نورالژی عصب سهقلو(به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انگلیسی : Trigeminal neuralgia) (به اختصار TN) یک بیماری مربوط به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عصب سهقلو است.نورالژی عصب سه قلو سردردی حملهای ٬ ناگهانی و برق آسا در قلمرو یک یا دو شاخهٔ عصب سه قلو در صورت میباشد.
این بیماری در اثر آسیب تدریجی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عصب سه قلو به وجود میآید. این بیماری باعث درد شدید در چشمها، دندانها، فکها، پیشانی، بینی و غیره میشود. این درد اغلب فقط در یک سمت صورت (چپ یا راست) اتفاق میافتاد. این بیماری دارای یکی از شدیدترین دردهای شناخته شده توسط بشر است.
تظاهرات بالینی
نورالژی تری ژمینال شایعترین نورالژی مغزی میباشد که به طور وسیع تری افراد بالای ۵۰ سال را مبتلا میسازد. علت اصلی نورالژی تری ژمینال مورد بحث است اما در نزدیک به ۱۰ درصد موارد بیماریهای پاتوژنیک مشخصی از قبیل تومورهای زاویهٔ مخچه ٬ام اس و یا یک مالفوراسیون عروقی از علل ایجاد آن به شمار میآیند. درصد باقیماندهٔ موارد نورالژی تری ژمینال ایدیوپاتیک هستند. درد عصب سه قلو به صورت ناگهانی با ماهیتی همانند شوک الکتریکی آغاز میگردد. این ممکن است با لمس چانه ٬ مسواک زدن یا عمل جویدن آغاز شود. این درد معمولا بسیار شدید بوده ٬ زمان آن کوتاه و در حد چند ثانیه میباشد اما میتواند به دفعات متعدد در روز تکرار شود. نورالژی تری ژمینال در ۱. ۹ درصد از بیماران MS وجود دارد و معمولا طی دورهٔ بیماری ظاهر میگردد. هرچند که در ۳ درصد موارد ٬ علامت آغاز بیماری است. درد عصب سه قلو در مقایسه با نوع ایدیوپاتیک آن ٬ در بیماری MS در سنین پایین تری ایجاد شده میتواند دوطرفه باشد.
انواع
جامعه بین المللی سردرد، نورالژی تری ژمینال را به دو دسته تقسیم کرده است: کلاسیک و علامت دار. نورالژی تری ژمینال کلاسیک علت اثبات شدهای ندارد، هر چند که ممکن است همراه با فشردگی بالقوهٔ عروق عصب تری ژمینال باشد. تشخیص نورالژی تری ژمینال کلاسیک نیازمند فقدان هرگونه اختلال نورولوژیک آشکار از نظر بالینی است، در حالیکه تشخیص نورالژی تری ژمینال علامتدار نیازمند تشخیص اختلالات ساختمانی به جز فشردگی عروق است. اختلالات احتمالی شامل پلاکهای مولتیپل اسکلروزیس ٬ تومورها و درگیری قاعده جمجمه هستند
پاتوفيزيولوژی
اين فرضیه مطرح شده است که علايم نورالژي تريژمينال به دليل دميلينه شدن عصب ايجاد ميشود که منجر به انتقال افاپتيک (ephaptic) ايمپالسها ميگردد. نمونههاي جراحي، اين دميلينه شدن و همجواري نزديک آکسونهاي دميلينه را در ريشه تريژمينال بيمار مبتلا به نورالژي تريژمينال نشان دادهاند. نتايج مطالعات آزمايشگاهي حاکي از آنند که اکسونهاي دميلينه مستعد ايمپالسهاي اکتوپيک هستند که ممکن است از رشتههاي لمس ملايم به رشتههاي درد که همجوار آنها هستند انتقال يابند (انتقال ephaptic).
نظريههای کنونی در مورد علت دميلينه شدن بر فشار عروقي وارده بر ريشه عصب از طريق عروق نابجا يا پيچخورده متمرکز هستند. بررسيهاي آسيبشناختی و راديولوژيک، همجواري ريشه عصب را با چنين عروقي که معمولا شريان مخچهاي فوقاني است، نشان ميدهند. رفع علايم به دنبال روشهاي جراحی که عروق مزاحم را از عصب جدا ميکنند، اين فرضيه را بيش از پيش تقويت ميکند. در موارد همراهي نورالژي تريژمينال با مولتيپلاسکلروز يا تومورهايي که ريشه عصب را درگير ميکنند، ميلينزدايي مشاهده شده است. علل متعدد ديگري براي نورالژي تريژمينال شرح داده شدهاند از جمله ارتشاح آميلوييد، ناهنجاريهاي شرياني-وريدي، فشار استخواني و انفارکتهاي پل مغزي و بصلالنخاع. در اکثر اين موارد، ميلينزدايي ميتواند علت زمينهاي باشد. اکثر پژوهشگران اکنون اين نظريه را پذيرفتهاند که نورالژي کلاسيک از فشار عروقي بر ريشه عصب ناشي ميشود. اين امر به دميلينه شدن عصب و ايجاد ايمپالسهاي نابجا منجر ميگردد که منتشر شده، زمينهساز يک حمله معمول ميشوند.
درمان
درمان آغازين انتخابي براي نورالژي تريژمينال درمان طبي است و اکثر بيماران با تجويز داروهاي انتخابي، حداقل بهبود موقتي را تجربه کردهاند. بيماراني که به درمان طبي پاسخ نميدهند يا باوجود درمان طبي عود دارند، بايد براي درمان جراحي در نظر گرفته شوند. براي بيماراني که تحمل درمان طبي را ندارند نيز درمان جراحي در نظر گرفته ميشود.
درمان طبی
در نورالژي تريژمينال بر روي کاربامازپين مطالعات وسيعي انجام گرفته است و يافتههاي يک فرابررسي شواهد خوبي از اثربخشي اين دارو فراهم آورده است. يک مرور کاکرين تاييد کرده که کاربامازپين درمان موثري براي نورالژي تريژمينال است. تعداد موارد لازم براي درمان(1) (NNT) براي نورالژي 5/2 محاسبه شده است. تعداد موارد لازم براي آسيب(2) (NNH) براي عوارض جزيي 7/3 بوده است که با استفاده از دادههاي همه شرايط محاسبه شدهاند. بعضي از پژوهشگران مطرح کردهاند که کاربامازپين به عنوان آزمون تشخيصي نورالژي تريژمينال کلاسيک مفيد است.عدم پاسخ، مطرحکننده نورالژي تري ژمينال علامتدار يا تشخيص ديگري است که در هر دو مورد احتمال پاسخ به دارو کمتر است. دوزهاي تجويزي از 2400-100 ميليگرم در روز معتبر بوده است و اکثر بيماران به دوز 800-200 ميليگرم در روز در 3-2 دوز منقسم پاسخ ميدهند.
کاربامازپين بايد درمان آغازين براي مبتلايان به نورالژي تريژمينال کلاسيک باشد. داروهاي ديگري هم هستند که اگر کاربامازپين به رفع علايم منجر نشد يا تنها تا حدي علايم را رفع کرد، از آنها استفاده ميشود. اين داروها در صورت لزوم به کاربامازپين اضافه ميشوند يا جايگزين آن ميگردند. مطالعات نشان دادهاند که باکلوفن با دوز روزانه 80-10 ميليگرم مفيد است. داروهاي ديگري که در مطالعات کوچکتر يا گزارشهاي موارد با موفقيت تجويز شدهاند، عبارتند از: فنيتويين، لاموتريژن. گاباپنتين، توپيرامات، کلونازپام، پيموزايد و والپروييک اسيد. اکثر بيماران، حداقل به طور موقت، به يک يا ترکيبي از اين داروها پاسخ ميدهند.
طيف متنوعي از داروها و روشهاي ديگر براي درمان نورالژي تريژمينال امتحان شدهاند. مطالعات کوچکي انجام شدهاند که موفقيت درمان با توکسين بوتولينيوم نوع A (بوتوکس) را در برخي از بيماران نشان دادهاند و گزارشي مبني بر رفع علايم پس از جريان شديد اتفاقي از دستگاه تحريک عصبي الکتريکي پوستي وجود دارد. کپسايسين موضعي (زوستريکس) در يک کارآزمايي غيرکور براي درد نورالژي تريژمينال ماگزيلاري مفيد بود. در يک مطالعه کوچک تک دوز، تزريق عضلاني سوماتريپتان مفيد واقع شد. يک مطالعه جديد، نشان داد که ليدوکايين داخل بيني به طور قابل توجهي درد نورالژي تريژمينال ماگزيلاري را براي بيش از 4 ساعت کاهش داد. طب سوزني، دکسترومتورفان و بيحسکنندههاي چشمي موضعي در کارآزماييهاي کوچک موفقيتي نشان ندادند. يک مرور اخير کوکران نتيجهگيري کرده است که شواهد کافي از کارآزماييهاي شاهددار تصادفيشده وجود ندارند که نشان دهند داروهايي جز داروهاي ضد صرع در مبتلايان به نورالژي تريژمينال موثر هستند.
درمان جراحی
روشهاي جراحي هم به روش باز و هم از طريق پوست انجام ميشوند. انتخاب روش جراحي بايد با درنظرگرفتن ترجيح بيمار و مهارت و تجربه جراح و ارزيابي مخاطرات و فوايد بالقوه هر روش انجام گيرد. اکثر روشها در کوتاهمدت موثر هستند، ولي مطالعات حاکي از آن است که عود ظرف چند سال در بسياري از بيماران محتمل است.
روشهاي از طريق پوست عبارتند از: تزريق گليسرول، فشردن با بالون، ريزوتومي با امواج راديويي و پرتوجراحي استريوتاکتيک با چاقوي گاما. اين روشها از اين مزيت برخوردارند که نسبتا غيرتهاجمياند، به شکل سرپايي قابل انجاماند يا بستري بيمارستاني کوتاهي لازم دارند و عوارض تهديدکننده حيات ندارند. البته، ممکن است در مقايسه با روشهاي تهاجميتر، بهبود درازمدت کمتري به دنبال داشته باشند و ميزان بروز فقدان حسي بالاتر باشد که ميتواند باعث ناراحتي زياد بيمار شود و درمان آن هم بسيار دشوار است.
روشهاي جراحي باز عبارتند از: ريزوتومي تريژمينال ناقص و فشارزدايي ميکروواسکولار. اين روشها مستلزم جستجوي حفره خلفي هستند که مخاطرات خاص خود از جمله سکته مغزي، مننژيت و مرگ به همراه دارد. هرچند ميزان بروز اين عوارض در روش فشارزدايي ميکروواسکولار کمتر از 2 گزارش شده است، به نظر ميرسد ميزان بهبود بلندمدت در روش فشارزدايي ميکروواسکولار بيش از ساير روشها باشد به طوري که ميزان بهبود ماندگار 10 ساله بيش از 70 است. اين روش با خطر پايين عود علايم و اختلال حسي همراه است و بنابراين براي بيماران جوان سالم که با خطر کمتر عوارض جراحيهاي تهاجمي روبهرو هستند، انتخاب مناسبي به نظر ميرسد. از چمله داروهایی که در این بیماری به کار میروند کاربامازپین و فنی توئین هستند.
انگلیسی : Trigeminal neuralgia) (به اختصار TN) یک بیماری مربوط به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عصب سهقلو است.نورالژی عصب سه قلو سردردی حملهای ٬ ناگهانی و برق آسا در قلمرو یک یا دو شاخهٔ عصب سه قلو در صورت میباشد.
این بیماری در اثر آسیب تدریجی دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
عصب سه قلو به وجود میآید. این بیماری باعث درد شدید در چشمها، دندانها، فکها، پیشانی، بینی و غیره میشود. این درد اغلب فقط در یک سمت صورت (چپ یا راست) اتفاق میافتاد. این بیماری دارای یکی از شدیدترین دردهای شناخته شده توسط بشر است.
تظاهرات بالینی
نورالژی تری ژمینال شایعترین نورالژی مغزی میباشد که به طور وسیع تری افراد بالای ۵۰ سال را مبتلا میسازد. علت اصلی نورالژی تری ژمینال مورد بحث است اما در نزدیک به ۱۰ درصد موارد بیماریهای پاتوژنیک مشخصی از قبیل تومورهای زاویهٔ مخچه ٬ام اس و یا یک مالفوراسیون عروقی از علل ایجاد آن به شمار میآیند. درصد باقیماندهٔ موارد نورالژی تری ژمینال ایدیوپاتیک هستند. درد عصب سه قلو به صورت ناگهانی با ماهیتی همانند شوک الکتریکی آغاز میگردد. این ممکن است با لمس چانه ٬ مسواک زدن یا عمل جویدن آغاز شود. این درد معمولا بسیار شدید بوده ٬ زمان آن کوتاه و در حد چند ثانیه میباشد اما میتواند به دفعات متعدد در روز تکرار شود. نورالژی تری ژمینال در ۱. ۹ درصد از بیماران MS وجود دارد و معمولا طی دورهٔ بیماری ظاهر میگردد. هرچند که در ۳ درصد موارد ٬ علامت آغاز بیماری است. درد عصب سه قلو در مقایسه با نوع ایدیوپاتیک آن ٬ در بیماری MS در سنین پایین تری ایجاد شده میتواند دوطرفه باشد.
انواع
جامعه بین المللی سردرد، نورالژی تری ژمینال را به دو دسته تقسیم کرده است: کلاسیک و علامت دار. نورالژی تری ژمینال کلاسیک علت اثبات شدهای ندارد، هر چند که ممکن است همراه با فشردگی بالقوهٔ عروق عصب تری ژمینال باشد. تشخیص نورالژی تری ژمینال کلاسیک نیازمند فقدان هرگونه اختلال نورولوژیک آشکار از نظر بالینی است، در حالیکه تشخیص نورالژی تری ژمینال علامتدار نیازمند تشخیص اختلالات ساختمانی به جز فشردگی عروق است. اختلالات احتمالی شامل پلاکهای مولتیپل اسکلروزیس ٬ تومورها و درگیری قاعده جمجمه هستند
پاتوفيزيولوژی
اين فرضیه مطرح شده است که علايم نورالژي تريژمينال به دليل دميلينه شدن عصب ايجاد ميشود که منجر به انتقال افاپتيک (ephaptic) ايمپالسها ميگردد. نمونههاي جراحي، اين دميلينه شدن و همجواري نزديک آکسونهاي دميلينه را در ريشه تريژمينال بيمار مبتلا به نورالژي تريژمينال نشان دادهاند. نتايج مطالعات آزمايشگاهي حاکي از آنند که اکسونهاي دميلينه مستعد ايمپالسهاي اکتوپيک هستند که ممکن است از رشتههاي لمس ملايم به رشتههاي درد که همجوار آنها هستند انتقال يابند (انتقال ephaptic).
نظريههای کنونی در مورد علت دميلينه شدن بر فشار عروقي وارده بر ريشه عصب از طريق عروق نابجا يا پيچخورده متمرکز هستند. بررسيهاي آسيبشناختی و راديولوژيک، همجواري ريشه عصب را با چنين عروقي که معمولا شريان مخچهاي فوقاني است، نشان ميدهند. رفع علايم به دنبال روشهاي جراحی که عروق مزاحم را از عصب جدا ميکنند، اين فرضيه را بيش از پيش تقويت ميکند. در موارد همراهي نورالژي تريژمينال با مولتيپلاسکلروز يا تومورهايي که ريشه عصب را درگير ميکنند، ميلينزدايي مشاهده شده است. علل متعدد ديگري براي نورالژي تريژمينال شرح داده شدهاند از جمله ارتشاح آميلوييد، ناهنجاريهاي شرياني-وريدي، فشار استخواني و انفارکتهاي پل مغزي و بصلالنخاع. در اکثر اين موارد، ميلينزدايي ميتواند علت زمينهاي باشد. اکثر پژوهشگران اکنون اين نظريه را پذيرفتهاند که نورالژي کلاسيک از فشار عروقي بر ريشه عصب ناشي ميشود. اين امر به دميلينه شدن عصب و ايجاد ايمپالسهاي نابجا منجر ميگردد که منتشر شده، زمينهساز يک حمله معمول ميشوند.
درمان
درمان آغازين انتخابي براي نورالژي تريژمينال درمان طبي است و اکثر بيماران با تجويز داروهاي انتخابي، حداقل بهبود موقتي را تجربه کردهاند. بيماراني که به درمان طبي پاسخ نميدهند يا باوجود درمان طبي عود دارند، بايد براي درمان جراحي در نظر گرفته شوند. براي بيماراني که تحمل درمان طبي را ندارند نيز درمان جراحي در نظر گرفته ميشود.
درمان طبی
در نورالژي تريژمينال بر روي کاربامازپين مطالعات وسيعي انجام گرفته است و يافتههاي يک فرابررسي شواهد خوبي از اثربخشي اين دارو فراهم آورده است. يک مرور کاکرين تاييد کرده که کاربامازپين درمان موثري براي نورالژي تريژمينال است. تعداد موارد لازم براي درمان(1) (NNT) براي نورالژي 5/2 محاسبه شده است. تعداد موارد لازم براي آسيب(2) (NNH) براي عوارض جزيي 7/3 بوده است که با استفاده از دادههاي همه شرايط محاسبه شدهاند. بعضي از پژوهشگران مطرح کردهاند که کاربامازپين به عنوان آزمون تشخيصي نورالژي تريژمينال کلاسيک مفيد است.عدم پاسخ، مطرحکننده نورالژي تري ژمينال علامتدار يا تشخيص ديگري است که در هر دو مورد احتمال پاسخ به دارو کمتر است. دوزهاي تجويزي از 2400-100 ميليگرم در روز معتبر بوده است و اکثر بيماران به دوز 800-200 ميليگرم در روز در 3-2 دوز منقسم پاسخ ميدهند.
کاربامازپين بايد درمان آغازين براي مبتلايان به نورالژي تريژمينال کلاسيک باشد. داروهاي ديگري هم هستند که اگر کاربامازپين به رفع علايم منجر نشد يا تنها تا حدي علايم را رفع کرد، از آنها استفاده ميشود. اين داروها در صورت لزوم به کاربامازپين اضافه ميشوند يا جايگزين آن ميگردند. مطالعات نشان دادهاند که باکلوفن با دوز روزانه 80-10 ميليگرم مفيد است. داروهاي ديگري که در مطالعات کوچکتر يا گزارشهاي موارد با موفقيت تجويز شدهاند، عبارتند از: فنيتويين، لاموتريژن. گاباپنتين، توپيرامات، کلونازپام، پيموزايد و والپروييک اسيد. اکثر بيماران، حداقل به طور موقت، به يک يا ترکيبي از اين داروها پاسخ ميدهند.
طيف متنوعي از داروها و روشهاي ديگر براي درمان نورالژي تريژمينال امتحان شدهاند. مطالعات کوچکي انجام شدهاند که موفقيت درمان با توکسين بوتولينيوم نوع A (بوتوکس) را در برخي از بيماران نشان دادهاند و گزارشي مبني بر رفع علايم پس از جريان شديد اتفاقي از دستگاه تحريک عصبي الکتريکي پوستي وجود دارد. کپسايسين موضعي (زوستريکس) در يک کارآزمايي غيرکور براي درد نورالژي تريژمينال ماگزيلاري مفيد بود. در يک مطالعه کوچک تک دوز، تزريق عضلاني سوماتريپتان مفيد واقع شد. يک مطالعه جديد، نشان داد که ليدوکايين داخل بيني به طور قابل توجهي درد نورالژي تريژمينال ماگزيلاري را براي بيش از 4 ساعت کاهش داد. طب سوزني، دکسترومتورفان و بيحسکنندههاي چشمي موضعي در کارآزماييهاي کوچک موفقيتي نشان ندادند. يک مرور اخير کوکران نتيجهگيري کرده است که شواهد کافي از کارآزماييهاي شاهددار تصادفيشده وجود ندارند که نشان دهند داروهايي جز داروهاي ضد صرع در مبتلايان به نورالژي تريژمينال موثر هستند.
درمان جراحی
روشهاي جراحي هم به روش باز و هم از طريق پوست انجام ميشوند. انتخاب روش جراحي بايد با درنظرگرفتن ترجيح بيمار و مهارت و تجربه جراح و ارزيابي مخاطرات و فوايد بالقوه هر روش انجام گيرد. اکثر روشها در کوتاهمدت موثر هستند، ولي مطالعات حاکي از آن است که عود ظرف چند سال در بسياري از بيماران محتمل است.
روشهاي از طريق پوست عبارتند از: تزريق گليسرول، فشردن با بالون، ريزوتومي با امواج راديويي و پرتوجراحي استريوتاکتيک با چاقوي گاما. اين روشها از اين مزيت برخوردارند که نسبتا غيرتهاجمياند، به شکل سرپايي قابل انجاماند يا بستري بيمارستاني کوتاهي لازم دارند و عوارض تهديدکننده حيات ندارند. البته، ممکن است در مقايسه با روشهاي تهاجميتر، بهبود درازمدت کمتري به دنبال داشته باشند و ميزان بروز فقدان حسي بالاتر باشد که ميتواند باعث ناراحتي زياد بيمار شود و درمان آن هم بسيار دشوار است.
روشهاي جراحي باز عبارتند از: ريزوتومي تريژمينال ناقص و فشارزدايي ميکروواسکولار. اين روشها مستلزم جستجوي حفره خلفي هستند که مخاطرات خاص خود از جمله سکته مغزي، مننژيت و مرگ به همراه دارد. هرچند ميزان بروز اين عوارض در روش فشارزدايي ميکروواسکولار کمتر از 2 گزارش شده است، به نظر ميرسد ميزان بهبود بلندمدت در روش فشارزدايي ميکروواسکولار بيش از ساير روشها باشد به طوري که ميزان بهبود ماندگار 10 ساله بيش از 70 است. اين روش با خطر پايين عود علايم و اختلال حسي همراه است و بنابراين براي بيماران جوان سالم که با خطر کمتر عوارض جراحيهاي تهاجمي روبهرو هستند، انتخاب مناسبي به نظر ميرسد. از چمله داروهایی که در این بیماری به کار میروند کاربامازپین و فنی توئین هستند.