19-06-2014، 7:43
پسریدختر زیبایی رو تو خیابون دید.... شیفته اش شد ....
چند ساعتی باهم توخیابون قدم میزدند ...
که یهویه مازراتی جلویپاشون ترمز کرد . . .
دختره به پسر گفت :
خوش گذشت اما من همیشهنمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...!
دختره نشست تو ماشین
راننده بهش گفت :خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این آقا هستم !!!!
چند ساعتی باهم توخیابون قدم میزدند ...
که یهویه مازراتی جلویپاشون ترمز کرد . . .
دختره به پسر گفت :
خوش گذشت اما من همیشهنمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...!
دختره نشست تو ماشین
راننده بهش گفت :خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این آقا هستم !!!!