17-07-2014، 12:53
– نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزهها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آیدپاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مىشود.
یکى از مهمترین نیازهاى انسان، دستیابى به کمالات انسانى و درنتیجه، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوششها و بىقرارىهاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمىشود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبىاش را ارضا مىکند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مىدارد و بدان عشق مىورزد؛ از این رو، محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود ذى شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، پدید مىآید. جاذبههاى ادراکى همانند جاذبههاى غیر ادراکى است؛ یعنى همان گونه که در موجودات مادّىِ فاقد شعور، نیروى جذب و انجذاب وجود دارد و آهنربا آهن را جذب مىکند، در موجودات ذى شعور نیز جذب و انجذاب وجود دارد؛ امّا جذب و انجذاب در موجودات ذى شعور، آگاهانه است و عنصر شناخت در آن نقشى مهم دارد. به همین دلیل جذب و انجداب در موجودات ذى شعور را جاذبه ادراکى مىگویند؛ یعنى حقیقت این جاذبه را شناخت تشکیل مىدهد؛ به عبارت دیگر، محبت و عشق ورزیدن معلول شناخت است. ممکن است بپرسید ملاک این جذب و انجذاب و محبت و عشق ورزیدن چیست؟ ملاک آن، سازگارىاى است که آن موجود با محب و عاشق دارد. انسان به چیزى محبت مىورزد که سازگارى آن را با وجود و نیازهاى خود دریافته باشد. البتّه هر چه عنصر شناخت در این میان کم رنگ باشد، به همان میزان، ممکن است انسان دچار خطا شود و در تعیین مصداق محبوب و معشوقِ خود به بیراهه رود.
مراتب محبت
محبت؛ مراتبى دارد. کمترین مرتبه آن، محبتهاى ظاهرى و معمولى برآمده از امورى چون همانند شکل و رنگ و چهره اشخاص است. هنگامى که انسان ظاهر چیزى یا کسى را مىبیند و آن را با خواستههاى خویش متناسب مىیابد، توجهش به او معطوف مىگردد. در اینجا فردِ داراى جمال، به واسطه جمال یا کمالش، جاذبهاى دارد که دل را متوجه خویش مىسازد و کششى دارد که حواس و عواطف انسان را به سوى خود جلب مىکند. مرتبه بالاتر و عالى محبت، جایى است که متعلق علاقه انسان، امور معنوى و غیر محسوس باشد؛ مانند اینکه انسان به وجود صفاتى مانند شجاعت، غیرت یا عدالت و سخاوت در وجود کسى پىبرد. از آنجا که این صفات کمالى، مطلوب هر انسانى است و با فطرت کمال طلب انسان همخوانى دارد، جاذبه آن، دل انسان را متوجه خود مىکند. هر چه معرفت انسان بیشتر شود، متعلق محبت انسان، کاملتر و ارزشمندتر مىشود تا جایى که دل انسان به موجودى که منشأ همه کمالات و زیبایىها است، توجّه مىکند و عشق به معناى حقیقى و واقعىاش تحقق مىیابد و انسان، به آفریدگار کمال و جمال دل مىسپارد. این عشق نیز مراتبى دارد و هر کس به اندازه معرفتش به اسما و صفات الاهى از آن بهره مىبرد.
عشقى که موجب استحکام خانواده مىشود
ارزش محبتهایى که بر شمردیم، به متعلق آنها بستگى دارد. اگر متعلق محبت انسان، امور مادّى و جسمانى باشد، عمرى کوتاه و گذرا و در نتیجه ارزش کمتر دارد؛ امّا اگر متعلق محبت انسان امور معنوى باشد، به دلیل دوام و استمرار آن، ارزش فزونتر خواهد داشت. از همین جا مىتوان دریافت: »عشق و محبتى که بنیان خانواده را مستحکم مىکند، نباید صرفاً بر اساس امور شهوانى و خصوصیات ظاهرى باشد«؛ زیرا این گونه امور در معرض خطر و زوالند و نمىتوانند موجب استحکام و دوام خانواده شوند. عشقى موجب استحکام خانواده مىشود که داراى این دو ویژگى مهم باشد:
۱٫ پشتوانه معرفتى.
۲٫ ریشه داشتن در نیازهاى واقعى انسان به منظور فراهم ساختن زمینه کمال و بستن گذرگاههاى شیطان.
چنین عشقى هرگز کهنه نمىشود؛ با گذشت زمان رنگ نمىبازد و تا پایان عمر استمرار مىیابد. بنابراین، آنچه مهم است، صبغه و رنگ این محبت است. اگر صبغه الاهى داشته باشد، در راستاى همان محبت حقیقى قرار خواهد گرفت.
پرسش دیگرى که ممکن است به ذهن بیاید، این است که صبغه عشق و محبت خویش را چگونه دریابیم؟ از کجا بفهمیم این عشق و محبت جنبه شهوانى و حیوانى دارد یا عشق واقعى با صبغه الاهى است؟ اگر این محبت و علاقه هیچ گونه پشتوانه معرفتى ندارد و علاقهاى کور و بدون توجّه به معیارهاى مهم ایمان، اعتقاد، اخلاقیات و امور معنوى است، مىتوان دریافت فقط جنبه حیوانى و شهوانى دارد؛ امّا اگر این محبت بر اساس آگاهى از ویژگىهاى اخلاقى و اعتقادى و معنوى باشد و با توجّه به جنبههاى ظاهرى فرد و حفظ پاکدامنى و نجابت، در جهت دستیابى به آرامش و فراهم ساختن زمینههاى رشد و کمال پدید آمده، در واقع جاذبهاى ادارکى است نه کور و حیوانى.
چگونه فرایند ازدواج را آغاز کنیم
در پاسخ به بخش دوم پرسشتان که از چگونگى آشنایى و فرآیند ازدواج پرسیده بودید، باید بگوییم: اگر قصد دارید با کسى ازدواج کنید، پیش از اینکه محبت و علاقهاش را در دل جاى دهید، باید در مورد او و ویژگىهاى شخصیتىاش – در حدى که براى ازدواج لازم است – شناخت داشته باشید؛ البتّه علاقه اولیه در حدى که انگیزه و محرک انسان براى فراهم آوردن زمینههاى ازدواج باشد، در صورتى که شدت نیابد، اشکال ندارد. اگر این علاقه شدت پیدا کند، طبیعى است عقل را از عرصه انتخاب کنار خواهد راند و فرایند ازدواج را دچار مشکل خواهد کرد؛ زیرا »حبُّ الشَّىءِ یُعْمى و یُصِمّ«؛ یعنى دوستى هر چیزى باعث مىشود انسان، کورکورانه در مقابل آن تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیمگیرى نکند. محبتى که پشتوانه معرفتى نداشته باشد، بصیرت انسان را درباره فرد مورد نظر کاهش مىدهد؛ در نتیجه از قدرت انتخاب مىکاهد و ممکن است نتایج نامطلوب به ارمغان آورد. از این روى، عقل سلیم حکم مىکند در امر مهمّى مانند ازدواج، مطالعه و تحقیق و نیز مشورت با کارشناسان و مشاوران مجرب انجام پذیرد. خوشبختانه پرسش شما گویاى این حقیقت است که اهمیّت ازدواج را به خوبى دریافتهاید و مىخواهید از طریق مشاوره، بهترین راهها را برگزینید. ما نیز فرصت را مغتنم شمرده، وظیفه خود مىدانیم نکات لازم و مهم را خدمت شما ارائه دهیم. باشد که از طریق انتخاب همسرى مناسب، در جهت رشد و تکامل خود گامى بلند بردارید و به سکونت و آرامش که فلسفه اصلى ازدواج است، دست یابید. خداوند بلند مرتبه، یکى از مهمترین فایدههاى ازدواج را رسیدن به آرامش روانى مىداند. «و مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» (روم، آیه ۳۰).
عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
سپاس ونظر یادتون نره!