امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان‌شناسی

#61
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روان‌شناسی 7
رفتار ماست که شخصیت فرزندانمان را شکل می دهد و استفاده از اصول روانشناسی در تربیت کودکان باید مد نظر هر پدر و مادری باشد . شما در برابر او مسئول هستید ، پس وقت بیشتری بگذارید و این نکات را به خاطر بسپارید .

تحقیقات نشان می دهند که برخی عبارات مثبتی که ما به کودکان می گوییم ، در واقع بسیار مخرب هستند. باوجود اینکه نیت بدی نداریم، اما با بکار بردن این جملات باعث می شویم که کودکان به آنچه که واقعا هستند باور نداشته باشند. بعضی از جملات ما گول زننده اند و باعث می شوند کودک کمترین تلاش ممکن را برای کاری انجام دهد و یا در زمان سخت شدن کاری آنرا رها کند.

اینجا یک لیست از 10 عبارتی داریم که شما باید همین حالا از دایره لغات خود حذف کنید. همچنین در کنار این عبارات ما عبارات پیشنهادی به شما معرفی می کنیم که شما با استفاده از این عبارات بتوانید انگیزه درونی و اشتیاق کودک را تحریک کنید.

"کارت خوب بود"
این جمله معمولا مکررا برای کارهایی استفاده می شود که کودک در انجامش واقعا تلاشی نکرده، با بکار بردن این عبارت به او یاد می دهید که هرچیزی که مامان یا بابا بگوید " کار خوب " است( یعنی فقط در زمانی که پدر ومادر بگویند خوب است)

به جای آن بگویید " تو واقعا برای آن سخت تلاش کردی!" با تکیه روی تلاش کردن ،به او یاد می دهیم که تلاش از نتیجه مهمتر است. این به کودک یاد می دهد که در زمان روبرو شدن با یک کار سخت ، پافشاری بیشتری در انجام آن از خود نشان دهد و به شکست به دید یک گام به سوی موفقیت نگاه کند.

" پسر/ دختر خوب"
این جمله در حالیکه جزو عبارات مثبت به شمار می رود اما واقعا تاثیری متضاد چیزی که می خواهیم دارد. اغلب والدین از این جمله برای بالا بردن اعتماد به نفس کودک استفاده می کنند. اما متاسفانه تاثیر آن کاملا برعکس است. وقتی دختر شما جمله " دختر خوب" را بعد از انجام کاری که شما از او خواسته بودید می شنود، اینطور تلقی می کند که چون کاری که "شما" خواسته اید را انجام داده پس " خوب " است. و این سرآغاز این داستان است که کودک از این می ترسد که نکند دیگر " بچه خوبی " نباشد و انگیزه و اشتیاق او برای همکاری در سایر کارها از ترس دریافت نکردن همین بازخورد سرد شود.

درعوض بگویید: " زمانی که کمک می کنی واقعا لذت می برم" . این جمله به کودک می فهماند که شما چه می خواهید و رفتار او چگونه روی نظر شما تاثیر می گذارد. شما میتوانید حتی احساسات خود را به او بروز دهید و مثلا بگویید: " دیدم که عروسکت را به دوستت قرض دادی" این به کودک اجازه می دهد که برای خودش تصمیم بگیرد و بداند که قرض دادن کار خوبی است و به او این حق را می دهد که دوباره همین کار را با انگیزه درونی خود تکرار کند نه به این خاطرکه اینکار را برای خوشایند شما انجام دهد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روان‌شناسی 7
" چه عکس زیبایی "
وقتی که ما نظر و عقاید خود را درمورد کار هنری کودک تحمیل می کنیم، در واقع این حق قضاوت و اعتبار بخشیدن را درباره کار خودش از او می گیریم. به جای این جمله بگویید:" من قرمز ، آبی و زرد می بینم ! نظرت خودت درباره نقاشی ات چیست؟ " بوسیله مشاهده درعوض بیان ارزیابی خود، به کودک اجازه می دهید که تصمیم بگیرد نقاشی زیباست یا خیر. شاید در نظر او نقاشی ترسناک باشد و اگر از او بخواهید نظرش را درباره نقاشی بگوید ، در واقع از او خواسته اید که کار خود را ارزیابی کند و نیت و مهارتهای خود را که نشان دهنده خلاقیت او در زمان بالغ شدن می باشد را با شما درمیان بگذارد و او را همانند هنرمندی رشد دهید.

" اگر تو فلان کار را بکنی من به تو فلان چیز را می دهم"
رشوه دادن به بچه ها مانع مشارکت آنها به سهولت و سادگی می شود. این چنین معاملاتی با کودکان تبدیل به یک سرازیری لغزنده می شود و چنانچه بطور مداوم صورت گیرد،همیشه مجبور به عقب نشینی می شوید . مثلا " نه! اتاقم را تمیز نمی کنم اگر برایم فلان چیز را نخری".

به جای آن از جمله" از اینکه به من در تمیز کردن خانه کمک می کنی ممنونم "استفاده کنید . هنگامی که ما قدردانی واقعی خود را نشان می دهیم کودکان انگیزه ذاتی برای کمک کردن پیدا می کنند و اگر فرزندان شما چندان اهل کمک نبودند، به او وقتهایی را یادآوری کنید که کمکتان می کرد. مثلا بگویید:" یادت هست یک زمانی کمکم می کردی آشغالها را بیرون بگذارم؟ واقعا کمک بزرگی بود. ممنونم!" . سپس به او اجازه دهید که به این نتیجه برسد که کمک کردن به دیگران لذت بخش است و یک پاداش معنوی در بر دارد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روان‌شناسی 7
" تو خیلی باهوشی"
وقتی به بچه بگویید که باهوش است، فکر می کنیم که اعتماد بنفس و عزت نفس او را زیاد کرده ایم اما باید بدانید که اینگونه ستودن از شخصیت او واقعا تاثیر عکس دارد. با گفتن اینکه او باهوش است، بطور ناخودآگاه این پیام را به او می فرستیم که او فقط درصورتی باهوش است که نمره خوبی بگیرد، کارش را تمام کند و یا بهترین نتیجه را بگیرد . همه اینها فشار زیادی را روی یک کودک وارد می سازد. مطالعات نشان می دهند ،وقتی که کودک حل یک بازی پازل را تمام کرد و به او بگوییم که باهوش است ، حرف ما باعث می شود که او برای حل پازل های سخت تلاش نمی کند. دلیلش هم این است که او نگران می شود که شاید پازل را نتواند حل کند و ما او را باهوش ندانیم.

