02-07-2014، 12:38
خدایا گاهی نگاهی.یادی
باورم نمی شود مرا نمیبینی
جوجه اردک زشت شدم؟!

من
حوای کسی بودم که
دیر فهمیدم
آدم نیست

دیگر"م" مالکیت را نمی گذارم
شب بخیرعزیزش

ابراهیم نیستم
اما کودک درونم را
قربانی کسی کردم که ارزشش
کم تر از یهگوسفند بود

تو چه می فهمیحال روز کسی را
که دیگر هیچ نگاهیدلش را نمی لرزاند

هی تو نیوتن....!
تو که دم ازجاذبه میزنی
مرا کشف کن
منی را که غم ها مدام جذبم می شوند

ذائقه ام پیر شده
بیست و چند سالگی ام
طعمشصت سالگی دارد

چسبیده ام کنج دیوار
مثل یک اعلامیه تسلیت
با غلط هایفاحش چاپی
به طرز مضحکی
"غم انگیز"

روز مرگم در اخرین نفسم
فقط یک چیز به او خواهم گفت
اونطوری نه....!
اینطوری میرن

زن که باشی
عاشق که شویچشم سفید صدایت می کنن
راست می گویند
چشمم سفید شد
به جاده هایی که تومسافر هیچ کدام نبودی
یه وقتایی دلت می خواد
یکی از پشت سرچشماتو بگیره
و ازت بپرسه:
اگه گفتی من کیم؟
توهم بگی:
هرکی هستی
فقط بمون

دنبالبهانه نباش عزیزم
چشم که گذاشتم برو
و هروقت خواستی برگرد
من تابینهایت شمردن را بلدم

"تو" نوشته های من نشو لعنتی
وگرنه بد میبینی

دلی را برایت به دریا زده بودم که از آب واهمه داشت
و تو برای من حتیدستانت را خیس هم نکردی

مدام می گفتخیالت تخت من به تو وفا دارم
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم
برایعشق بازی تو با دیگران

همه مرا بهخنده های با صدا می شناسند
و بالشت بیچاره ام بهگریه های بی صدا

وقتیارزش ها عوض می شوند
عوضی ها با ارزش می شوند

هی تو......!
تو به تمام لحظه های من
یهبودن بدهکاری

برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین
جغرافیای دستانت کافیست

همیشه درریاضیات ضعیف بوده امسال هاست دارم حساب می کنم
چگونه من بعلاوه تو شدهفقط من

سردرد
سردرگم
سرگیجه
سربه هوا
چقدرسربه سرم می گذارند
دقیقه های بی تو

فرقی نمی کند
سقفی بالایه سرم باشد یا نه
وقتی که چهار دیواری دستانتماله من است

چه تجارت ناشیانه ای بود
آن همهنازی که من
از تو خریدم

بی ربـطیست
کـــه مــرد
گریـــه نمــی کند !
گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...
کـــه فقـــط
بایــد مـــرد بــاشـی
تـا بتوانی گریـــه کنـــی
حرمت چشم تو چیزیست که دریا دارد
اشک من دیدی و شاید به خودت می گویی
دیدن گریه یک مرد تماشا دارد ...
در دنیایی زندگی می کنیم کههرزگی: مد
بي آبرویی: کلاس
مستی و دود: تفریح
و لاشخور و گرگ بودن: رمز موفقیت است!

نگرانخیس شدن پاهایش بود!در آن زمان که آب از سر من گذشته بود

حوا !!!!!!!!
تو مگر سیب راپوست کندی خوردی؟
کهدنیا اینگونه پوست ما رو می کند

دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیــم که کج میـــرویم
کعبــه به دیـدار خدا میــــــرویم
او که همین جاست کجا میرویم؟
... نگاه به دستان پیرش نکن ....
... تقصیر روزگار است وگرنه او کودکی بیش نیست ! ...
باورم نمی شود مرا نمیبینی

من
دیر فهمیدم

دیگر
شب بخیر

ابراهیم نیستم
اما کودک درونم را
قربانی کسی کردم که ارزشش
کم تر از یه

تو چه می فهمی
که دیگر هیچ نگاهی
تو که دم از
مرا کشف کن
منی را که غم ها مدام جذبم می شوند
ذائقه ام پیر شده
طعم
چسبیده ام کنج دیوار
مثل یک اعلامیه تسلیت
با غلط های
به طرز مضحکی
روز مرگم در اخرین نفسم
فقط یک چیز به او خواهم گفت
زن که باشی
عاشق که شوی
راست می گویند
چشمم سفید شد
به جاده هایی که تو
یکی از پشت سر
و ازت بپرسه:
اگه گفتی من کیم؟
توهم بگی:
هرکی هستی
دنبال
چشم که گذاشتم برو
و هروقت خواستی برگرد
من تا
وگرنه بد میبینی
و تو برای من حتی
مدام می گفت
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم
برای
همه مرا به
و بالشت بیچاره ام به
وقتی
تو به تمام لحظه های من
یه
برای
همیشه در
چگونه من بعلاوه تو شده

سردرد
سردرگم
سرگیجه
سربه هوا
چقدر
دقیقه های بی تو

فرقی نمی کند
وقتی که چهار دیواری دستانت
چه تجارت ناشیانه ای بود
آن همه
از تو خریدم
چه حـرف
بی ربـطیست
کـــه مــرد
گریـــه نمــی کند !
گاهـــی آنقدر بغــــض داری ...
کـــه فقـــط
بایــد مـــرد بــاشـی
تـا بتوانی گریـــه کنـــی
فقط از چشم خودت چشم مرا دور نکن
حرمت چشم تو چیزیست که دریا دارد
اشک من دیدی و شاید به خودت می گویی
دیدن گریه یک مرد تماشا دارد ...

بي آبرویی: کلاس
مستی و دود: تفریح
و لاشخور و گرگ بودن: رمز موفقیت است!

نگران

حوا !!!!!!!!
تو مگر سیب را
که

دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیــم که کج میـــرویم
کعبــه به دیـدار خدا میــــــرویم
او که همین جاست کجا میرویم؟
... نگاه به دستان پیرش نکن ....
... تقصیر روزگار است وگرنه او کودکی بیش نیست ! ...
