فتوح بروزگارعثمان( برگرفته از کتاب تاریخ سیاسی اسلام )
عثمان طبرستان بدست سعید بن عاص گشوده شد.حسن و حسیندو فرزند على و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر و عمرو بن عاصو زبیر بن عوام با سپاه فاتح طبرستان همراه بودند. بسال ٣١ هجرى مردم خراسان از اطاعت عثمان بیرون رفتند و وى عبد الله بن عامرفرماندار بصره را با سپاهى فراوان بدانسو فرستاد.عبد الله بن عامر در مرو و خوارزم بامردم مصاف داد و از نو آنرا گشود و مردم شهرهاى دیگر مانند نیشابور و بلخ با او بصلحآمدند،وقتى كارها را بسامان برد ببصره بازگشت. عثمان ولید بن عقبه را بفرماندارى كوفه فرستاد و چهل هزار سپاه در اختیار وىنهاد تا مرزها را نگهبانى كند و از دستبرد دشمن نگهدارد و اگر كسى سر نافرمانى داشتاو را باطاعت بازآرد.فرماندار كوفه هر سال گروهى از سپاهیان خود را به نواحى مرزى مى-فرستاد. بروزگار عثمان مردم آذربایجان از اطاعت او بیرون رفتند و از پرداخت جزیه دریغكردند.ولید بدان سرزمین حمله برد و آنها را باطاعت خلیفه درآورد،مردم ارمنستاننیز سر بشورش برداشتند و از اطاعت بدر رفتند و ولید با سپاهى بر آنها تاخت و متفرقشانكرد. بسال ٣٢ هجرى عبد الرحمن بن ربیعه بسرزمین خزر حمله برد و تا بلنجر مهمترینشهر آن ناحیه كه آنسوى باب الابواب بود پیش رفت اما تركان در مقابل مسلمانان مقاومتكردند و آنها را به فرار وا داشتند. حكومت شام از روزگار عمر بدست معاویه پسر ابى سفیان بود.معاویه نیروى دریائىبوجود آورده بود و بكمك آن با روم شرقى مبارزه میكرد و در كشاكش رومیان در آسیاىصغیر تا عموریه پیش رفت و در مدیترانه قبرس و رودس را تصرف كرد.به علاوه بسیارى ازقلعههاى روم شرقى را گشود و از آنجا راه ارمنستان گرفت تا به كیلكیه رسید و مردم آنشهربا وى صلح كردند،سپس بفتوح خود ادامه داد تا به تفلیس رسید. بسال ٢۶ هجرى عبد الله بن سعد بن ابى سرح در صدد افتاد بسوى افریقیه حمله برد و ازعثمان اجازه خواست،عثمان پس از مشورت با بزرگان اصحاب بدو اجازه داد و از مدینهسپاهى فراوان كه گروهى از بزرگان اصحاب از آنجمله بودند بكمك وى فرستاد.سپاه مذكوربه سوى افریقیه رفت و مدتى خبرى از آن به مدینه نرسید،عثمان عبد الله بن زبیر رابا گروهى فرستاد تا اخبار سپاه را بدو برسانند.وقتى ابن زبیر بافریقیه رسید روش جنگىابن ابى سرح را نپسندید،زیرا مطابق آن مسلمانان تا نیم روز جنگ میكردند و تا روزبعد در لشگرگاه میزیستند،به نظر ابن زبیر عیب این روش آن بود كه دشمنان فرصتكافى براى استراحت و آسودن از خستگى داشتند.به ابن ابى سرح گفت سپاه مسلمانانرا بدو گروه كند،گروهى از آغاز روز با دشمن بجنگند و گروه دیگر در لشگرگاه بمانندوقتى گروه اول از جنگ دست میكشد،گروه دیگر به سپاه خستهء دشمن بتازد،ابن ابى سرحاز مقام خود چشم پوشید و فرماندهى سپاه را بابن زبیر گذاشت او نیز روش خود را عملىكرد و بوقت نیمروز كه میباید دو سپاه بمحل خود بازگردند،گروه تازهنفس به دشمن حملهبرد و آنها را متفرق كرد و امیرشان را بكشت و فیروزى نصیب مسلمانان شد.اگر روش ابنزبیر نبود مسلمانان آسان فیروز نمیشدند. مسلمانان از این جنگ غنائم بسیار بدست آوردند چندان كه سهم سوار از غنائم جنگسه هزار دینار شد و سهم پیاده هزار دینار ابن زبیر با غنائم به مدینه بازگشت و خبر جنگرا با عثمان بگفت و او سخت مسرور شد. از آن پس ابن ابى سرح بسوى جنوب رفت و به نوبه حمله برد.پیش از آن یك بارعمرو بن عاص براى گشودن نوبه اقدام كرده بود.ابن ابى سرح بسال ٣١ هجرى به دنقلهحمله برد اما فیروزى نیافت با مردم آن صلح كرد و پیمان صلحى نوشته شد كه بلاذرى وكندى آنرا نقل كردهاند و گویى یك پیمان اقتصادى میان مصر و سرزمین نوبه است زیرابموجب آن مىباید مصر غله و عدس به نوبه بفرستد و نوبه برده به مصر بفرستد. و هم بسال ٣١ هجرى میان ابن ابى سرح و رومیان در مدیترانه نزدیك اسكندریه جنگىسخت درگرفت،فرماندهى رومیان با قسطنطین امپراطور روم بود،در اینجنگ فیروزىاز آن مسلمانان بود،چنانكه گفتهاند در این جنگ هزار كشتى شركت كرده بود كه از آنجمله دویست كشتى از آن مسلمانان بود.كشتیهائى كه مسلمانان در اینجنگ از رومیانگرفتند زمینه ایجاد نیروى دریائى معتبرى را فراهم كرد كه بدوران بنى امیه در جنگهاىدریائى میان مسلمانان و رومیان بكار میرفت.
تاریخ سیاسی اسلام، نویسنده دکتر حسن ابراهیم حسن،ترجمه ابوالقاسم پاینده صفحه 288-300 ،نشر جاویدان ،تهران1376
عثمان طبرستان بدست سعید بن عاص گشوده شد.حسن و حسیندو فرزند على و عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر و عمرو بن عاصو زبیر بن عوام با سپاه فاتح طبرستان همراه بودند. بسال ٣١ هجرى مردم خراسان از اطاعت عثمان بیرون رفتند و وى عبد الله بن عامرفرماندار بصره را با سپاهى فراوان بدانسو فرستاد.عبد الله بن عامر در مرو و خوارزم بامردم مصاف داد و از نو آنرا گشود و مردم شهرهاى دیگر مانند نیشابور و بلخ با او بصلحآمدند،وقتى كارها را بسامان برد ببصره بازگشت. عثمان ولید بن عقبه را بفرماندارى كوفه فرستاد و چهل هزار سپاه در اختیار وىنهاد تا مرزها را نگهبانى كند و از دستبرد دشمن نگهدارد و اگر كسى سر نافرمانى داشتاو را باطاعت بازآرد.فرماندار كوفه هر سال گروهى از سپاهیان خود را به نواحى مرزى مى-فرستاد. بروزگار عثمان مردم آذربایجان از اطاعت او بیرون رفتند و از پرداخت جزیه دریغكردند.ولید بدان سرزمین حمله برد و آنها را باطاعت خلیفه درآورد،مردم ارمنستاننیز سر بشورش برداشتند و از اطاعت بدر رفتند و ولید با سپاهى بر آنها تاخت و متفرقشانكرد. بسال ٣٢ هجرى عبد الرحمن بن ربیعه بسرزمین خزر حمله برد و تا بلنجر مهمترینشهر آن ناحیه كه آنسوى باب الابواب بود پیش رفت اما تركان در مقابل مسلمانان مقاومتكردند و آنها را به فرار وا داشتند. حكومت شام از روزگار عمر بدست معاویه پسر ابى سفیان بود.معاویه نیروى دریائىبوجود آورده بود و بكمك آن با روم شرقى مبارزه میكرد و در كشاكش رومیان در آسیاىصغیر تا عموریه پیش رفت و در مدیترانه قبرس و رودس را تصرف كرد.به علاوه بسیارى ازقلعههاى روم شرقى را گشود و از آنجا راه ارمنستان گرفت تا به كیلكیه رسید و مردم آنشهربا وى صلح كردند،سپس بفتوح خود ادامه داد تا به تفلیس رسید. بسال ٢۶ هجرى عبد الله بن سعد بن ابى سرح در صدد افتاد بسوى افریقیه حمله برد و ازعثمان اجازه خواست،عثمان پس از مشورت با بزرگان اصحاب بدو اجازه داد و از مدینهسپاهى فراوان كه گروهى از بزرگان اصحاب از آنجمله بودند بكمك وى فرستاد.سپاه مذكوربه سوى افریقیه رفت و مدتى خبرى از آن به مدینه نرسید،عثمان عبد الله بن زبیر رابا گروهى فرستاد تا اخبار سپاه را بدو برسانند.وقتى ابن زبیر بافریقیه رسید روش جنگىابن ابى سرح را نپسندید،زیرا مطابق آن مسلمانان تا نیم روز جنگ میكردند و تا روزبعد در لشگرگاه میزیستند،به نظر ابن زبیر عیب این روش آن بود كه دشمنان فرصتكافى براى استراحت و آسودن از خستگى داشتند.به ابن ابى سرح گفت سپاه مسلمانانرا بدو گروه كند،گروهى از آغاز روز با دشمن بجنگند و گروه دیگر در لشگرگاه بمانندوقتى گروه اول از جنگ دست میكشد،گروه دیگر به سپاه خستهء دشمن بتازد،ابن ابى سرحاز مقام خود چشم پوشید و فرماندهى سپاه را بابن زبیر گذاشت او نیز روش خود را عملىكرد و بوقت نیمروز كه میباید دو سپاه بمحل خود بازگردند،گروه تازهنفس به دشمن حملهبرد و آنها را متفرق كرد و امیرشان را بكشت و فیروزى نصیب مسلمانان شد.اگر روش ابنزبیر نبود مسلمانان آسان فیروز نمیشدند. مسلمانان از این جنگ غنائم بسیار بدست آوردند چندان كه سهم سوار از غنائم جنگسه هزار دینار شد و سهم پیاده هزار دینار ابن زبیر با غنائم به مدینه بازگشت و خبر جنگرا با عثمان بگفت و او سخت مسرور شد. از آن پس ابن ابى سرح بسوى جنوب رفت و به نوبه حمله برد.پیش از آن یك بارعمرو بن عاص براى گشودن نوبه اقدام كرده بود.ابن ابى سرح بسال ٣١ هجرى به دنقلهحمله برد اما فیروزى نیافت با مردم آن صلح كرد و پیمان صلحى نوشته شد كه بلاذرى وكندى آنرا نقل كردهاند و گویى یك پیمان اقتصادى میان مصر و سرزمین نوبه است زیرابموجب آن مىباید مصر غله و عدس به نوبه بفرستد و نوبه برده به مصر بفرستد. و هم بسال ٣١ هجرى میان ابن ابى سرح و رومیان در مدیترانه نزدیك اسكندریه جنگىسخت درگرفت،فرماندهى رومیان با قسطنطین امپراطور روم بود،در اینجنگ فیروزىاز آن مسلمانان بود،چنانكه گفتهاند در این جنگ هزار كشتى شركت كرده بود كه از آنجمله دویست كشتى از آن مسلمانان بود.كشتیهائى كه مسلمانان در اینجنگ از رومیانگرفتند زمینه ایجاد نیروى دریائى معتبرى را فراهم كرد كه بدوران بنى امیه در جنگهاىدریائى میان مسلمانان و رومیان بكار میرفت.
تاریخ سیاسی اسلام، نویسنده دکتر حسن ابراهیم حسن،ترجمه ابوالقاسم پاینده صفحه 288-300 ،نشر جاویدان ،تهران1376