امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چـه ترســی شما را در زندگـــی عقب نگـه داشته است..؟!{مهــم.. وقابل توجـه.}بخش دوم

#1
چه ترسی شما را در زندگی عقب نگه داشته است؟ (بخش دوم)
چـه ترســی شما را در زندگـــی عقب نگـه داشته است..؟!{مهــم.. وقابل توجـه.}بخش دوم 1
ترس شما : شکست دوباره
روش مبارزه: اراده کردن
مناسب برای : تجربه شکست اخیر، یک رابطه نامناسب،کسی که دنبال ترفیع می گردد،یک کارآفرین و ...

کاملا به من گوش کنید. بعد از یک بار تجربه دست از تلاش نکشید. چیزهای سخت زندگی ، پاداش های بزرگی به همراه دارند برای اینکه آنها برای مردمان کوشا رزرو شده اند. اگر برای شما معنی خاصی دارد ، پس نیاز دارید که تلاش بکنید – حتی اگر احتمال شکست زیاد باشد- افراد زیادی ، با تشکر از روش زندگی جامعه ما ، حس می کنند لیاقت چیزی را که در همان لحظه می خواهند را دارند. درست است ، هیچ کس نمی خواهد که بنشیند و بخاطر کاری که می کند یا سعی می کند تمام کند افسوس بخورد. بله ، همه دوست داریم ببریم،اما زندگی اینگونه نیست.
این ترس را با همه احساس درک کنید. زمانی که بالاخره وارد گود شدید و کارخود را به اتمام رساندید می فهمید که چه لذتی دارد. حتی اگر تجربه ششم شما در انجام آن کار باشد.
چـه ترســی شما را در زندگـــی عقب نگـه داشته است..؟!{مهــم.. وقابل توجـه.}بخش دوم 1

ترس شما: ناراحتی
روش مبارزه: خلاف چیزی که همیشه عمل می کنید
مناسب برای : در مخمصه قرار گرفتن

یکی از چیزهایی که شما باید ترک کنید تا موفق تر شوید ، این است که از خود یک قربانی نسازید. من معتقدم ، افرادی که می ترسند در موقعیت بدی قرار گیرند و یا مجبور به کاری نشوند ، در واقع خود را داوطلب نقش قربانی ها می کنند.
آیا شما در محل کار آزار و اذیت می بینید ؟ آیا کسی هست که همیشه از شما کمک می خواهد و در عوض کاری برای شما انجام نمی دهد؟ آیا شما به دیگران اجازه می دهید که حق و حقوقتان را همیشه پایمال کنند؟ آیا شما خیلی وقت است که ارتقای شغلی نگرفته اید؟ به هر حال ، باید بگویم که شما در یک شرایط ناخوشایندی قرار دارید که باعث می شوند شما را به پایین بکشد اما همچنان از انجام تجربه های جایگزین می ترسید. شما دوست ندارید شرایط فعلی خود را تغییر دهید چون در همین شرایط احساس راحتی می کنید؟
چند ماه پیش برای مربیگری یوگا در کنار 15 خانوم دوست داشتنی ، آموزشم را شروع کردم. در اولین جلسه کلاس ، ما همراه با مربیان به یک گوشه اتاق رفتیم و کمی در باره زندگی خود صحبت کردیم. بعضی ها وکیل ، پزشک و دیگران از مدیران اجرایی بالایی بودند ( می دانید که اوقات فراغت ما معمولا با حرف زدن درباره این مسائل می گذرد) بعد از آن یکی از دخترها خودش را معرفی کرد و گفت که شغلش " زنده ماندن " است.
بعد متوجه شدیم که این خانوم جوان هفته ای 3 بار دیالیز می شود و منتظر پیوند کلیه است.وقتی که اولین بار او را ملاقات کردیم ، او جدا افسرده بود. اصلا خوب به نظر نمی رسید. او می گفت دکترش درباره نتایج آزمایشات نظر مساعدی ندارد ، پرستارانش بی روح بودند و هیچ امیدی به او نمی دادند، از هیچ سمتی حمایت نمی شد و با بیماری دست و پنجه نرم می کرد که او را هر لحظه بیمارتر می کرد. تنها کاری که او برای روبرو شدن با بیماری اش انجام میداد کلاس یوگا بود که برخی از متخصصان مراقبتهای بهداشتی اطرافش توصیه کرده بودند . حتی وقتهایی که ما او را می دیدیم همیشه می گفت : " من نمی توانم ، آنها نباید.. تاثیر ندارد و... " ناراحت کننده بود که ببینیم برای چنین زن فوق العاده ای این اتفاق می افتد. اما قابل درک بود چون کسانی که اطرافش را گرفته بودد او را کاملا در امواج منفی غرق می کردند ، او حتی از انجام کارهای روتینی که بر عهده داشت می ترسید.
یک روز یکی از خانمهای گروه به او گفت چرا با شخص دیگری حرف نمی زند تا به او گزینه های دیگری نشان دهد؟ چه میشد اگر سوالات بیشتری درباره بیماری اش از پزشک بپرسد یا حتی به پزشک دیگری مراجعه کند. یکی از دخترها به کمک او رفت و گفت حاضر است کارهای مربوط به او را انجام دهد تا شاید تغییری حاصل شود ( اینطور بخوانید: کاری انجام دهد که با آنچه که او انجام می داد فرق داشته باشد.) و این همان چیزی بود که او احتیاج داشت. امروز، او به وضوح باقبل فرق می کرد. باور نکردنی بود که او رفت و کاری کرد که کنترل درمانش را کاملا در دست بگیرد ، او سوالهای درستی پرسید که نقش مهمی در روند درمان او داشت. لازم به ذکر نیست که بگویم جواب آزمایش هایش هم بهتر شده اند. او با قبل کاملا فرق کرده است.
شاید وضعیت شما به وخامت وضعیت او نباشد اما اگر از وضعیت خود راضی نیستید اما می ترسید که برای حل مشکلات، اوضاع خود را دگرگون کنید ، باید بدانید که فقط دارید به خودتان صدمه می زنید. از اینکه لانه امن شغل فعلی خود را ترک کنید و به سراغ شغل دیگری بروید نترسید. از اینکه در روابط عاطفی خود خواسته هایتان را مطرح کنید نترسید. اگر شرایط شما را از حوزه امنتان خارج کند در آن صورت موفق شده اید و رشد خواهید کرد.
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  چگونه سلامت روان داشته باشم؟
  چگونه روانی شاد و سالم داشته باشیم
  بگذارید هر روزتان روایت‌ داشته باشد
  چطور برای زندگی انگیزه داشته باشم؟
Wink این راهکار زندگی شیرینی داشته باشید!
Thumbs Up چگونه در دوران سالخوردگی ذهنی فعال داشته باشیم؟
  افسُردگی چه زمینه هایی ارثی میتوناند داشته باشد ؟
  ۱۰ چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید
  روان و جسمي‌ آرام بعد از ورزش داشته باشید!
Heart این گونه کودکانی خلاق داشته باشید

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان