چه نامردیست روزگار....
حالاکه پرازحرفیم...
دیگرزنگ انشا نداریم؟؟؟
************************
دســتـــهایش با من . . .
iچـــــشــــمهایش در خیابان . . .
دلـــــــــــــــــــــــش . . .
این یکی را نمیخواهم بدانم . . . !
*************************
ﺩﻳﮕــــﺮ ﺗﻨﻬـــﺎﻳﻲ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻛــﺴﻲ ﻗﺴﻤﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ...
ﻳﻜﺒـــﺎﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﻛـــﺮﺩﻡ ﭼﻨﺪﺑــﺮﺍﺑﺮ ﺷـــﺪ!
******************************
خــدایـــا؟??
کمی بیاجلوتر...
میخواهم درگوشت چیزی بگویم...
این یک اعتراف است...
مـــن بــــی او...
دوام نمی آورم؟!
*******************
دلم آغوش آن نامحرمی را می خواهد که..
محرم بودنش را خودم میدانم و دلم...!
******************
تـــــو چه میفهمی...
حال و روز کسی را که دیگر...
هــــــــیچ نگاهی دلش را نمی لرزاند...
******************
شرم دارم به مادرم بگویم:
آن که به خاطرش قلبت را شکستم.......
تنهایم گذاشت......
**********************
دل نده به انسانها دل نده
تو که از خدایشان عاشق تر نیستی
انها خدای خود را به نیمه نانی و تو را به نیمه شبی میفروشند...
(سپاس+نظر)" />