری نمی‌توانم بکنم.
گفتم اجازه بدهید من می‌روم گزارش می‌کنم و گفتم حتی نمی‌خواهد چیزی را به من بگویی، وقتی که تصویب شد آن وقت خیلی بهتر می‌توانی صحبت بکنی و گزارش کردم و تصویب شد، موافقت کردند در قبال اطلاعاتی که می‌دهد به او کمک بشود. در نتیجه دیگر او را ندیدم حتی گفتند که من هم نباید با او تماس بگیرم.
 
سیروس را که در زندان اوین بود آوردنش در زندان قزل‌قلعه، در قزل‌قلعه اطاقی بود بغل اطاق سالن که تازه ساخته بودند، ایشان آنجا نگهداری می‌شد و خود ناصری معروف به عضدی به دیدارش می‌رفت. بعد به من گفت قرار است که ایشان از بیمارستان فرار کند تو بیا طرحی بده، گفتم من اهل اینکه یک گروه مجدد ساخته بشود نیستم چون تشکیلات تهران را من دیده بودم، با اینکه من در به وجود آوردن تشکیلات تهران نقشی نداشتم، تشکیلات تهران از سال 39-40 شروع به فعالیت کرده بود و دیده بودم مأمورین یک عده از افراد را به خاطر ناراحتی‌هایی که داشتند داخل این گروه کرده بودند، حالا یک گروه دیگر مجدداً داخل این دسته بشوند، ضمناً سر این مسأله با ناصری اختلاف نظر پیدا کردیم و همین اختلاف نظر باعث شد که مرا به کمیته مشترک بفرستند - حدود سال 51 بود- و ما داشتیم پرونده افراد را تنظیم می‌کردیم. بعداً فهمیدم که سیروس نهاوندی از بیمارستان 501 فرار کرده و بعد شخصی به نام میانچی که گارد ناصری بود، بازداشتش کرده بود، در حالی که اصلا ربطی به او نداشت.






 
خواسته بودند همه افراد خودی باشند که وقتی کار انجام می‌شود مسأله‌ای پیش نیاید. مدت‌ها بود که سیروس نهاوندی که اسم مستعارش کریم‌پور بود تلفن می‌کرد البته تعدادی از مأمورین هم از طریق همین سیروس نهاوندی به داخل سازمان رفته بودند، من فکر می‌کنم آقایی هم به نام مهندس بهبهانی که آن موقع در نوسازی شهر تهران فعالیت می‌کرد بر اساس اطلاعات بعدی ایشان دستگیر شدند و گروهی هم بودند که طرفدار یمن شمالی یا یمن جنوبی اینجوری،‌ شاید ویدا حاجبی، اینها هم نمی‌توانم بگویم، شاید بعد از دستگیری که صورت گرفت ممکن است بر اساس روابطی بوده که با اینها داشته است.






شهادت 12 نفر
رئیس دادگاه بعد سؤال نمود تشکیل گروه مجددی که توسط سیروس نهاوندی درست شد آیا توسط شورا و با اطلاع این سازمان بود و اگر جواب شما مثبت است چرا 12نفر در سال 1355 در یک برخورد با ساواک شهید شده بودند؟
تهرانی جواب داد: اعضای گروه نمی‌دانستند که وضعیت چیست. اعضای گروه بر اساس اعتقادی که داشتند آمده بودند در یک سازمان انقلابی فعالیت می‌کردند و ضمناً مسأله صد در صد با توافق ساواک و طرحی که به طور مشترک کشیده شده بود انجام شده بود. یعنی ساواک قصد داشت که یک سازمانی با افکاری معتقد به مبارزه مسلحانه بوجود بیاورد تا از طریق آن بتواند در داخل سایر سازمان‌ها نفوذ بکند. بعنوان نمونه فاطمه اخترنیا را دستگیر کردند، وقتی دستگیر شد علت دستگیری‌اش گزارشی بود که از طریق همین سازمان ‌آمده بود، منتهی وقتی دیدند که اگر بخواهد این حرفش را بزند ممکن است به یک افراد دیگری برخورد بکند، آزادش کردند، فاطمه بعد رفت مخفی شد و به سازمان چریک‌های فدایی خلق پیوست.
 
