امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هجوم پرتغالي ها به خليج فارس

#1
تحولات در اروپا: نيمه ي دوم سده ي نهم (سال هاي پاياني سده ي پانزدهم) شاهد تحولات بنيادين در اروپا بود. با فتح قسطنطنيه در سال 832 (1453) توسط سلطان محمد فاتح كه به انقراض امپراتوري روم شرقي انجاميد، دوران سياه قرون وسطا در اروپا كه با قدرت مطلق كليسا همراه بود، به پايان رسيد و يك دوره تحولات و دگرگوني در علوم و فنون به وجود آمد كه معروف به دوره ي روشنگري و دوره ي رنسانس (تجديد حيات علم و دانش و هنر) شد. آزادي فكر و انديشه اكنون باعث تحولات بزرگي در زمينه ي كشفيات و نوآوري ها شده بود. اين امر همراه با پراكنده شدن افسانه ي ثروت هاي بيكران شرق كه پس از چاپ سفرنامه هاي ماركوپولو (ماركو پولو جهان گرد ونيزي كه خليج فارس را ديده و مطالب افسانه واري درباره ي آن نوشته، يكي از نخستين كساني است كه توجه سرمايه داران حريص اروپايي قرون وسطا را متوجه خليج فارس نمود. ماركو پولو كه دوبار در نيمه ي دوم سده ي سيزدهم ميلادي به «هرمز» سفر كرد، آبادي شهر و گستره ي روابط بازرگاني و ثروت بازرگانان آن را با شوق و ذوق توصيف مي نمايد.) در ذهن اروپاييان ايجاد شده بود، وسوسه ي تسلط بر تجارت پرسود شرق و همچنين ميل به جهان گردي و غيره عواملي بودند كه اروپاييان را تشويق به يافتن راه هاي نوين برقراري ارتباط با مراكز توليد و تجارت آن زمان نمود. در اين رابطه فتح قسطنطنيه توسط سلطان محمد فاتح كه سدي در راه تجارت اروپاييان با مراكز ثروتمند آن زمان يعني چين، هندوستان، ايران و غيره شده و در حقيقت «راه ابريشم» و «جاده ي ادويه» را قطع كرده بود، عامل مؤثر ديگري در تشويق ماجراجويان و حمايت دولت هاي سلطه گر از آن ها گرديد (در روزهاي انحطاط و زوال امپراتوري روم، «ونيزي ها» بخش بيش تر بازرگاني بين المللي را در دست خود گرفته بودند. پس از سرنگوني قسطنطنيه، «ونيز» بر يونان تسلط يافت و ثروت و نفوذ آن در درياي مديترانه بي رقيب شد. ونيزي ها دايره ي تجارت خود (به ويژه تجارت كالاهاي شرقي) را در قسطنطنيه گسترش داده بودند. اين امر مورد رشك امپراتور بيزانس گرديد و آن ها را از قسطنطنيه اخراج كرد. جاي آن ها را بازرگانان «جنوا» و «پيسا» گرفتند. ونيزي ها پس از اخراج از قسطنطنيه به مصر رفتند و راه بازرگاني از طريق اسكندريه ي مصر را رونق دادند و به زودي تجارت شرق را به انحصار خود درآوردند. جنوايي ها نيز از راه زميني تجارت با شرق را در امپراتوري بيزانس رونق دادند. اما به زودي به شوند سوء استفاده از قدرت، امپراتور بيزانس به كمك ترك ها و ونيزي ها آن ها را بيرون كرد و ونيزي ها رفته رفته مالك الرقاب تجارت خاور گرديدند. در نيمه ي دوم سده ي نهم (اواخر سده ي پانزدهم) برتري بازرگاني ونيز در برابر پيشرفت ترك ها آغاز به انحطاط كرد و ونيزي ها مجبور شدند مراكز بازرگاني خود را در شرق به آن ها واگذار نمايند. راه هاي گوناگون بازرگاني آن ها با هندوستان هم كم كم بسته گرديد، چنان كه پس از گشايش قسطنطنيه به دست ترك ها تنها، راه بازرگاني با هندوستان از طريق اسكندريه و درياي سرخ براي آن ها پابرجا ماند. اكتشاف راه دماغه ي اميد براي رسيدن به هندوستان به وسيله ي پرتغالي ها كه مي توانستند كالاهاي شرقي را بسيار ارزان تر از قبل وارد اروپا كنند، آخرين ضربه را به تجارت ونيزي ها وارد كرد.) در اين ماجراجويي دولت هايي مانند پرتغال، اسپانيا، فرانسه و هلند موفق ترين دولت ها در ايجاد امپراتوري هاي مستعمراتي در اين دوره بودند كه بيش تر به صورت رقبايي سرسخت پيدا مي شدند. در انگيزه و علل اين كوشش ها براي مالكيت مستعمرات مباحث بسياري وجود دارد كه بعضي از موارد را مي توان چنين اشاره كرد:

الف- مستعمرات به عنوان وسيله اي براي تقويت صاحب مستعمره به حساب مي آمد.

ب- در مواردي مستعمرات به عنوان منابع جستجوي طلا و ديگر فلزات گران بها محسوب مي گرديد.

ج- از درآمدهاي حاصل از مستعمرات و به ويژه فلزات گران بهاي آن همانند طلا، دولت هاي اروپايي اقدام به ايجاد ارتش هاي مزدور مي نمودند تا بتوانند با كسب قدرت، سياست هاي اروپايي خود را اعمال نمايند.

د- مستعمرات عاملي جهت كسب وجهه براي پادشاهان بود.

ه- مستعمرات وسيله ي كسب كالاهاي ارزان مستعمرات، مانند ادويه، تنباكو، پنبه و غيره بود.

و- محرك هاي مذهبي به ويژه اعزام مبلغان مسيحي يكي از علل تصاحب مستعمرات بود.

تركيبي از انگيزه هاي بالا، همان گونه كه در آغاز گفته شد باعث گرديد ميل به يافتن راه هاي ارتباطي جديد با مشرق زمين افزايش يابد و در اين راستا بي شك دريا مناسب ترين راه ارتباطي را تشكيل مي داد. به همين شوند در اروپا به فنون كشتي سازي و دريانوردي توجه بيش تري شد و اين فن رونق بيش تري گرفت و در اين راه پيشرفت هاي سريعي به دست آمد. از اين زمان به بعد است كه گونه ي نويني از روابط بين المللي در سطح جهان خود را بر برخي كشورها تحميل نمود كه بيان گر استعمار و استثمار يك گروه از ملت ها از سوي دول ديگر بود كه آثار خود را تا به امروز حفظ نموده است.

پرتغالي ها پيشتازان استعمار: نخستين گروه هايي كه دست به ماجراجويي و اكتشاف راه هاي دريايي جديد زدند، پرتغالي ها بودند. آن ها براي رسيدن به اهداف خود و به ويژه تسلط بر تجارت و راه هاي بازرگاني، گروه هاي متعددي را به اقيانوس هند و منطقه ي خليج فارس اعزام نمودند. مشهورترين اين ها «بارتو لومئو دياز» نام داشت كه در سال 865 (1486) دماغه ي اميد نيك را دور زد و به اين روش راه ورود اقيانوس اطلس به اقيانوس هند را براي اروپاييان پيدا نمود. هرچند خود وي متوجه ي اين مسئله نشد (با توجه به همين نكته است كه برخي نويسندگان واسكو دو گاماي پرتغالي را كاشف راه آبي دماغه ي اميد نيك مي دانند).

هم زمان با اين كوشش ها در دريا، پرتغالي ها هيئت هايي نيز از راه خشكي به مصر، خليج فارس و هندوستان نيز اعزام داشتند، چنان كه در سال هاي 860 (1481) و 866 (1487) دو هيئت به اين مناطق اعزام شدند. يكي از اين هيئت ها به مصر رفته از آن جا از راه درياي مديترانه به «عدن» و سپس به بندر كاليگوت در جنوب غربي هند، كه در حقيقت مركز اصلي تجارت ادويه و فلفل بود، سفر كرده و از هرمز نيز ديدن نمود و سپس به قاهره بازگشت و گزارش جامعي از وضع و موقع اقتصادي و راهبرد اين مناطق براي پادشاه پرتغال ارسال داشت (در اين زمان امانوئل جانشين ژان دوم پادشاه پرتغال شد).

نتيجه ي اين گزارش ها محركي گرديد تا پادشاه پرتغال ناوگان بزرگي به فرماندهي «واسكو دو گاما» ((1524-1469) ناوي پرتغالي كه در ضمن در سال 902 (1523) نايب السلطنه ي پادشاه پرتغال در مستعمرات هند پرتغال گرديد.) به خليج فارس اعزام دارد. وي در سال 876 (1497) از ليسبون حركت و در سال 877 (1498) به كاليگوت هندوستان رسيد و سال بعد به ليسبون بازگشت. البته در اين سفر وي از نقشه ها و ره نامه ها و راه نمايي هاي دريانورد معروف عرب بنام «احمد بن ماجد» به طور كامل بهره مند شد. پس از بازگشت واسكو دو گاما، ناوگان هاي جديد ديگري به منظور تحت سلطه درآوردن بازرگاني ميان آسيا و اروپا از سوي پرتغال به منطقه اعزام شدند. آن ها با كشتار و غارت و تجاوز و نابود كردن كشتي ها و بندرها توانستند كم كم بر منطقه تسلط يابند (امانوئل يكم پادشاه پرتغال، بي درنگ پس از شنيدن گزارش كشف راه دريايي هند، عنوان «مالك گينه و متصرفات، دريانوردي و بازرگاني حبشه، عربستان، ايران و هند» را به عناوين شاهانه ي خود افزود!).

رقابت پرتغال و اسپانيا: هم زمان با اين تحركات پرتغال، دريانوردان اسپانيا نيز راه درياها را پيش گرفتند. نامي ترين اين دريانوردان، «كريستوفر كولومبوس» (كريستف كلمب) بود كه به قصد هندوستان عازم سفر شد. وي در سال 871 (1492) در جايي كه امروزه به قاره ي آمريكا مشهور است، فرود آمد. وي البته تا آخر عمر فكر مي كرد به هندوستان رسيده است.

هجوم پرتغال و اسپانيا براي تسلط بر تجارت جهاني و راه هاي دريايي آن زمان به رقابت ميان آن دو انجاميد و هريك تلاش مي نمودند از پاپ فرمان سلطه گري خود را دريافت دارند. پاپ نيز در سال 872 (1493) بيانيه اي صادر كرد كه بنام «فرمان تقسيم» معروف شده است. برمبناي اين بيانيه همه ي آمريكاي شمالي و مركزي و بخش بيشتر آمريكاي جنوبي به اسپانيا و در شرق كشورهاي چين، هند، ژاپن و ديگر سرزمين هاي شرقي به انضمام همه ي آفريقا را به پرتغال اعطا كرد.

پس از دريافت اين فرمان دريانوردان پرتغالي و اسپانيايي هجوم خود را به سواحل و كشورهاي ديگر رنگ و بوي مذهبي دادند و قلع و قمع و كشت و كشتار و چپاول و تجاوز آغاز شد. در حالي كه اسپانيا سرگرم تثبيت و چپاول و غارت در آمريكاي لاتين گرديد، ناوهاي پرتغالي با هدف تحت انقياد درآوردن كامل بازرگاني ميان آسيا و اروپا، مأمور تأسيس مراكز تجاري پرتغالي و پايگاه هاي ويژه براي دريانوردان پرتغالي در ساحل خاور آفريقا و جنوب هند و كرانه هاي خليج فارس شدند. آن ها با بهره از برتري ناوگان هاي جنگي خود كه مجهز به كشتي هاي توپ دار بود، سنگ دلانه به كشتي هاي دريانوردان بومي در آب هاي ساحلي آفريقا و هند و شيخ نشين ها و بندرهاي خليج فارس حمله ور شدند، اسكله و كالاهاي آن ها را غصب كرده و كشتي ها را همراه با سرنشينان آن ها غرق كردند (پرتغالي ها كشتار، غارت، جنايت و دزدي خود را چنين توجيه مي كردند كه نخست اين كه پادشاه آن ها «مالك دريانوردي و تجارت در منطقه ي اقيانوس هند» مي باشد و دوم اين كه اصول حقوق بين المللي تنها مسيحيان را دربرمي گيرد.).

ورود پرتغال به خليج فارس: همان گونه كه بيان گرديد پس از واسكو دو گاما، كشتي هاي متعددي از سوي پرتغال به اقيانوس هند اعزام شد. پرتغالي ها در آغاز تلاش نمودند بندر كاليگوت را تسخير نمايند ولي با توجه به شكست خود، «گوآ» را مركز خويش قرار دادند (Goa يكي از شهرهاي هندوستان واقع در كرانه ي بالابار (Balabar) است. اين شهر در سال 889 (ژانويه ي سال 1510) به وسيله ي پرتغالي ها تسخير گرديد. در جنگي كه براي تسخير اين شهر با حكام مسلمان اين ناحيه درگرفت، آلبوكرك پس از پيروزي دستور كشتار 6000 مسلمان (اعم از زن، كودك و مرد) را صادر نمود. گوآ تا سال 1343 (1964) تحت سلطه ي پرتغال قرار داشت.). از اين جا بود كه پرتغالي ها تهاجم خود را براي تسلط بر منطقه ي خليج فارس آغاز كردند. محرك اصلي آن ها براي تسلط بر منطقه ي خليج فارس را مي توان چنين خلاصه كرد:

1- بازرگاني دريايي مشرق در دست اعراب عمان و يمن بود و پرتغالي ها در صدد بودند اين تجارت را در دست گيرند.

2- موقعيت راه بردي و بازرگاني مسقط

3- ثروت و فر جزيره ي هرمز

4- منابع دريايي خليج فارس همچون مرواريد

5- وجود انواع گوناگون كالاهاي ايران و ميان رودان مانند ابريشم

دولت پرتغال براي رسيدن به اهداف خود در منطقه ي اقيانوس هند و خليج فارس چند نكته ي بنيادي را مورد توجه قرار داده بود:

الف- تصرف عدن براي سلطه بر باب المندب، تا نفوذ مسلمانان را بر منطقه و بازرگاني منطقه ازميان ببرند. براي رسيدن به اين مقصود نه تنها مي بايست عدن تصرف شود بلكه جده و مكه هم بايد ويران و مصر تضعيف مي شد. البته تسلط بر باب المندب نفوذ اروپاييان رقيب در منطقه را نيز مي توانست تحت كنترل درآورد.

ب- جزيره ي هرمز مي بايستي تسخير شود تا نه تنها حاكميت بر درياي عمان و خليج فارس را اعمال و تثبيت كند، بلكه نفوذ پرتغال را تا بصره ادامه داده و بدين ترتيب از نفوذ عثماني در منطقه جلوگيري كند.

ج- حفظ گوآ و ديگر متصرفات پرتغال در هند براي گسترش بيش تر سلطه ي اين كشور در سراسر هندوستان («دوم فرانسيسكو دو الميدا» كه در سال 1505 نايب السلطنه ي متصرفات پرتغال در هند بود، براي حفظ روابط بازرگاني ميان اين دو كشور، در صدد ايجاد تجارت خانه هايي در هندوستان برآمد. ولي جانشين وي آلبو كرك علاوه بر ايجاد تجارت خانه، به ايجاد قلعه ي محكمي در كنار آن ها نيز اقدام كرد تا هم بازرگاني پرتغال را نگه دارد و هم قيوميت پرتغال را كم كم تحميل كند. اين نقشه عيناً با تقليد از نقشه ي اسكندر گجستك طرح شده بود.

د- نابودي مسلمانان و اماكن مقدسشان و تصرف مقابر متبركه ي مسلمين براي اعمال فشار بر آن ها.

با توجه به اين اهداف است كه پرتغالي ها نخست تلاش كردند موقعيت خود را در متصرفات هند تثبيت نمايند تا بتوانند به دو هدف ديگر در درياي سرخ و خليج فارس دست يابند. در اين راه دولت پرتغال در سال 885 (1506) آلبوكرك (ناوي پرتغالي (1515-1453 م) كه گوآ و مالاگا راگشود، دولت هند پرتغال را بنيان گذاشت و نقاط مهم درياي عمان و خليج فارس را نيز به تحت انقياد دولت پرتغال درآورد.) را با ناوگاني بزرگ به اقيانوس هند گسيل داشت. آلبوكرك يك بار ديگر در سال 882 (1503) نيز به آسيا سفر كرده بود. هدف سفر ناوگان تحت فرماندهي وي تسلط به سوكوترا (Socotra كه به نام «سقطره» نيز آمده جزيره ايست متعلق به يمن جنوبي در خليج عدن و روبروي كرانه هاي سومالي قرار دارد.) به منظور ايجاد قلعه و استحكامات براي دپوي مهمات كشتي هاي پرتغالي كه قرار بود درياي سرخ را برروي رفت و آمد كشتي هاي مصري و ونيزي ببندند. مقرر بود كه از اين نقطه يك گروه از ناوگان ها به هندوستان بروند و گروه ديگر براي تسخير جده و عدن اقدام كنند. اما به شوند توفان و يا به شوند پايداري مردم عدن، آلبوكرك در اجراي اين برنامه موفقيتي به دست نياورد. ناوگان پرتغالي در اين جا به دو بخش تقسيم شد. بخش كوچك تر به هندوستان رفت و بخش بزرگ تر ناوگان با هدف پاياني تسخير جزيره ي هرمز به سوي خليج فارس روانه شد تا يكي ديگر از اهداف راهبرد بنيادي پرتغال را به اجرا درآورد، چرا كه با تسخير جزيره ي هرمز همه ي منابع بازرگاني خليج فارس مي توانست در اختيار آن ها قرار گيرد.

آلبوكرك در 885 (دهم اوت 1506) از سوكوترا خارج و از كنار جزاير كوريا موريا (Kuria Muria نام مجمع الجزايري است در كرانه هاي عمان نزديك بندر سلاله (Salala) در درياي عرب.) گذشته به رأس الحد ((Ras al Hadd) در كشور عمان بر ساحل درياي عرب قرار دارد.)رسيد. در اين جا سي تا چهل كشتي صيادي را كه از هرمز و ديگر نقاط آمده بودند به آتش كشيد و روبروي «كالحت» (يا قلهات) كه مركز بازرگاني دريايي هندوستان و در حيطه ي متصرفات پادشاه هرمز بود، لنگر انداخت. اهالي اين جا از پذيرفتن تابعيت پادشاه پرتغال خودداري كردند و خود را تابع پادشاه هرمز دانستند. آلبوكرك به شوند آن كه قدرت مقابله نداشت وارد جنگ نشد، بلكه حتي امان نامه اي هم بدان ها داد.

در اين جا آلبوكرك براي كشتي هاي خود آذوقه و لوازم ديگر گرفت و سپس به «كوريات» (قريات) رفت. در اين جا با پايداري مردم روبرو شد. آلبوكرك دستور آتش زدن كشتي ها و شهر را داد و مردم را كشتار كرد و سپس عازم مسقط شد.

مسقط نيز در قلمرو فرمان روايي پادشاهان هرمز قرار داشت. به هنگام لنگر انداختن كشتي هاي پرتغالي در ساحل مسقط، مقامات شهر آمادگي خود را براي پرداخت خراج به پادشاه پرتغال به جاي شاه هرمز اعلام كردند. اما چون مذاكرات به نتيجه نرسيد كشتي هاي پرتغالي شهر را گلوله باران كردند. پايداري مردم درهم شكست و سرانجام تسليم شدند. آلبوكرك درخواست ده هزار زرافين ( برابر با 625 ليره) نمود تا شهر را آتش نزند. مردم اين شرط را پذيرفتند ولي چون اين مبلغ در رأس ساعت تعيين شده تسليم آن ها نگرديد، سربازان آلبوكرك شهر را به آتش كشيدند و ضمن كشتار مردم، گوش و بيني بسياري از آنان را بريدند.

پرتغالي ها سپس به سحار (صحار) رفته و آن جا را بدون مقاومت گرفتند و قرار شد خراجي را كه به پادشاه هرمز مي دادند به پادشاه پرتغال بدهند. سپس خور فكان (Khor al Fakkan) را نيز پس از كشتار تحت انقياد خود درآوردند. پس از اين فتوحات، هدف اصلي يعني تسخير هرمز در دستور كار قرار گرفت.

تصرف هرمز به وسيله ي پرتغالي ها: آلبوكرك پس از تسلط بر فرمانداران ايراني عمان و مسقط رو به جزيره ي هرمز نهاد، زيرا همان گونه كه گفتيم هرمز نه تنها به شوند موقعيت راهبردي بلكه به شوند شهرت ثروت بيكران، حرص و طمع اروپاييان را برانگيخته بود.

جزيره ي هرمز تا سده ي ششم هجري جرون نام داشت و بندري بنام هرمز در نزديك شهر ميناب كنوني بود كه بندر بازرگاني كرمان و سيستان به شمار مي رفت. سلسله اي از فرمانداران محلي ايراني بنام شاهان هرمز در اين ناحيه فرمان روا بوده اند كه از سرسلسله ي آن ها آگاهي دقيقي در دست نيست، ولي دوازدهمين فرماندار اين سلسله، «ركن الدين محمود» نام داشت. با حمله ي مغولان چغتايي در حدود هفت سد سال پيش از اين، پانزدهمين فرماندار سلسله ي شاهان هرمز كه نامش امير بهاءالدين اياز بود با گروهي از مردم هرمز كهنه به جزيره ي جرون كه در درياي روبروي هرمز كهنه قرار داشت رفت و در آن جا ساكن شد و جزيره را به ياد وطن خود هرمز نام نهاد. وي در جزيره ي هرمز نو ( جزيره ي هرمز گستره اي در حدود 30 كيلومترمربع (6 كيلومتر در 5 كيلومتر) دارد كه پوشيده از كوهك هاي سرخ و نمك است و گوشه و كنارهايي از آن قابل سكونت است. فاصله ي اين جزيره تا بندرعباس حدود 12 كيلومتر است.) شهري بنا نهاد و در آبادي آن كوشيد. شاهان هرمز كم كم فرمان روايي خود را به جزيره ي كيش، بحرين، لارك، قشم، عمان و مسقط، بندر جرون (گمبرون) و حدود بصره نيز گسترش دادند. راه ادويه از كنار همين جزيره در كنار تنگه ي هرمز مي گذشت.

ابن بطوطه جهان گرد مراكشي كه در ميانه ي سده ي هشتم هجري هرمز را ديده است، مي گويد: «شهر هرمز كهنه در كنار ساحل واقع شده و بنام مغستان نيز موسوم مي باشد. شهر نو، برابر آن در ميان دريا قرار دارد و تنگه ي كوچكي به عرض سه فرسنگ آن دو را از يك ديگر جدا ساخته است. هرمزنو جزيره ايست كه جرون پايتخت آن است، اين شهر مركز بازرگاني (امتعه و محصولات هندوستان) است». جزيره ي هرمز در دنياي آن زمان به زيبايي و ثروت و بزرگي نامي بوده است، تا آن جا كه مي گفتند اگر دنيا حلقه ي انگشتري باشد، هرمز نگين آن است.

آلبوكرك در سال 886 (1507) به هرمز رو آورد. در اين زمان پادشاه هرمز سيف الدين نام داشت كه دوازده ساله بود و امور پادشاهي به دست نايب السلطنه ي وي يعني «خواجه عطار» اداره مي شد. داستان سقوط هرمز متفاوت آمده است. در روايتي آمده است كه پادشاه هرمز جهازات جنگي بسياري در اختيار داشت. سي هزار مرد جنگي مسلح در شهر و چهارسد كشتي بزرگ و كوچك با 2500 نفر سپاهي نيز در بندر آماده داشت (هرچند با توجه به گستره ي هرمز اين شمار كاملاً اغراق آميز است و بيش تر براي مهم جلوه دادن پيروزي مهاجمين تحريف شده است.). گفته مي شود پادشاه هرمز با اين نيروي بزرگ در برابر نيروي ناچيز پرتغالي ها تاب پايداري نياورد و تسليم شد. داستان ديگر مي گويد به مجض نزديك شدن نيروهاي پرتغال، بازرگانان و ثروتمندان كه ترس از مرگ و آتش زدن شهر را داشتند، تسليم شدند و پرتغالي ها بدون درگيري در يك جنگ جدي بر هرمز سلطه يافتند.

جدا از اين داستان ها، نتيجه آن است كه پادشاه هرمز كه تا آن زمان بندرها و جزاير بسياري در خليج فارس تا درياي سرخ خراج گزارش بودند و وي نيز تابع دولت مركزي ايران بود، اكنون پذيرفته بود خراج گزار پادشاه پرتغال بشود. در اثر اين امر پيماني در سال 886 (1507) ميان سيف الدين و آلبوكرك به شرح زير منعقد شد كه سيف الدين تعهد نمود:

1- پنج هزار «زرافين» نقد پرداخت كند.

2- پانزده هزار زرافين نيز ساليانه بپردازد.

3- به مال التجاره هاي وارده ي پرتغالي ها مالياتي تعلق نگيرد.

4- به امتعه ي خريداري پرتغالي ها مالياتي بيش تر از آن چه افراد بومي مي دهند، تعلق نگيرد.

5- هيچ يك از جهازات بومي بدون اجازه ي ويژه ي آن ها در خليج فارس به بازرگاني نپردازد.

بدين ترتيب تفوق پرتغالي ها در خليج فارس آغاز شد.

نتايج اين تسليم عبارتند از:

1- جدا شدن هرمز از حيطه ي اقتدار ايران كه از نظر بازرگاني و تحصيل درآمد داراي اهميت بود.

2- تضعيف شديد نيروي نظامي و در نتيجه ضعف نيروي اقتصادي ايران در منطقه ي خليج فارس.

3- تسلط پرتغالي ها بر تنگه ي هرمز و وضع ماليات گذر براي كشتي ها.

4- برپايي شبكه ي بازرگاني و تسلط تجارت منطقه به وسيله ي پرتغالي ها.

5- سيستم بازرگاني ميان آسياي جنوبي با خاورميانه و خاور نزديك از هم گسست و اين امر به بازرگانان ايراني و عرب لظمات اقتصادي وارد آورد.

ايران و مسئله ي هرمز: با وجودي كه هرمز خراج گزار حكومت مركزي ايران بود، اين پرسش مطرح مي گردد كه چرا دولت ايران هيچ گونه كوششي براي حمايت از هرمز در برابر هجوم پرتغالي ها نكرد. دلايل اين كار را مي توان به صورت زير خلاصه نمود:

1- دور بودن جزاير و مناطق ساحلي ايران از پايتخت پادشاهان صفويه.

2- درگير بودن شديد شاه اسماعيل و شاه تهماسب با تركان عثماني و ازبكان تركستان براي پاس داري از مرزهاي غربي و شمال شرقي كشور.

3- وجود سيستم ملوك الطوايفي در ايران و عدم انسجام حكومت در آغاز تشكيل سلسله ي صفوي.

4- نداشتن نيروي دريايي متناسب.

مبارزات ضد استعماري در خليج فارس: تاريخ مدون موجود كم تر به مبارزات سلحشورانه ي مردم منطقه ي خليج فارس كه تحت لواي اسلام عليه استعمارگران پرتغالي و سپس ديگز اشغال گران بيگانه انجام گرفته است، اشاره اي دارد، در حاي كه واقعيت امر بيان كننده ي قيام و مبارزه ي مردم اين سامان عليه كفر و ستم مي باشد. به عنوان نمونه وقتي شاه اسماعيل صفوي از خراج گزاري سيف الدين به پادشاه پرتغال آگاه شد، از پادشاه هرمز درخواست خراج كرد. سيف الدين موضوع را با آلبوكرك درميان گذاشت و كسب تكليف نمود. وي پرداخت خراج به ايران را منع نمود و سيف الدين نيز چنين كرد و بدين ترتيب فرمان روايي ايران بر اين مناطق متزلزل شد. از سوي ديگر فشارهاي ستم گرانه و حرص و طمع بيش از اندازه ي پرتغالي ها، بازرگانان هرمز را كم كم ناراضي نمود. مخالفان به گرد فرماندار هرمز، «حاجي عطار» آمدند. وي نيز با برخي از ناويان پرتغالي كه از مأموريت طولاني در هرمز و عدم دريافت كافي غنايم ناراضي بودند تماس برقرار نمود و طبق يك نقشه ي از پيش طرح ريزي شده برضد آلبوكرك و نيروهاي وي در هرمز قيام كردند. ناويان ناراضي پرتغالي درخواست خروج از هرمز را نمودند. آلبوكرك ضمن سركوب شورش مردم جزيره، تحت فشار ناويان ناراضي پرتغالي برنامه هاي خود در خليج فارس را ناتمام گذاشت و در ارديبهشت 887 (ماه مه 1508) از آن جا خارج شد.

در اين ميان شاه اسماعيل كه از خروج ناوگان پرتغالي درخليج فارس آگاه شده بود، در صدد بازگرداندن حاكميت ايران بر هرمز افتاد و نيرويي را به گمبرون (بندرعباس كنوني) فرستاد تا به هرمز بتازد. هنگامي كه آلبوكرك از اين موضوع آگاه شد به خليج فارس آمد و ضمن جلوگيري از حمله ي سربازان ايراني به هرمز به شاه اسماعيل پيام داد كه اگر ايراني ها بار ديگر كوشش نمايند هرمز را تصرف كنند، پرتغالي ها از اجساد آن ها باروها و قلعه هايي خواهندساخت و پرچم خود را برفراز آن ها خواهند افراشت.

آلبوكرك در سال 888 (1509) نايب السلطنه ي هندوستان شد(او در پانزدهم دسامبر 1515م (894 ه. ش) در گوآ مرد.). در اين دوره شورش گوآ واقع گرديد كه اين شورش با سنگ دلي بسيار درهم كوبيده شد، چنان كه پس از پايان جنگ، آلبوكرك دستو كشتار 6000 مسلمان برجاي مانده اعم از كودك و زن و مرد را صادر كرد. به شوند اين جناايت بي سابقه كه در سال 889 (1510) روي داد، پرتغال توانست فرمان روايي خود را بر گوآ تا سال 1343 (1964) نگهدارد.

در فاصله اي كه نيروهاي پرتغالي در هند درگير بودند، فرمان دار هرمز خود را تابع شاه اسماعيل صفوي اعلام نمود (پس از آن كه سيف الدين مسموم گرديد، برادرش توران شاه (928-919 ه. ق) به جاي او قدرت را در دست گرفت و خود را خراج گزار شاه اسماعيل ناميد.). آلبوكرك با نيروهاي خود در سال 893 (1514) به هرمز حمله نمود ولي موفق به تصرف آن نشد. در اين زمان شاه هرمز طي كودتايي كه توسط «رييس حامد» انجام گرفته بود به زندان افتاد. در سال 894 (1515) آلبوكرك با نيروي بيش تري يك بار ديگر عزم هرمز نمود. آن جا را تسخير و توران شاه را از زندان آزاد و بر قدرت نشاند. توران شاه پس از به دست گرفتن قدرت نه تنها خود را وابسته بلكه تبعه ي پادشاه وقت پرتغال (مانوئل) معرفي كرد.

در اين زمان شاه اسماعيل از فرمان دار هرمز درخواست خراج مي نمايد و آلبوكرك با فرستادن چند گلوله توپ به وي نوشت كه براي دشمن پادشاه پرتغال خراجي جز اين وجود ندارد. سرانجام در همين سال پيماني ميان سفير شاه اسماعيل و نماينده ي پرتغال منعقد شد كه طبق آن:

1- ايران جزيره ي هرمز را به عنوان مستعمره ي پرتغال به رسميت شناخت.

2- پادشاه پرتغال متعهد شد كه كمك هاي لازم را به ايران در انتقال لشكر به بحرين و قطيف بنمايد.

3- ارتش پرتغال متعهد مي شود كه در سركوب شورش خوانين بلوچ در نواحي مكران به دربار صفوي كمك نمايد.

4- طرفين ايران و پرتغال عليه امپراتوري عثماني متحد مي شوند و توافق مي نمايند پيماني برضد اين امپراتوري منعقد نمايند.

دليل عمده ي اين چشم پوشي از هرمز و انعقاد قرارداد با آلبوكرك از سوي شاه اسماعيل صفوي آن بود كه در تارخ يكم شهريور 893 (23 ماه اوت 1514) ايران در محل چالدران از عثماني شكست خورده بود و اكنون دولت ايران به دنبال متحدان اروپايي بود تا بتواند ان ها را عليه عثماني با خود هماهنگ نمايد: البته پرتغالي ها هم ضمن آگاهي از نياز نظامي ايران از انعقاد اين پيمان چند هدف را دنبال مي كردند: نخست اينكه ترس از گسترش قدرت دولت عثماني آن ها را نيز به جستجوي متحداني در منطقه تشويق مي كرد كه ايران مي توانست متحد مناسبي باشد. دوم اين كه با دنبال نمودن «سياست اختلاف بينداز و حكومت كن» مي خواستند آتش جنگ و اختلاف ميان دو ملت مسلمان ايران و عثماني را شعله ور نگهدارند تا باعث تضعيف هردو كشور شوند و از قدرت يافتن ايران در منطقه ي خليج فارس و دولت عثماني در اروپا نيز جلوگيري كنند.

اما با انعقاد اين پيمان نامه در 894 (1515) مبارزات مردم هرمز و مناطق خليج فارس پايان نگرفت، چنان كه توران شاه كه پس از سيف الدين قدرت را در هرمز در دست داشت و خراج گزار پرتغال بود، براي سركوب عامل خود در بندر قلهات كه «رييس شهاب الدين» ناميده مي شد و دم از استقلال مي زد از نيروهاي پرتغالي كمك خواست. نيروهاي مزبور به قلهات تاختند ولي با پايداري دليرانه ي مردم روبرو شدند و شكست خوردند. اين شكست بارقه ي اميدي در سراسر خليج فارس دميد. از آن جا كه در اين سال پرتغالي ها تلاش نمودند امور اداري «گمركات هرمز» را به طور كامل تحت كنترل درآورند و با توجه به ستم و جنايت آن ها، توران شاه نيز موقع را مغتنم شمرد و طرح سراسري براي قيام هماهنگ در هرمز و سواحل و جزاير خليج فارس را طراحي كرد و محرمانه به همه ي كارگزاران ايراني موضوع را اطلاع داد. سرانجام قيام در سال 901 (1522) انجام گرفت اما به شوند آگاهي يافتن پرتغاليان از نقشه و خيانت برخي كارگزاران هم دست توران شاه، لشكر وي شكست خورد. توران شاه نوميد شد، هرمز را آتش زد، به گونه اي كه شهر به مدت چهارشبانه روز در آتش مي سوخت. توران شاه خود نيز به قشم گريخت و در سال 902 (1523) به دست وزير خود مسموم گرديد و برادرزاده ي سيزده ساله ي وي بنام محمدشاه پور سيف الدين به جاي او پادشاه شد (در اين مورد سرآرنولد ويلسن در كتاب خود مي نويسد: توران شاه در قشم به دست يكي از اتباع خود كشته شد و اهالي هرمز پسر سيزده ساله ي وي بنام محمودشاه را به پادشاهي برگزيدند. به نظر مي آيد سرآرنولد ويلسن اشتباه كرده باشد، زيرا محمودشاه پسر فيروزشاه بود كه در سال 1017 ه. ق در هرمز به جاي پدر به پادشاهي رسيد.).

وي در تابستان 902 (ژوييه ي سال 1523) در بندر ميناب با نايب السلطنه ي هند پيمان نامه اي بست و خود را تحت الحمايه ي پرتغال قرار داد. اما پس از گذشت سه سال به شوند ستم بي اندازه ي پرتغالي ها، محمدشاه و وزير وي رييس شرف الدين، با تحريك حكام ايراني مسقط و قلهام بالاتفاق دست به قيام زدند، هرچند اين قيام نيز نتيجه اي به بار نياورد و موضوع به مصالحه گذشت. درحقيقت مي توان گفت از اين تاريخ پرتغالي ها فرمان روايي تام بر منطقه ي خليج فارس پيدا كردند، هرچند تسلط آن ها دوام چنداني نيافت و كم كم از نيمه ي دوم سده ي دهم (اواخر سده ي شانزدهم ميلادي) رو به زوال گذاشت.



ياري نامه:خلیج فارس و مسائل آن/ دکتر همایون الهی/ نشر قومس/ چاپ دهم
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
 سپاس شده توسط امیررضا* ، ☭Nicola☭ ، 1939 ، HAMESTER
آگهی
#2
نمیشه خلاصه کنی !!!

ممنون اگه خلاصه رو داری بذاری بهتره ممنون
پاسخ
#3
خلاصش توی کتاب تاریخت هست.Big GrinBig GrinBig Grin (کتاب درس تاریخ)
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭ ، امیررضا* ، 1939
#4
اخه من نگاره از حمله به پرتغال از کجا بیارم؟؟؟ اون زمان که دوربین نگاره برداری نبوده.Big Grin
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
 سپاس شده توسط امیررضا* ، 1939
#5
اره راست میگه عکس بذارم همه شو میخونم تو ی کتاب تاریخ نیست شوخی کردی؟؟

راست میگه فرید اما یک عکس دیگه بذار مال این مربوط باشه نیکلا جان در این موضوع ها تجربه دارن از ایشون بپرس منم باید این متنو بخونم
پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭
#6
نقل قول: اخه من نگاره از حمله به پرتغال از کجا بیارم؟؟؟ اون زمان که دوربین نگاره برداری نبوده.
البته کمه ولی نقاشی هایی ایرانی با هنر بالا در هر زمینه وهر واقعه تاریخی وجود دارد.بخصوص پس از اسلام.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

هجوم پرتغالي ها به خليج فارس 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط امیررضا* ، 1939
آگهی
#7
چرا من یادم هست توی تاریخ راهنمایی خوندمش.
اگه خلاصش رو بخوای این میشه. زمان صفوی ها پرتغالی ها هجوم اوردن و چندین جزیره و چند منطقه توی خلیج فارس رو تصرف کردن که شاه عباس ازشون پس گرفت.
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭ ، امیررضا* ، 1939
#8
اشتباه شده من راهنمایی نیستم من ابتدایی هستم اقا فرید حواستون کجاست
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939
#9
البته اگر کمک انگلیسی ها نبود وتجهیزات نمی دادن موفق نمی شدن.پرتغالی ها خیلی قوی بودن.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

هجوم پرتغالي ها به خليج فارس 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط 1939 ، FARID.SHOMPET
#10
پس خلاصه اش اینه شاه عباس پادشاه خوبی بوده با این کارش خیلی بهتر خوب شد پس گرفت
پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان