21-07-2014، 23:42
هرچه را ساختم عاقبت شكست
شكست شكست
من با هميشه باختم
باختم باختم باختم باختم
من نه آبشار
من نه جويبار
من نه چشمه سار
من نه سبزه و نه رود
من نه بر آسمان گرم مهر دميده اي
من نه از شاخ سرد قهر رميده زود
هرچه بود از تو بود
هرچه بود از تو بود
از تو بود از تو بود
من هميشه شوره زار
من هميشه دست باز
من طلوع دائم نياز
من هميشه با هميشه ساختم
من هميشه در هميشه سوختم
من هميشه با سوزن نگاه
با نخ آرزو
روزها
هفته ها
ماهها
سالها را به هم دوختم
هرچه بود از تو بود
هرچه بود از توبود
از تو بود از تو بود
شكست شكست
من با هميشه باختم
باختم باختم باختم باختم
من نه آبشار
من نه جويبار
من نه چشمه سار
من نه سبزه و نه رود
من نه بر آسمان گرم مهر دميده اي
من نه از شاخ سرد قهر رميده زود
هرچه بود از تو بود
هرچه بود از تو بود
از تو بود از تو بود
من هميشه شوره زار
من هميشه دست باز
من طلوع دائم نياز
من هميشه با هميشه ساختم
من هميشه در هميشه سوختم
من هميشه با سوزن نگاه
با نخ آرزو
روزها
هفته ها
ماهها
سالها را به هم دوختم
هرچه بود از تو بود
هرچه بود از توبود
از تو بود از تو بود