بعد مثل اینکه در خانه تیمی در تبریز شهید شد. این سازمان جدید یعنی سازمان انقلابی به خاطر این بود که یک تعداد از کادرهای سازمان در ایران بودند و سیروس هم وضع خود را طوری عنوان کرده بود که نشان بدهد من از زندان فرار کردم. یک جزوه به نام هشیاری انقلابی نوشته شده بود که چه طور آگاه باشیم تا انقلاب را به ثمر برسانیم و تمام این مسائل و کارها به خاطر این بود که گروهها و کادرهای سازمان انقلابی اعتمادشان بیشتر شود. ایشان که می‌گویند چرا 12نفر شهید شد. ایشان در رأس سازمان انقلابی بودند، آنهایی که در سال 55 دستیگر شدند می‌دانند ایشان در یک موقعیتی قرار داشتند که هر کدام از اعضای گروه که اطلاع‌ و گزارشی از سایر افراد گروه پیدا می‌کردند به سیروس می‌دادند و سیروس هم مستقیماً اینها را یا به ناصری می‌داد یا به رسولی و تمام اینها فتوکپی شده روی پرونده افراد بود و حالا هم در ساواک است. تمامش در ساواک وجود دارد. هرکس معترض است می‌تواند به مقامات مسئول مراجعه کرده پرونده‌اش را از ساواک بکشند بیرون.
 






تمام سازمان‌هایی که در ایران فعالیت می‌کردند، در ساواک دارای پرونده بودند. هر فرد که فعالیت می‌کرد و فعالیتش مؤرد شناسایی بوده در ساواک دارای پرونده بود. برای نمونه سازمان چریک‌های فدایی خلق داری پرونده‌ای بوده در داخل ایران، دارای پرونده‌ای بوده در خارج ایران و تازه من یک نامه‌اش را می‌دانم از کجا معلوم که ده‌ها نامه دیگر به دست‌آمده باشد و من اطلاع نداشته باشم. حال یا سازمان انقلابی یا سایر مسائل دیگر.
مثلاً سازمان انقلابی می‌رود به کوبا با اسامی مستعار. من همینجا آقای گودرز برومند را دیدم، ایشان به اسم مستعار سیلیو یا خیلو در کوبا به اتفاق برادرشان دوره دیده بودند و در همان زمان که برادرش دستگیر شد ایشان پزشک بودند در گروگان و رفتند و من خوب یادم است روزی که می‌خواست از ایران خارج شود من به طور اتفاقی در فرودگاه بودم، اطلاعات من به خاطر حافظه قوی‌ است که همه در خاطرم مانده ولی سوابق ساواک موجود است.
 
من با هیچ گروه و دسته‌ای هیچ خصومت و دشمنی ندارم. آن موقع هم نداشتم، ولی این واقعیتی است که وجود دارد و اطلاعاتی است که در ساواک است. من مطالعه کردم و خواندم و اگر لازم نباشد نمی‌گویم خودشان سؤال می‌کنند من مجبورم پاسخ دهم.
پرسش بعدی رئیس دادگاه از متهم این بود:






س-قضیه اینکه آیا معامله‌ای که سیروس با شما انجام داد و با اعمالی که بعداً انجام داد چی بوده و اگر می‌شود توضیح بدهید.
ج-چه عملی سیروس انجام داد؟ چرا عملش را روشن نمی‌کنید، سیروس نقش یک آدم به ظاهر انقلابی را بازی می‌کرده و در داخل او دروغ بوده به خاطر اینکه اگر می‌خواست آنجا هم نقش بازی نکند کسی به او اعتماد نمی‌کرد چه اعمالی سیروس انجام داد، غیر از آنکه او در رأس کار قرار داشت و کلیه اطلاعاتی که افراد سازمان به او می‌دادند عیناً می‌داد. ایشان را در همان زمانی که دستیگر کردند، سایر اعضای گروه را هم دستگیر کردند.
ایشان را آوردند در داخل کمیته مشترک در بغل اطاق رسولی فرش انداختند یخچال گذاشتند، تلویزیون گذاشتند، ایشان را نگه می‌داشتند. اسم مستعارش را هم یک عده به نام کریم یا کریمی می‌شناختند و یک عده‌ای هم به نام بیژن افشار و همه می‌گفتند این بیژن افشار و کریمی چیه حتی بچه‌ها و بازجوها که این عمل را انجام می‌دادند نمی‌دانستند کی هست و کی نیست و می‌گفتند یک عدد اسلحه از طرف ناصری به او داده شده بود و اسلحه را داده بودند برای حفاظت شخص خودش. چند بار تلفن کرده بود من اتفاقی ایشان نیستند منظور دکتر عضدی بود که دکتر نبود (توی ساواک از این دکتر مهندس‌ها فراوان بودند)، گفتم نیست، صدای مرا شناخت گفت اگر آمد بگو به من تلفن بزند، پس جایی بوده که ارتباط دو جانبه بوده و می‌توانستند تماس بگیرند.






 
من بارها شاهد بودم چون رسولی امور تماس را به عهده داشت ناصری می‌گفت برو عباس آباد ببینش. چون یک روز رسولی را اتفاقی طرف فرح شمالی دیدم، حدس زدم باید خانه امنی در همین حوالی باشد که رسولی میاد و اینجا را می‌بیند و مسأله دیگر اینکه چرا باید به رسولی یک کار مجزا بدهند؟ رسولی یک کارمند عادی بود فقط شاید بیشتر از دیگران سرسپردگی داشت، نسبت به ناصری حرف شنوی داشت حتی خبرچینی می‌کرد. بین خود ما خبرچینی می‌کرد. فرض کنید می‌گفتم امروز مثلاً آرش دیر آمد، فلانی را درست نزد. از این صحبت‌ها می‌کردند و مرتب می‌خواستند و می‌گفتند نکند تو با زندانی وابستگی داری یا سفارشی شده یا پولی گرفتی یا نظر خاصی دارد. جو حاکم بر کمیته اینطور بود، رسولی را به [این‌گونه] کارها تخصیص داده بودند.
خیلی افراد که به طور مظنون در خیابان‌ها دستیگر می‌شدند بعداً به این سازمان انقلابی خورده می‌شد آزاد شدند. اسامی‌شان الان در خاطرم نیست. سیروس نقش یک فرد را بازی می‌کرد. در جریان خانه در سی‌متری دوازده نفر را گرفتند که من فکر نمی‌کنم 12 نفر باشد 8 نفر شاید باشد یا 9 نفر بعداً اضافه شدند و قسمت‌های دیگر که ارتباط داشتند، اینها که از ماجرا اطلاعی نداشتند، اینها فکر می‌کردند در یک سازمانی بر اساس ایده و عقیده خودشان دارند فعالیت می‌کنند و بنابراین وقتی خانه محاصره شد گفتند گویا دست به خودکشی زده‌اند.
حرفهای آرش
در این موقع آرش متهم ردیف دوم که تا جلسه چهارم هیچ‌گونه صحبتی نکرده بود در مورد سؤال فوق توضیحی داد:
آرش گفت: زمانی که صلیب سرخ شروع کرده بود به بازدید از زندان‌ها، ‌شاه خائن برای اینکه بگوید در ساواک شکنجه وجود ندارد و ما از زندانیان بر اساس مدارک بازجویی می‌کنیم به سلسله مراتب گفت که این گروه دستگیر بشوند و مدارکشان را جلویشان بگذارند و بازجویی کنند و همانطور که آقای نادری‌پور گفتند، سیروس در رأس این گروه قرار داشت و همه به او اعتماد داشتند و تمام بچه‌ها که از خودشان گزارش می‌دادند که در طی روز چه کار کردند و چه کار نکردند به دست سیروس می‌رسید و سیروس هم مستقیماً به دست رسولی می‌رساند و اینها همه در پرونده‌ها ضبط بود و زمانی که به گروه ضربت زده شده همه می‌گفتند ما کاری نکردیم ولی همانطور که گفتیم طی نقشه قبلی پرونده را جلویشان گذاشتیم و دست خطشان بود و مشخص می‌شد از کجا لو رفته‌اند.






رئیس دادگاه خطاب به تهرانی: به موجب محتویات پرونده از طرف ساواک به شما مأموریت‌های متعددی به خارج از کشور داده شده بود، تا به حال به چند کشور مسافرت کرده‌اید و بخصوص در مورد مسافرت به کشورهای آمریکا، اسرائیل، انگلستان و آمریکای لاتین توضیح دهید.
تهرانی در پاسخ گفت: من فقط دوباره به مأموریت رفتم. یک بار به اسرائیل برای دیدن یک دوره کوتاه مدت، یک بار به آمریکا رفتم برای یک دوره یک ماه و نیمه. در اواخر 54 بود که ما 6 نفر از کارمندان بدون اینکه بدانیم به چه علت انتخاب شده‌ایم، من بودم، هوشنگ ازغندی معروف به منوچهری بود، سرگرد امین عشقی بود که در آن زمان سرپرست هیئت بود. یک مترجم و دو نفر از کارمندان اداره هشتم که اسامی‌شان را در آنجا معرفی کردم. من با اسم مستعار بهمن تهرانی و گذرنامه خدمت به اسرائیل رفتیم. البته قبل از رفتن به ما گفتند شما می‌توانید در آنجا یک چکاپ بکنید. با هواپیمایی ال‌عال به اسرائیل رفتیم و در تل‌آویو مورد استقبال کارمندان اطلاعات موساد قرار گرفتیم. ما را به هتلی در آنجا بردند، فکر می‌کنم هتل پلازا بود، بعد از مراسم آشنایی و معرفی گفتند یک دوره پنج روزه برای شما گذاشتیم و هر روز صبح در یک محل با هم صبحت می‌کنیم و به ما گفتند صبح‌ها زودتر در سرسرای هتل حاضر باشید تا رابط با مینی‌بوس ما را به محل ببرد، ما را می‌بردند در یک ساختمانی در اطراف تل‌آویو[که] روی یک تپه قرار داشت.