در عوض سعی کنید به او بگویید که قدر تلاش او را می دانید. با تمرکز کردن روی تلاش بیش از نتیجه، به او اجازه می دهید که بفهمید چه چیزی واقعا برایتان با ارزش است. درست است که حل کردن یک پازل جالب است اما حل پازل های سخت تر به مراتب جالب تر است. در همان مطالعه دیده شده که وقتی که روی تلاش تمرکز می کنیم- " وای تو واقعا خوب تلاش کردی"- دفعه بعد کودک سعی می کند سعی کند پازل های مشکل تری را حل کند.

" گریه نکن "
دیدن گریه بچه ها همیشه راحت نیست اما وقتی که به او می گوییم " گریه نکن" احساسات او را نادیده گرفته و به او می فهمانیم که اشک هایش برای ما ارزشی ندارد. این باعث می شود که او احساساتش را مخفی کند و در نهایت دچار انفجار عاطفی شده و بیشتر ناراحت شود.

سعی کنید به کودک فضایی برای گریستن بدهید مثلا بگویید " ایرادی ندارد که گریه کنی. هرکسی بعضی وقتها به گریه نیاز دارد. منم همینجا هستم و به تو گوش می کنم." حتی ممکن است گاهی احساسی که کودک دارد را شما بیان کنید، " ناراحتی که نمیتوانیم برویم پارک ، آره؟ " این کمک می کند که کودک احساس خودش را بهتر درک کند و یاد بگیرد که در غالب جملات آنها را بیان نماید. با تشویق او به بیان احساساتش ، به او کمک می کنید که احساسش را تنظیم نماید که جزو توانایی های مشکل هر فردی در سراسر زندگی اش به شمار می رود.

" قول می دهم ..."
زیر قول زدن واقعا ناراحت کننده است. لحظه سنگینی است و از آنجاییکه زندگی کاملا غیرقابل پیش بینی است، من پیشنهاد می کنم که کلا این واژه را از دایره لغات خود حذف کنید.

در عوض سعی کنید که کاملا با کودک صادق باشید. " می دانم که تعطیلات دوست داری با سارا بازی کنی و ما همه تلاشمان را می کنیم که این اتفاق بیافتد. اما خواهش می کنم یادت باشد که بعضی وقتها اتفاقات پیش بینی نشده ای می افتد، من هم تضمین نمی کنم که حتما این هفته این اتفاق بیافتد." ولی هر زمانی که میگویید کاری را انجام می دهید مطمئن باشید که از پس آن بر می آیید . سر قول ماندن، اعتماد می آورد و زیر قول زدن ارتباط عاطفی شما را زیر سوال می برد پس مراقب حرفی که می زنید باشید، و تا آنجاییکه ممکن است کاری کنید که طبق حرفی باشد که زده اید.

یک نکته ای که باید درباره این مساله اشاره کرد این است که اگر سر قولتان نماندید ، به آن اذعان داشته باشید و از فرزندتان عذرخواهی کنید. به یاد داشته باشید که شما به او یاد می دهید که درزمان بدقولی کردن چگونه رفتار کند . بدقولی کردن چیزی است که اغلب ما حداقل یک بار دچارش می شویم. حتی اگر برای شما مهم نباشد ولی می تواند برای کودک مهم باشد. پس همه سعی خود را بکنید که الگویی از صداقت برای او باشید و چنانچه موفق نبودید حداقل سعی کنید پا پیش گذاشته و مسئولیت آنرا به عهده بگیرید.

" چیز مهمی نیست"
خیلی وقتها اتفاقاتی می افتند که ما احساسات کودک را نادیده می گیریم، ولی باید واقعا مراقب این قضیه باشید. برای کودک اغلب چیزهایی مهم است که برای ما بزرگسالان اهمیت چندانی ندارند. پس سعی کنید همیشه از دید او به قضیه نگاه کنید. با او همدردی کنید حتی اگر مرزی بین خود و او قائلید و یا به در خواست او پاسخ منفی داده اید.

" من واقعا متوجهم که تو آن چیز را می خواهید اما امروز نمی شود آن کار را انجام داد." یا " متاسفم که مایوست می کنم ولی پاسخم منفی است" اینها بهتر از پاسخ هایی هستند که شما برای متقاعد کردن او بکار می برید و به او می فهمانید که خواسته های او واقعا اهمیتی ندارند.

" همین حالا دست بردار، وگرنه!"
تهدید کودکان معمولا کار خوبی نیست. اول از همه ، شما به آنها مهارتی می آموزید که واقعا دوست ندارید داشته باشند: استعداد بکار بردن زور یا قدرت حیله گری برای گرفتن چیزی که می خواهند حتی وقتی که دیگران تمایلی به این کار نداشته باشند. دوم، شما خودتان را در یک موقعیت ناشیانه قرار می دهید یعنی مجبور می شوید که از تهدیدهای خود دفاع کنید- قرار دادن یک مجازات سختگیرانه در قبال تهدیدی که در حالت عصبانیت کرده بودید- یا می توانید عقب نشینی کنید و به کودکتان یاد دهید که تهدید شما بدون معنی بوده است. در هر حال، باعث می شوید که نتیجه مطلوب را نگیرید و رابطه خود را با کودک خراب کنید.

در حالیکه تهدید نکردن کودک خیلی سخت است، سعی کنید درباره خطرات احتمالی به او هشدار دهید و یا به سمت چیزمناسب تری هدایتش کنید. " اصلا خوب نیست که برادرت را بزنی. نگران اینم که او تو را بزند و یا او هم در عوض تو را می زند. اگر می خواهی به چیزی آسیب وارد کنید بهتر است آن چیز یک بالش، مبل و یا تخت خواب باشد." با مطرح کردن یک چنین پیشنهاداتی که امنیت بیشتری هم دارند همچنان به او این اجازه را می دهید که احساساتش را خالی کنید و شما هم بتوانید نقشی در تعیین رفتار او داشته باشد. در نهایت این امر باعث میشود که او خودش و احساساتش را بهتر کنترل کند.

" چرا اینکار را کردی؟"
اگر کودک کاری کرده که شما خوشتان نمی آید ، مطمئنا باید با او صحبت کنید. اما تنشی که در آن لحظه به وجود می آید اجازه نمی دهد که او از اشتباهاتش درس بگیرد. و وقتی که شما از او می پرسید " چرا؟" شما به او فشار می آورید که به کارش فکر کند و آنرا تحلیل نماید که یک مهارت بسیار پیشرفته حتی برای بزرگتر ها به شمار می رود. در زمان برخورد با چنین پرسشی ، بیشتر کودکان حالت تدافعی به خود گرفته و یا سکوت می کنند.

در عوض، یک مسیر ارتباطی با او برقرار کنید و حدس بزنید که او چه احساسی ممکن است داشته باشد و نیازهای اساسی او چه چیزهایی می تواند باشد. " مایوس شدی که دوستانت به نظرت گوش ندادند؟ " با تلاش به درک احساسات و نیازهای او ، ممکن است حتی حس کنید که از عصبانیت خودتان نیز کاسته شده است. " او دوستانش را کتک زد چون نیاز به فضایی داشت و احساس ترس کرده بود و نمی دانست که با دیگران به چه روشی ارتباط برقرار کند. او تروریست که نیست فقط یک بچه است"
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
روان‌شناسی 7
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
آگهی
#62
وحشتهای شبانه

وحشتهای شبانه یا اختلال وحشت خواب نوع دیگری از اختلالات مربوط به خواب است که معمولا در ثلث ابتدایی شب اتفاق می افتد.در بسرها بیشتر است ومعمولا یک زمینه خانوادگی دارد.دراین حالت کودک بطورناگهانی از خواب بیدار میشودوبا حالتی وحشتزده دربستر می نشیند.

در اغلب موارد همراه باان گریه یافریادگوشخراشی وجودداردکه گاهی بااضطراب شدیدخودرانشان میدهدکه میتواندبا علایمی همچون افزایش میزان ضربان قلب وتنفس مشخص گردد.تفاوت ان با کابوس انست که کودک معمولارویاهایی که باعث ترس وی شده رابخاطرنمی اورد ونسبت به دوره ای که اتفاق افتاده دچار فراموشی میشود درحالیکه رویاهای موجوددر کابوس رااغلب بخاطر می اورد.

دراین اختلال تلاش اطرافیان برای ارام کردن کودک معمولا بی فایده است .معمولایک حمله بعد ازحدود 5-3 دقیقه خاتمه میابدالبته گاهی ممکن است بیشتر طول بکشد.اگرمداخله والدین جهت بیدار کردن وی تداوم یابدکودک ممکن است بیدار شود ولی کاملا درحالت گیجی ومنگی خاصی قرار دارد وسریعا دوباره به خواب میرود بدون انکه صبح فردا از ان چیزی بیاداورد.

ازلحاظ درمانی : والدین باید اطمینان داشته باشند که این اختلال مشکلی گذرا بوده وجدی نیست ونیاز به مداخله خاصی ندارد.از طرفی چون استرس وتقلای زیاد در طی روز می توانداین مساله راتشدید کند بایدبه کاستن وبحداقل رساندن ان کوشا باشندعادات منظم خواب بخصوص خواب کافی در شب ونیز چرت زدن بعد از مدرسه نیز میتواند از شدت ان در طول شب بکاهد.درمان اختصاصی خاصی نیاز ندارد.بررسی وضعیتهای استرس زای خانواده وخانواده درمانی یادرمانهای انفرادی ممکن است نیاز باشد.

در عین حال بایستی به این نکته بسیارمهم توجه داشت که درمواردیکه این اختلال ا نقدر شدید باشد که کودک رااز خوابیدن در سایر مکانها همچون خانه دوست خود خجالت زده کند یا باعث اختلال در فعالیتهای روزانه وی شود واز همه مهمتر زمانی که این اختلال تا سنین نوجوانی ادامه یابد یا برای اولین بار خود رادر نوجوانی نشان دهد بایستی ارزیابی و درمان دقیقتری توسط روانبزشک-جهت رد سایر علل- برای ان صورت گیرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#63
چه میزان از امور مادی همسرتان خبردارید

در هر سنی که هستید به وکیل مراجعه کنید و وصیت نامه تنظیم کرده و تمام دارایی های همسرتان را داخل آن ذکر کنید.مراقب باشید حادثه خبر نمی کند

در ازدواج، آنچه شراکت یک زوج را قابل اطمینان می کند آگاهی از مسائل مالی است. سرانجام، اگر یکی از طرفین بمیرد و دیگری نداند که پول کجا پس انداز شده است چه اتفاقی می افتد؟

در هر ازدواج، نیمی از شراکت رو کردن مهارت های متفاوت است. وقتی یکی از زوجین مهارت در پذیرایی از مهمان دارد، دیگری روش بهتری برای پشت سرگذاشتن گرفتاری های مالی داشته باشد.

دربعضی از ازدواج ها هر یک از زوجین نیمی از مخارج زندگی را به عهده دارد، این نکته بسیار مهم است که دقیقاً بدانند که در چه زمینه سرمایه گذاری، پس انداز یا بیمه سرمایه گذاری خریده اند. چرا؟ برای اینکه پس از مرگ هریک از زوجین هیچ مسئله ای دردناک تر از این نیست که همسر متوفی نداند با مشکلات مالی اش چه کند. این مسئله را در نظر داشته باشید، در اینجا پنج مرحله معرفی می شود تا هر زن و شوهری از امور مالی خانواده اش آگاهی کامل داشته باشد.

1 وصیت نامه بنویسید

این شاید مهم ترین مسئله ای است که یک زوج باید طی دوران ازدواج شان انجام دهد، خصوصاً زمانی که صاحب فرزند هستند. بسیار مهم است که دارایی تان را آن طور که از طریق قانون میسر است بین وراث تقسیم کنید.

2 بیمه عمر و سرمایه خریداری کنید

برای زوج هایی که هر دو شاغل هستند، عاقلانه است که بیمه عمر خریداری کنند تا پس از مرگ یکی از طرفین بتوانند از پس بدهی های همسرشان بربیایند. این سرمایه گذاری مناسبی است که بتوانید در آینده از پس هزینه تحصیل بچه ها و یا هر هزینه پیش بینی نشده دیگر در آینده بربیایید.

3- فهرستی از دارایی تان تهیه کنید

لیست از دارایی تان تهیه کنید و آن را در جایی نگهداری کنید. بهتر است این لیست را درجایی نگه داری کنید که همسرتان نیز از آن مطلع باشد. این لیست باید شامل رمز حساب های بانکی شما نیز باشد. تا پس از مرگ شما همسرتان بتواند به حساب تان دسترسی پیدا کند.

4 پولی برای روز مبادا نگه دارید

نگه داری مقداری پول نقد برای مواقع اضطراری بسیار مهم است. البته این شامل مرگ یکی از زوجین نیز می شود. وقتی یکی از زوجین میمیرد دسترسی به حساب بانکی او بسیار مشکل است. و باید مراحل قانونی انحصار وراثت طی شود و قبل از آن دسترسی به حساب بانکی متوفی امکان پذیر نیست. در نظر داشته باشید مقداری پول نقد در جایی نگهداری کنید تا پس از مرگ تان همسر شما به راحتی به آن دسترسی داشته باشد.

5 هر ماه با یکدیگر جلسه مالی بگذارید

در حالی که ممکن است که یکی از زوجین به مسائلی مالی علاقه نداشته باشد، برگذاری جلسه مالی یک روش حیاتی است که از امور مالی خانواده مطلع شوید. این بسیار مهم است که هر دو طرف بدانند که در چه زمینه هایی سرمایه گذاری کرده اند. سرانجام اینکه این مسئله خوشایند نیست که همسرتان پس از مرگ شما از دارایی های شما مطلع شود.پس بهتر است که همسرتان را به طور کامل در جریان امور مالی خود قرار دهید.
روان‌شناسی 7
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#64
ما شانس دار 
یم؟
            میگن بنده خدا خیلی خوش شانسه. اینقدر کارش گرفته که نگو…”، “ما که اصلا شانس نداریم! خر ما از کره گی دم نداشت…” ، “راستی تو چقدر خوش شانسی که منو پیدا کردی! “جملات کوتاه بالا معمولا در مکالمات روزمره شنیده و گفته می شود. اما آیا واقعا چیزی به نام شانس وجود دارد؟ آیا اینکه ما بعضی اوقات می گوییم ما شانس داریم یا مثلا بدشانسیم، درست گفته ایم؟این سوالات همیشه در ذهن بسیاری از افراد وجود دارد. اما عده قلیلی از افراد به این نتیجه رسیده اند که هرگز شانس وجود ندارد و در واقع همه چیز حاصل چیزی دیگر است و هر چیزی دارای سرمنشایی است که در واقع دلیلی دارد. در کل طبق قانون علت و معلول هر چیزی دلیلی دارد و هیچ چیز بدون دلیل و از هوا نمی آید.سالهاست که بسیاری از افرادی که معمولا در زمینه، ضعیف تر از سایرین هستند، با این تفکر زندگی می کنند که این نتیجه ای که از زندگی چندین سالۀ آنها حاصل آمده، به دلیل شانس بد آنهاست و کاری در این بین از دست آنها بر نمی آمده است. در واقع هیچ چیز را در این میان مسئول نمی دانند و همه چیز را به گردن شانس می اندازند. اما در مقابل عده ای که در یک زمینه قوی هستند، دلیل قوت خود را معمولا زحمات خود و به ندرت، شانس می دانند. در اینجا تفاوتی وجود دارد. آن عده ضعیف، دلیل ضعف خود را شانس و این عده قوی، دلیل را زحمت می دانند. اما به نظر شما کدام گروه راست می گویند؟اینکه کدامیک راست می گویند و کدام در اشتباهند، شاید نظری شخصی باشد اما چیزی که در این میان تقریبا روشن است، مقصر کردن زمین و زمان است به جای خود. آن گروه ضعیف معتقدند که هر چه به سرشان آمده، ناشی از بدشانسی آنها بوده و آنها همۀ تلاش خود را کرده اند و به نتیجه نرسیده اند. اما چرا کسی از آنها نمی پرسد که “آیا در فلان جا اشتباه نکردید؟ آیا آن کار را که می توانستید انجام دهید، انجام دادید؟ آیا از تمام توان خود استفاده کردید؟ آیا به آنچه در نظر داشتید، جامه عمل پوشانیدید؟ آیا خود را کمتر از دیگران نپنداشتید؟ و …” اینها سوالاتی است که معمولا از طرف افراد شدیدا معتقد به شانس، بی پاسخ می ماند.به نظر من افرادی که معتقدند همه چیز به شانس وابسته است، خود را گرفتار نوعی جبر می کنند. یعنی از خودشان اراده نداشته و نمی توانند برای خود تصمیم بگیرند. شاید این مورد از اعتماد به نفس بسیار پایین آنها یا عدم اعتقاد به “من می توانم” است. در واقع توانایی در رسیدن به موفقیت و آنچه که انسان می خواهد – کمال در هر چیز – در همه انسانها وجود دارد و این خود انسان است که باید از آن استفاده کند. لذا این استفاده کاملا منوط به فعالسازی این نیرو است. فقط کافی است به این نیرو معتقد باشیم. فقط کافیست بدانیم که ما می توانیم فلان کار را انجام دهیم. باور داشته باشیم که می توانیم و شروع کنیم. این طور نیست که بگوییم باور داریم و سپس منتظر موقعیت باشیم. موقعیت کاملا ساختنی و ایجاد کردنی است. حتی فرصت هایی که فکر می کنیم شانس هستند، به طور غیر مستقیم بوسیله خودمان ایجاد شده اند.در کل شانس چیزی است که کاملا ساختنی است. من برای خودم شانس نوشتن را فراهم کرده ام. این نوشتن نبود که این شانس را به من داد. شما برای خودتان و با زحمت خودتان شانس خواندن این مطالب را ایجاد کرده اید. در واقع این مطالب نبودند که سراغ شما آمدند. اینگونه است که متاسفانه خیلی از افراد ضعیف و یا متوسط (از هر نظر، مالی، علمی، اجتماعی، شخصیتی و …) بوده و تعداد کمتری از افراد همیشه موفق هستند.مثلا در مسائل مالی که معمولا مبحث بزرگی در مقولۀ شانس است، مردم گاهی می گویند “فلانی را می شناسی؟ وارد هر شغلی که می شود، خوشبختی خودش به سراغش می آید.” اما در واقع این از باور همان فرد سرچشمه می گیرد که انتخاب خود را دقیق، درست و با بررسی کامل انجام داده است. پس نباید انتظار شکست را از این فرد داشت. اما در مورد افرادی که خود را بدشانس می پندارند و همیشه می گویند ” ما که شانس نداریم…” نباید انتظار موفقیت و پیروزی را داشت؛ وقتی باوری نباشد، نتیجه ای هم نیست.برخی افراد هم خیلی وابسته به شانس هستند و زندگی خود را وقف آن کرده اند. در منزل، اتومبیل، مغازه و … عروسکها و مهره هایی آویزان دارند و می گویند اینها شانس می آورد. در دست خود حلقۀ شانس دارند و امثال اینها. آما آیا واقعا شانس می آورد؟ من تجربه نکرده ام!بحث “شانس” موارد بسیار زیادی برای گفتن و نوشتن دارد که شاید به ذهن مثبت من نرسیده باشد. مابقی موارد را به عهده شما می گذارم. دیدگاه خود را مطرح کنید تا دیگران هم از نظر شما برخوردار گردند
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#65
پیش از قهر آشتی کن ..


اختلافنظر، اختلاف رأی و عقیده، همهجا وجود دارد و انکار هم نمیشود، بین هر دسته و اجتماعی با هر شیوه و طرز فکر و عقیدهای، بالأخره یکسری اختلافات وجوددارد 
اختلافنظر، اختلاف رأی و عقیده، همهجا وجود دارد و انکار هم نمیشود، بین هر دسته و اجتماعی با هر شیوه و طرز فکر و عقیدهای، بالأخره یکسری اختلافات وجوددارد یا بهوجود میآید .

چندصباحی این اختلافات، ذهن و وقت دو طرف را به خود معطوف و مشغول میدارد؛ تلاشهای منفی، برداشت و قضاوت، گاه مغرضانه، جملات دردآور و تأسفبار و سرانجام، یک اتفاق، ما را بر سر یک میز مینشاند. دو طرف دعوا (دو نفر، دو حزب، دو طرز فکر، دو گروه و حتی دو کشور) چندین و چندبار مینشینند، به حرف هم گوش میدهند، دلیل و برهان برای رد دیگری و اثبات خویش ارائه میدهند (یک حرف مشترک با دو برداشت کاملاً متضاد) کمی گلایه، کمی چاشنی عذرخواهی و سرانجام، پس از کشمکشی کاملاً آرام و دلپذیر، این مجادله، سوءتفاهم یا اختلاف، ختم بهخیر میشود. 

بیایید پیش از قهر، آشتیکنیم تا نیازی به قهر نباشد. 

بیایید پیش از هر کاری، بنشینیم، آرام و معقول به حرف هم گوش فرادهیم، برای اثبات و یا رد عقاید طرفین، دلیل و برهان بیاوریم، پیشاپیش برای مشکلات ریز و درشت غیرقابلپیشبینی، از هم عذرخواهیکنیم و در یک کلام، آمادهی آشتی و همراهی شویم. اینجا دیگر به فرمول زشت قهر، نیازی نیست چراکه قبلاً آشتی کردهایم و چون در سلسلهمراتب وجودی، قهر پیش از آشتیست، نوبت به قهر نخواهد رسید. 

آشتی بدون قهر، یعنی کاری که قراراست بعدها با هزاران خواهش، التماس و انواع و اقسام واسطهها در یک محیط سراسر خجلت و شرم انجامش دهیم، بیایید صاف و پوستکنده، روبهروی هم بنشینیم و مشکل را پیش از بروز، حلکنیم. میشود سختنگیرید، حتماً ممکناست پیش از قهر، آشتیکرد. 

بیایید آشتیکنیم تا مجبور نباشیم تن به قهر دهیم.

پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#66
تکامل و روان شناسی !

امروز روان شناسی وارد مرزهای جدیدی شده است . نظرات فروید و یونگ و آدلر و بسیاری دیگر بدون شک در پیشبرد روان شناسی موثر بوده است .

ولی بسیاری از نظرات آنان تئوری است .

گاهی می بینیم که عزیزان از آنها بعنوان وحی منزل یاد می کنند. مشکلی که ایجاد می کند ، بصورت نوعی اطلاعات و دانستگی در می آید

و در حافظه جا می گیرد و ما می توانیم با آنها کنفرانس بدهیم ولی هرگز در دگرگونی و تغییر ما تاثیر ندارند.

ما همان که هستیم می مانیم ! تکان هم نمی خوریم . خود این تحلیل ها نیز مشکل زا هم می شوند.

چرا که ما را به دفاع از آنها وا می دارند. درصورتی که خود رانمی بینیم که ذره ای تغییر نکرده ایم . ولی نمی دانیم چطور بصورت وکیل دفاع آن تئوری ها در می آییم .

ولی البته این تئوری ها و دانستگی ها می توانند وسیله تفاخر بشوند.

ما روان شناسی را برای دگرگونی و تغییر می خواهیم . می خواهیم از یک مشت تئوری خشک وانعطاف ناپذیر خارج بشود.

نمی خواهیم حافظه خودرا با آنها پر کنیم . می خواهیم در عملکرد ما تاثیر مثبت و موثر بگذارد.امروزما در کنار روان شناسی

تحلیلی و روانکاوی شناخت درمانی را داریم . رفتار درمانی را داریم . روان شناسی کمال را داریم . ده ها شیوه درمانی دیگر را هم داریم .

با این همه امروز ما تلفیقی داریم از روان شناسی و خودشناسی . دراین تلفیق و آمیختگی است که تاثیر درمانی و به آوری آن صد برابر شده است .

بطور قطع و بزودی با پیشرفت ، روان شناسی ژنتیک و روان شناسی تکاملی ، افق های جدیدتری در برابر ما برای درمان و به زیستی

گشوده می شود. همین روزهاست که از طریق آزمایش خون ، میزان افسردگی ما نیز مشخص بشود. خبرهای دلگرم کننده دیگری را هم بزودی خواهیم شنید.

(:
  Do ɴoт dαre тo ѕтop мe jυѕт ιɴ cαѕe ѕoмeoɴe ѕтopped мe روان‌شناسی 7
پاسخ
 سپاس شده توسط eɴιɢмαтιc
آگهی
#67
(18-01-2015، 19:36)علی تک نواز نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
آقا شما بگید این روانیه یا نه

دوست عزیز گذاشتن همچین پست ها و فیلمهایی از این قبیل خلاف قوانین هست ((:

با تشکر از فعالیتتون موفق باشیدRolleyes
روان‌شناسی 7
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#68
اصول و نحوه رفتار با شریک افسرده


روان‌شناسی 7

همسرتان روحیه دهید و نگذارید با افسردگی زندگی اش را ببازدو گوشه نشین شود با او همدردی کنید و زندگی تان را از این وضع نجات دهید.
اعظم نوری با بیان این مطلب اظهار کرد: گاهی در روابط زن و شوهر افسردگی در یکی از زوج‎ها مشاهده می‌شود. افسردگی همسر بر عملکرد او با همسرش و فرزندان تاثیرگذار است و موجبات سردی روابط را در محیط خانه به وجود می‌آورد. این در حالی است که نگاه دوجانبه به افسردگی و اینکه این معضل را دو طرفه بدانند می‎تواند موجب شادی و مسرت در محیط باشد.
این روان‌شناس ادامه داد: افسردگی با نشانه‎هایی مانند بی‎خوابی، از دست دادن اشتها و وزن، بی‎قراری، تحریک‌پذیری، اضطراب، تمایل به تحقیر خود و هذیان همراه است. البته در هر بیماری تمام علایم وجود ندارد و گاهی حالت‎های افسردگی به دلیل مشکلاتی است که در ارتباط زن و شوهر وجود دارد. به ‌عنوان مثال، رفتارهای خشونت‎آمیز مرد موجب افسردگی زن می‌شود و این حس را در فرد افسرده به وجود می‌آورد که مورد حمایت و توجه طرف مقابل نیست.
وی هم‎چنین افزود: برای برطرف کردن افسردگی، زن و شوهر باید روابط خود را مورد بازنگری قرار دهند. تشخیص اینکه چه عاملی باعث شروع افسردگی یا حفظ آن می‌شود، در بهبود این اختلال بسیار کمک‌کننده است. البته نباید با انجام کمی کوشش دچار ناامیدی و ناراحتی شد، چرا که چنین مشکلاتی گاهی نیازمند طی زمان و صبوری بیشتر دو طرف است.
نوری تصریح کرد: افزایش جرأت در بیان احساسات همسر افسرده برای کاهش افسردگی او نقش بسزایی دارد. بیان احساسات و عواطف آسیب‌دیده کمکی برای ترمیم مشکلات فرد است، لذا لازم است هر مرد یا زنی این شرایط را برای همسر افسرده خود فراهم کند.
این روان‌شناس خاطرنشان کرد: می‎توان با صبوری و گذشت زمان و استفاده از راه حل‎های متعدد و انجام فعالیت‎هایی که زن و شوهر از آن لذت می‌برند در فراهم کردن فضای شاد و مناسب خانوادگی و برطرف شدن افسردگی نقش داشت. در نهایت استفاده از نظرات متخصصان و مشاوره‎های خانوادگی در درمان افسردگی موثر است.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#69
پرخاشگران بدانند



پرخاشگری و عصبانیت امری خارج از اراده و آنی و بدون مقدمه است که در افرادی که کم تحمل اند بیشتر اتفاق می افتد.
علی باغبانیان با اشاره به آثار پرخاشگری بر جسم و روان افراد اظهار داشت:‌ فرقی نمی‌کند که انسان خود پرخاشگری نشان دهد یا شاهد آن باشد، فرقی نمی‌کند که انسان خود پرخاشگری نشان دهد یا شاهد آن باشد، در هر صورت این رفتار موجب آسیب رساندن به جسم و روان فرد می‌شود و علاوه بر مشکلات جسمانی و روانی، عملکرد شغلی و اجتماعی او را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.
* پرخاشگری بیش از دیگران به خود فرد آسیب می‌رساند
وی ادامه داد: افرادی که عصبانی می‌شوند و پرخاشگری نشان می‌دهند، بیش از دیگران به خودشان آسیب می‌رسانند
* زخم معده و فشار خون بالا نتیجه پرخاشگری است
این متخصص حوزه بهداشت و روان گفت: منشأ اکثر بیماری‌های جسمانی، عوامل روانشناختی است، پرخاشگری که جلوه رفتاری خشم است موجب بیماری‌های تنفسی و گوارشی می‌شود. اختلالاتی مانند زخم معده و اثنی‌عشر و فشار خون بالا، مشکلات قلبی، تنفسی و حتی دردهای استخوانی نتیجه پرخاشگری است.
* افراد پرخاشگر از اجتماع طرد می‌شوند
این روانپزشک تأکید کرد: افراد پرخاشگر به دلیل رفتارهای آسیب‌رسان به دیگران، از گروه‌های اجتماعی طرد می‌شوند، بنابراین تنهایی و انزوای اجتماعی، نتیجه نهایی پرخاشگری است.
* با اعتقادات معنوی و خرد، استرس را مدیریت کنید
باغبانیان گفت: وقتی فرد در موقعیت فشارزا به لحاظ روانی قرار می‌گیرد، باید با استعانت از اعتقادات معنوی و خرد آن موقعیت را مدیریت کند.
وی افزود: سکوت یا ترک مکانی که موجب عصبانیت یا پرخاشگری شده است می‌تواند از عواقب ناگوار رفتارهایی که در این موقعیت‌ها رخ می‌دهد بکاهد.
باغبانیان خاطرنشان کرد: هیجانات مثبت و منفی در انسان‌ها وجود دارد و ما باید با یادگیری مهارت مدیریت استرس، سایر مهارت‌ها و البته استعانت از صبر و آموزه‌های دینی که بر این مهم تأکید کرده است، از پرخاشگری و ضرر رساندن به خود و دیگران بپرهیزیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє
#70
حالات بدن آیینه روحیات افراد

روان‌شناسی 7

رازهایی بسیار جالب در مورد چهره و خصوصیات اخلاقی افراد وجود دارد برای کشف اسرار و رموز روانشناختی در دیگران با ما همراه باشید ؛ نشستن،در آغوش گرفتن پاها،صاف نشستن،خم شدن به عقب از این دسته هستند
برای میلیون‌ها سال اجداد بشر بر روی پهنای کره خاکی زندگی می‌کردند و از اسرار جالب این هم‌زیستی در این بوده که اوایل زبان واحدی برای تبادل اطلاعات با یکدیگر نداشته‌اند، حال سؤالی که پیش می‌آید این است که این اجداد بشر چگونه منظور هم را به یکدیگر می‌فهماندند؟ جواب سؤال در ایجاد ارتباط با حرکات بدن و حالات صورت است. بدین گونه که آن‌ها با رفتار بدنی خود و یا حالات چهره خود پیام خود را به دیگران می‌رساندند. در ترس، ناراحتی، بیماری،شادی، درخواست‌های دیگر، همه و همه را با حالات چهره و حرکات بدن به هم می‌فهماندند!
در زمینهٔ حالات بدن و صورت بایستی بیان کنم که بیشترین چیزی که می‌تواند واقعیت حقیقی شما را برملا کند همان حالات مذکور هستند. مثلاً زمانی که شخصی در کنار شما غذای تندی را می‌چشد شما به‌سرعت از حالت چهره او می‌توانید به طعم غذا پی ببرید بدون اینکه نیاز باشد مزه غذا را از آن شخص بپرسید؛ چرا که سیستم عصبی بدن انسان به شکلی کار می‌کند که تمام واقعیات را مستقیم به ماهیچه‌های شما منتقل می‌کند بدون اینکه بتواند به ماهیچه‌های شما دروغ بگوید. بنابراین اگر شما زیر آب سرد قرار بگیرید سیستم عصبی شما به‌صورت خودکار فرمان انقباض ماهیچه‌ها را برای آن‌ها صادر می‌کند هرچند که شما به خود بگویید آب گرم است ولی بدن شما از واقعیات پیروی می‌کند نه از آنچه شما می‌خواهید جلوه دهید.به این ترتیب زبان بدن بهترین و قابل‌اعتمادترین راه برای استخراج واقعیت از دیگران است. حال نکته بسیار جالب دیگری که در این زمینه بایستی به آن اشاره کنم مشترک بودن این حالات بدن در شرایط متفاوت برای افراد مختلف در جاهای مختلف است؛ یعنی یک شخص آسیای شرقی همان واکنشی را از خود نسبت به ترس از یک جانور وحشی نشان می‌دهد که یک فرد آفریقایی یا آرژانتینی از خود نشان می‌دهد زیرا برخلاف باورهای غلط ما نوع بشر دارای ضمیر ناخودآگاه مشترک با یکدیگر است. از این رو دانستن زبان بدن برای استخراج واقعیت‌ها مرز نمی‌شناسد و این نکته نقطه قوت این علم است.
حال نکته جالب دیگر در رابطه با حرکات بدن این است که آن‌ها کاملاً ژنتیکی و ارثی هستند و هیچ‌کدام قابل یادگرفتن نیستند! مثلاً وقتی یک کودک نابینا به دنیا می‌آید بدون اینکه دیگران را دیده باشد و یا از آن‌ها چیزی شنیده باشد همان واکنشی را نسبت به سردی هوا نشان می‌دهد که یک شخص سالم و میان‌سال در یک نقطه دیگر دنیا نشان می‌دهد. البته بایستی متذکر شویم که بعضی افراد بخصوص هستند که با تمرین بسیار این رفتار ناخودآگاه بدن خود را مخفی می‌کنند و در آن‌ها تشخیص واقعیت بسیار سخت می‌شود و یا اینکه بعضی مواقع یک سلسله اتفاقات در زندگی شخصی باعث می‌شود که پالس‌های ساطع‌شده از طرف آن فرد برخاسته از آن سلسله حوادث باشد نه از خاطر آن اتفاقی که در حال استمراری در حال وقوع است! مثلاً هنگامی‌که از شخصی درباره راحتی خود بر روی صندلی اتاق انتظار بپرسید او علائم ناراحتی از خود بروز دهد ولی درواقع دلیل این علائم می‌تواند به خاطر مشکلاتی باشد که در خانه با همسر خود داشته باشد ولی فکر کردن زیاد به آن موضوع به‌صورت ناخودآگاه بر رفتار بدن او درزمینهٔ صندلی نیز تأثیر منفی بگذارد. بنابراین با تشخیص چند علامت نمی‌توانید بدون دانستن گذشته شخص درباره حال او با اطمینان نظر دهید.
حال خیلی‌ها مشتاق این هستند که بدانند در زندگی شخصی خود و یا در سر کار و یا در خیابان و اماکن عمومی برای اینکه بتوانند از احساسات دیگران باخبر باشند و متعاقباً بتوانند تصمیم صحیح را بگیرند باید چه چیزهایی را بدانند، که در این بخش از مقاله خود به این موضوع خواهیم پرداخت.
درزمینهٔ وراثتی بودن و همچنین ناخودآگاه بودن و همچنین مشترک بودن حالات چهره و بدن افرادی همچون چارلز داروین و پاول اکمان نظریه‌هایی را در اثبات این قضایا دارند که مطالعه آن‌ها توسط مخاطبین عزیز خالی از لطف نخواهد بود. علاوه بر افراد سرشناسی که قبلاً نامشان ذکر شد تحقیقات آزمایشگاهی زیادی نیز دراین‌باره انجام‌شده است به‌گونه‌ای که نشان می‌دهد هم این رفتار ناخودآگاه وراثتی هستند و هم نشان می‌دهد که آن‌ها بین همه مشترک هستند برای همین هست که افراد با نژادهای مختلف وقتی بر لبه سخره می‌روند می‌ترسند که به پایین نگاه کنند زیرا این یک واکنش ناخودآگاه مشترک بین تمام انسان‌ها است.
حال از نشانه‌های ناراحتی مثلاً زمانی که شخصی خبر بدی به ما می‌دهد این است که لب‌های خود را جمع می‌کنیم و اندکی نیز ابروهای خود را به هم نزدیک می‌کنیم، یا بعضی‌ها گردن خود را می‌مالند، یا مثلاً زمانی که ما در موقعیت خطرناک و ترسناک قرار می‌گیریم به‌صورت خودکار بدن ما در حالت دفاعی قرار می‌گیرد به‌گونه‌ای که ماهیچه‌های ما منقبض می‌شوند و ما خود را اندکی جمع‌وجور می‌کنیم. وقتی‌که ما شخصی را که دوست داریم می‌بینیم به‌صورت ناخودآگاه ضربان قلبمان بالا می‌رود و مردمک چشمان ما بازتر می‌شود و ماهیچه‌های ما به حالت انبساط درمی‌آیند و دست‌های ما تا حدودی باز می‌شود و در کل از میزان هوشیاری ما نسبت به اطرافمان برخلاف حالت ترس و خطر کم می‌شود، یا برای مثال دیگر هنگامی‌که شخصی هنگام گفتن ماجرایی از برقراری تماس چشمی با شما پرهیز کند می‌تواند نشان از دروغ بودن ماجرا باشد زیرا از این‌که به شما دروغ می‌گوید ترس دارد و نمی‌خواهد به‌اصطلاح چشم در چشم شما دروغ بگوید زیرا این موضوع او را اذیت می‌کند.
حال فرض را بر این می‌گذاریم که شما توانستید علائم ناراحتی و دروغ را در شخصی تشخیص دهید، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چگونه باید به حقیقت ماجرا پی برد؟ بایستی بیان کنیم که در این صورت بایستی با چرخاندن پایه‌های سؤال خود به سمت‌های مختلف و یا تغییر شرایط برای آن شخص علائم حقیقت را پیدا کنید و با روش سعی و خطا به اصل ماجرا پی ببرید.
از جمله علائم اثبات‌شده دروغ می‌توان به تعرق غیرمعمول، انجام ژست‌های غیرمعمول ، و همچنین زود از کوره دررفتن اشاره کرد زیرا افرادی که می‌دانند که حق با آن‌ها است زود از کوره در نمی‌روند و عصبانی نمی‌شوند.
حال درزمینهٔ کشف حقایق از طریق حالات چهره و اهمیت آن در اینجا خلاصه گزارشی را برایتان می‌نویسم که بسیار جالب و قابل‌تأمل است.
بر اساس گزارش‌های منتشرشده وزارت دفاع آمریکا موسوم به پنتاگون سالانه 300 هزار دلار صرفاً برای مطالعه رفتارشناسی و زبان بدن شخص ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و دیگر رهبران جهان هزینه می‌کند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که رفتارشناسی رهبران جهان گاهی درست از آب درآمده است؛ مثلاً در قضیه تنش‌ها در اکراین بر سر شبه‌جزیره کریمه وزارت دفاع آمریکا رفتارشناسی صحیحی از شخص پوتین و مواضع او داشت به‌نحوی‌که می‌دانستند مواضع روسیه درزمینهٔ کریمه چه خواهد بود بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که رفتارشناسی افراد از طریق زبان بدن چه جایگاه مهمی بین گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی دارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط Ƒαкє ѕмιƖє


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Humanfemale شخصیت شناسی از روی فرم گوش
  شخصیت شناسی با دست خط
  شخصیت شناسی با بوی عطر
  توصیه روانشناسان سلامت روان در روزهای قرنطینه کرونایی
  چگونه سلامت روان داشته باشم؟
  تاثیر نور خورشید بر سلامت روان
  روان‌شناسی جالبی درباره ی خواب دیدن
  شخصیت‌شناسی از روی علاقه‌ به طعم‌های متفاوت
  شخصیت شناسی از روی اسم با حرف اول انگلیسی
  از کدام در ترجیح می دهید رد شوید؟(شخصیت شناسی)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان