22-07-2014، 16:08
سطح زندگی مردم ایران که با تداوم حکومت قاجار، به دلایلِ داخلی و خارجی، سیر نزولی می پیمود، در دهه منتهی به انقلاب مشروطه (1324-1314 هجری) که مصادف با سلطنت پادشاه ضعیف النّفسی همچون مظفرالدین شاه بود، با افزایش اختلالات اجتماعی مانند راهزنی، رشوه خواری و فقر اقتصادی مردم به وخامت گرایید.در واقع، ضعفِ اراده و عدم اقتدارِ پنجمین شاه قاجار، به تشدید این بحران دامن زد.
شاه نه تنها اقتدار لازم را برای کاستن از میزانِ ظلم و تعدّی کارگزارانش نسبت به مردم ایران، نداشت، بلکه خودِ مظفرالدین شاه نقش مهمتری در تشدید اوضاع نابسامان کشور ایفا میکرد. برای نمونه، وقتی در سال1322ق بهای غلّه بسیار گران شده، و مردم در شرایط بسیار سختی قرار گرفتند، چنانکه علاوه بر قحطی، وبا نیز شایع گردیده بود و به خاطر این مصایب، فقط در تهران، بیست هزار تن جان سپردند، مظفرالدین شاه، مصرّا در فکرِ سفر دوم خود به اروپا بود، میزان سماجتِ او به اندازهای بود که حتی اظهار نمود: «هر کس ممانعت از این سفر من کند، دشمن من است و نزد من مغضوب خواهد شد. حکماً باید از روسها قرض کرده، مرا به سفر فرنگ روانه کنید.»
همچنین با شروع جنگ اول جهانی که همراه با ورود نیروهای متفقین در کشورمان بود، بحران اجتماعی دو چندان شد. ایران نه تنها به صحنه درگیری نیروهای متحدین (آلمان و ترکیه) با متفقین (روسیه و انگلیس) تبدیل شد، بلکه در فقدان یک اقتدار سیاسی متمرکز، ایلات بزرگ کشور نیز هر کدام، به یکی از دو طرف جنگ پیوسته و از سوی آنان، مسلح شدند، به طوری که بلوچ و قشقایی به طرفداری از متحدین و در آنسو هم ایلات بختیاری، اعراب و اتحادیه خمسه به حمایت از متفقین وارد صحنه شدند، این در حالی اتفاق افتاد که با شروع جنگ، ایران اعلام بیطرفی كرد، اما از آنجا که حکومت وقت ایران، هیچ نفوذ و احترامی در عرصه بین المللی نداشت، دول مذکور، بدون توجه به این اعلام بیطرفی، نیروهای خود را وارد کشور کردند. در این میان، نیروی نظامی معدود کشور چه بسا بر آشفتگی اجتماعی موجود، دامن می زدند.
آنفلوآنزا که اروپا را فرا گرفته بود، در ایران هم شایع شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، رقم مرگ ومیر ناشی از بیماری و گرسنگی، بسیار بالابود. حتی در پایتخت کشور، تهران، هم تلفات فراوان بود: «به قدری این امراض زیاد بود که خیلی اتفاق می افتاد تمام اهل یک خانه از بزرگ و کوچک به این مرض مبتلامی شدند. عده اموات تهران ناشی از این امراض، اگرچه احصائیه ای که ثبت و ضبط شود وجود نداشت، ولی مسلما به روزی صد الی دویست نفر می رسید و این وضع از اواسط زمستان تا اواخر بهار و سرخرمن دوام داشت.
درزمستان قیمتها چند برابر شده و در بعضی نقاط به 20 و 50 تومان رسید. در كاشان كه در وضع عادی بیشتر گندم سالیانه خود را از شهرهای دیگر وارد میكرد، وضع بسیار دشوار بود. رفتهرفته قدرت خرید از مردم سلب شد و سر به شورش برداشتند. دولت منبع خطر عمده را تجمع فقرای گرسنه میدانست كه در تلگرافخانه، ارك دولتی و سایر مناطق برای شكایت از گرسنگی اجتماع میكردند. كمبود آرد در نانواییها باعث شد كه پخت نان از سه نوبت به یك نوبت برسد و سرانجام هم نانواییها تعطیل شد. تعطیل شدن نانواییها مردم را در تنگنا قرار داده، موجب بروز تشنج شد و دامنه این تشنجات نیز به اغلب شهرستانها كشیده شد. مردم گرسنه پایتخت با رنگ های پریده ضعیف و ناتوان در كوچه و خیابان به دنبال نان می دویدند و از عابران تقاضای كمك حتی یك لقمه نان می كردند و از اروپاییان و خارجیان پول و صدقه می خواستند. گرسنگی به قدری بر مردم فشار وارد می آورد كه مردم از شدت ضعف بیهوش می شدند. عده ای در معابر عمومی جان می سپردند. در اصفهان عدهیی تلگرافخانه را تصرف كردند تا بتوانند شكواییهیی به شاه مخابره كنند. در بوشهر مردم به یك تجارتخانه انگلیسی كه گندم صادر میكرد حمله بردند و مانع از انجام بارگیری شدند. بطوری كه سرانجام سركنسول انگلیس مجبور شد به نماینده مقیم سیاسی حكومت هند در بوشهر دستور دهد از آن تجارتخانه بخواهد ذخیره گندم را به قیمت عادلانه به مردم بفروشد. از آن پس انگلیسیها كمیتهیی تشكیل دادند كه در شهرهای بزرگ مواد غذایی را بین مردم توزیع میكرد.
هدف دولت انگلیس از تشكیل این كمیته جلوگیری از خراب شدن بازار خرید محصولات خود در ایران بود. بسیاری از شهرهای دیگر از جمله قم و كرمانشاه شاهد شورشهای مردم از بینانی بود. در این میان شهرهایی مانند یزد، كرمان، كاشان، اصفهان و خراسان وضعیت بدتری داشتند. سرانجام دولت برای اولین بار به پیشنهاد عزیزخان مكری مجبور به خرید گندم از روسیه شد. عزیزخان مكری در نامهیی كه به ناصرالدینشاه نوشت، علت گرانی گندم را صدور غله به كشور روسیه به منظور كمك به آنها در قحطی چند سال قبل میداند. این قحطی سبب مهاجرت عده زیادی از مردم شد.
مهاجران بیشتر از نقاط جنوبی به نقاط شمالی كه وضع بهتری داشتند رفتند و بعضی از آنها به روسیه عزیمت كردند. قحطی همچنین میزان مصرف كالا را نیز كاهش داده سبب ركود بازار شد.
احتكار و قبضه كردن بازار به وسیله بعضی از مقامهای دولتی، عوامل بانفوذ و مالكان بزرگ و سودجو كه از هر فرصتی برای پركردن جیب خود استفاده كرده و در ظاهر با احتكار مبارزه میكردند، از عوامل موثر در این قحطی به شمار میرفت كه باعث شد تلفاتی بسیار سنگین به جا گذاشته شود و حاكمان وقت كه بیشتر به منافع خود پرداخته بودند تا برآوردن نیازهای مردم، در این مقطع حساس كه مردم به كمك و یاری آنها نیاز داشتند چه از سر بیتدبیری و چه از سر سودجویی نتوانستند بموقع به فریاد ملت برسند و این امر موجب نارضایتی بیش از پیش از حكومت آنان شد.
شاه نه تنها اقتدار لازم را برای کاستن از میزانِ ظلم و تعدّی کارگزارانش نسبت به مردم ایران، نداشت، بلکه خودِ مظفرالدین شاه نقش مهمتری در تشدید اوضاع نابسامان کشور ایفا میکرد. برای نمونه، وقتی در سال1322ق بهای غلّه بسیار گران شده، و مردم در شرایط بسیار سختی قرار گرفتند، چنانکه علاوه بر قحطی، وبا نیز شایع گردیده بود و به خاطر این مصایب، فقط در تهران، بیست هزار تن جان سپردند، مظفرالدین شاه، مصرّا در فکرِ سفر دوم خود به اروپا بود، میزان سماجتِ او به اندازهای بود که حتی اظهار نمود: «هر کس ممانعت از این سفر من کند، دشمن من است و نزد من مغضوب خواهد شد. حکماً باید از روسها قرض کرده، مرا به سفر فرنگ روانه کنید.»
همچنین با شروع جنگ اول جهانی که همراه با ورود نیروهای متفقین در کشورمان بود، بحران اجتماعی دو چندان شد. ایران نه تنها به صحنه درگیری نیروهای متحدین (آلمان و ترکیه) با متفقین (روسیه و انگلیس) تبدیل شد، بلکه در فقدان یک اقتدار سیاسی متمرکز، ایلات بزرگ کشور نیز هر کدام، به یکی از دو طرف جنگ پیوسته و از سوی آنان، مسلح شدند، به طوری که بلوچ و قشقایی به طرفداری از متحدین و در آنسو هم ایلات بختیاری، اعراب و اتحادیه خمسه به حمایت از متفقین وارد صحنه شدند، این در حالی اتفاق افتاد که با شروع جنگ، ایران اعلام بیطرفی كرد، اما از آنجا که حکومت وقت ایران، هیچ نفوذ و احترامی در عرصه بین المللی نداشت، دول مذکور، بدون توجه به این اعلام بیطرفی، نیروهای خود را وارد کشور کردند. در این میان، نیروی نظامی معدود کشور چه بسا بر آشفتگی اجتماعی موجود، دامن می زدند.
پیامد حضور نیروهای بیگانه در ایران، فقط ناامنی اجتماعی نبود، بلکه حضورشان با تشدید کمبود مواد غذایی و قحطی همراه بود ، زیرا این سربازان، آذوقه موجود را مورد استفاده قرار داده و در توزیع آن نیز اخلال ایجاد می کردند. قحطی سخت و مهیبی اکثر نقاط ایران را فرا گرفت تا آنجا که حتی عده ای، ریشه درختان را خورده و حتی به مراتب تکان دهنده تر از آن، آدم خواری نیز روایت شده است
پیامد حضور نیروهای بیگانه در ایران، فقط ناامنی اجتماعی نبود، بلکه حضورشان با تشدید کمبود مواد غذایی و قحطی همراه بود ، زیرا این سربازان، آذوقه موجود را مورد استفاده قرار داده و در توزیع آن نیز اخلال ایجاد می کردند. قحطی سخت و مهیبی اکثر نقاط ایران را فرا گرفت تا آنجا که حتی عده ای، ریشه درختان را خورده و حتی به مراتب تکان دهنده تر از آن، آدم خواری نیز روایت شده است.آنفلوآنزا که اروپا را فرا گرفته بود، در ایران هم شایع شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، رقم مرگ ومیر ناشی از بیماری و گرسنگی، بسیار بالابود. حتی در پایتخت کشور، تهران، هم تلفات فراوان بود: «به قدری این امراض زیاد بود که خیلی اتفاق می افتاد تمام اهل یک خانه از بزرگ و کوچک به این مرض مبتلامی شدند. عده اموات تهران ناشی از این امراض، اگرچه احصائیه ای که ثبت و ضبط شود وجود نداشت، ولی مسلما به روزی صد الی دویست نفر می رسید و این وضع از اواسط زمستان تا اواخر بهار و سرخرمن دوام داشت.
همچنین با شروع جنگ اول جهانی که همراه با ورود نیروهای متفقین در کشورمان بود، بحران اجتماعی دو چندان شد
سال 1287 قمری سالی بود كه طی آن در بخش وسیعی از ایران خشكسالی بود و نقاطی از كشور حتی قطرهیی باران هم به خود ندید و بسیاری از رودها، چشمهسارها و قنوات به كلی خشك شدند و محصولات كشاورزی نابود شد، اما این خشكسالی منحصر به این سال نبود، از چند سال قبل باران به قدر كافی نباریده بود و این خود سبب كمبود خواربار و بالارفتن تدریجی قیمت آن شد. در این سال اصلا باران نبارید و محصولی به دست نیامد، در نتیجه آذوقه و مواد غذایی ذخیره شده تمام شد. این امر ترقی سرسامآور قیمت غلات را به دنبال آورد و موجب دامن زدن به كمبودها و بروز قحطی عظیمی در سالهای 1287 و 1288 شد، بطوری كه در تابستان قیمت گندم در تهران به خرواری 5/5 تومان، در بوشهر 5/7 تومان، در مشهد و كرمانشاه به 7 تومان رسید. در حالی كه قیمت متوسط گندم در سال پیش از آن خرواری 5/3 تومان بود .درزمستان قیمتها چند برابر شده و در بعضی نقاط به 20 و 50 تومان رسید. در كاشان كه در وضع عادی بیشتر گندم سالیانه خود را از شهرهای دیگر وارد میكرد، وضع بسیار دشوار بود. رفتهرفته قدرت خرید از مردم سلب شد و سر به شورش برداشتند. دولت منبع خطر عمده را تجمع فقرای گرسنه میدانست كه در تلگرافخانه، ارك دولتی و سایر مناطق برای شكایت از گرسنگی اجتماع میكردند. كمبود آرد در نانواییها باعث شد كه پخت نان از سه نوبت به یك نوبت برسد و سرانجام هم نانواییها تعطیل شد. تعطیل شدن نانواییها مردم را در تنگنا قرار داده، موجب بروز تشنج شد و دامنه این تشنجات نیز به اغلب شهرستانها كشیده شد. مردم گرسنه پایتخت با رنگ های پریده ضعیف و ناتوان در كوچه و خیابان به دنبال نان می دویدند و از عابران تقاضای كمك حتی یك لقمه نان می كردند و از اروپاییان و خارجیان پول و صدقه می خواستند. گرسنگی به قدری بر مردم فشار وارد می آورد كه مردم از شدت ضعف بیهوش می شدند. عده ای در معابر عمومی جان می سپردند. در اصفهان عدهیی تلگرافخانه را تصرف كردند تا بتوانند شكواییهیی به شاه مخابره كنند. در بوشهر مردم به یك تجارتخانه انگلیسی كه گندم صادر میكرد حمله بردند و مانع از انجام بارگیری شدند. بطوری كه سرانجام سركنسول انگلیس مجبور شد به نماینده مقیم سیاسی حكومت هند در بوشهر دستور دهد از آن تجارتخانه بخواهد ذخیره گندم را به قیمت عادلانه به مردم بفروشد. از آن پس انگلیسیها كمیتهیی تشكیل دادند كه در شهرهای بزرگ مواد غذایی را بین مردم توزیع میكرد.
هدف دولت انگلیس از تشكیل این كمیته جلوگیری از خراب شدن بازار خرید محصولات خود در ایران بود. بسیاری از شهرهای دیگر از جمله قم و كرمانشاه شاهد شورشهای مردم از بینانی بود. در این میان شهرهایی مانند یزد، كرمان، كاشان، اصفهان و خراسان وضعیت بدتری داشتند. سرانجام دولت برای اولین بار به پیشنهاد عزیزخان مكری مجبور به خرید گندم از روسیه شد. عزیزخان مكری در نامهیی كه به ناصرالدینشاه نوشت، علت گرانی گندم را صدور غله به كشور روسیه به منظور كمك به آنها در قحطی چند سال قبل میداند. این قحطی سبب مهاجرت عده زیادی از مردم شد.
مهاجران بیشتر از نقاط جنوبی به نقاط شمالی كه وضع بهتری داشتند رفتند و بعضی از آنها به روسیه عزیمت كردند. قحطی همچنین میزان مصرف كالا را نیز كاهش داده سبب ركود بازار شد.
احتكار و قبضه كردن بازار به وسیله بعضی از مقامهای دولتی، عوامل بانفوذ و مالكان بزرگ و سودجو كه از هر فرصتی برای پركردن جیب خود استفاده كرده و در ظاهر با احتكار مبارزه میكردند، از عوامل موثر در این قحطی به شمار میرفت كه باعث شد تلفاتی بسیار سنگین به جا گذاشته شود و حاكمان وقت كه بیشتر به منافع خود پرداخته بودند تا برآوردن نیازهای مردم، در این مقطع حساس كه مردم به كمك و یاری آنها نیاز داشتند چه از سر بیتدبیری و چه از سر سودجویی نتوانستند بموقع به فریاد ملت برسند و این امر موجب نارضایتی بیش از پیش از حكومت آنان شد.