 
در آنجا در یک اطاق 4 در 5 متری دور یک میز به حالت سمینار می‌نشستیم و اینها صحبت می‌کردند راجع به سازمان‌هایی که با آنها مقابله می‌کردند، مثل سازمان آزادیبخش فلسطین و سایر سازمان‌ها که در این سازمان بودند وضعیت سازمان‌ها را تشریح می‌کردند. می‌‌گفتند فرض اینکه جناحی است که به وسیله عراق بوجود آمده جناحی است که به وسیله مصر بوجود آمده، جناحی هست حتی اردن در آن نفوذ کرده و کشورهای غربی سعی کردند که کشورهای غربی سعی کردند که در داخل این جناحها نفوذ بکنند و به موقع بتوانند تغییری در داخل این سازمان‌ها بوجود بیاورند، یعنی آنها به ما این‌طور می‌گفتند، بعداً در مورد یک شیوه جمع‌آوری اطلاعاتی صحبت کردند. به این صورت که آنها در یک مناطق عرب‌نشین مثل نوار غزه، نواحی رود اردن یک سیستم جدیدی را پیاده کرده بودند و می‌خواستند ما را با این کار جدید آشنا کنند، می‌گفتند برای بیست هزار [نفر] جمعیت دو نفر رهبر عملیات برایش اختصاص بدهیم.
 
محل استقرار این عملیات را داخل کلانتری‌ها و پادگانها می‌گذاریم به خاطر اینکه حفاظت شده باشد. البته در آنجا سازمان اطلاعاتیشان بطور آشکار علم می‌کرد ولی نحوه ارتباطشان با خبرچین‌هایشان پنهانی است. کارمندان اطلاعاتی‌شان را همه می‌شناسند و می‌دانند که در موساد کار می‌کند، این افراد می‌گفتند وقتی محل مورد نظر مشخص شد، کروکی محل را روی نقشه تعیین می‌کنیم که مثلاً منطقه ما در چند خیابان است، چند کوچه است و چند خانواده در آنجا زندگی می‌کنند و این خانواده‌ها از نظر وابستگی چه ارتباطی می‌توانند با خارج داشته باشند بعد ما از داخل این افراد خبرچین انتخاب می‌کنیم. با توجه به اینکه کدامشان با خارج ارتباط دارند یا با سازمان‌های آزادیبخش فلسطین ارتباط دارند انتخاب کرده و بعد در مورد همکاری با آنها صحبت می‌کردیم و همکاری هم به این صورت بود یا از طریق تهدید، زور و یا پول به هر صورت آنها را راضی می‌کردند به همکاری و به ما پیشنهاد می‌کردند شما هم می‌توانید این کار را در ایران بکنید، بروید فکر کنید و انجام بدهید.






 
که البته سرپرست هیئت گزارش تهیه کرد ولی چون با سیستم کار ساواک جور در نمی‌آمد قبول نشد. البته قبل از اینکه این طرح را به ما بدهند با خود رئیس ساواک، مشاورین یا با مقامات بالای ساواک که به طور مرتب با افراد اطلاعاتی اسرائیل در ایران ارتباط داشتند مطرح کردند. ما شش روز بیشتر نماندیم و روز آخر هم ما را بردند به بیت‌المقدس و مسجدالاقصی که در آنجا نماز خواندیم. این ها سر میز شراب می‌گذاشتند ولی ما با اینکه ایمان مذهبی ما آنچنان قوی نبود فقط بخاطر اینکه ملیت خودمان را نشان بدهیم به هیچ وجه سر میز غذا به شراب دست نمی‌زدیم ولی آنها این کار را می‌کردند، آنها یک حالتی داشتند که من خیلی بدم آمد و آن اینکه به حالت تحقیر نگاه می‌کردند و یک حالت برتری طلبی داشتند.
نحوه ارتباط سازمان رهایی‌بخش باساواک 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان