05-06-2014، 19:59
Thomas Angelo در Mafia I می گوید: " من خلافکار شدم تا یک قربانی نباشم".
من عقیده دارم در این دنیا دو در وجود دارد. یکی به سمت زندگی معنوی و دیگری به سمت زندگی مادی باز می شود. هیچ گاه نمی توان از بین این دو در رد شد و در بین رنگ های سیاه و سفید معنویت و مادیت هیچ رنگ خاکستری وجود ندارد.
در زیست شناسی پدیده ای به نام انتخاب طبیعی وجود دارد. این تئوری می گوید همیشه در طبیعت گونه ای شانس بقا دارد که سازگاری بیشتری با محیط داشته باشد. انسان یکی از موجوداتی است که از ابتدای خلقت تا به امروز نه تنها بقای طولانی داشته، بلکه روز به روز پیشرفت هم کرده است. راز بقای انسان در سازگاری او با محیط پیرامون است. این انسانها نیستند که تغییر می کنند، این محیط است که تغییر می کند و آنها را تغییر می دهد. خداوند در کتاب های دینی خود می گوید ما همه انسانها را پاک و منزح از رحم مادرهایشان خلق کردیم. با دقت در این گفته می فهمیم هیچ انسانی از همان ابتدای تولد خلافکار و یا موفق نیست، این محیط است که به ما می گوید چه انسانی باشیم و حال انسان می تواند یا این موضوع را قبول کند و خود را سازگار با طبیعت کند و یا آن را رد کرده و محکوم به مرگ شود.
داستان Mafia II دقیقا همان نکته های قسمت قبل را دارد که این بار خیلی روان تر و دقیق تر روایت شده. داستان Mafia II در رابطه با دو چیز است. انسان و محیط پیرامونش. دنیل واورا (Daniel Vavra) نویسنده بازی با زیبایی انحطاط یک انسان را در مقابل مادیات و وسوسه نشان می دهد.
شخصیت این شماره ویتو اسکالتا(Vito Scalleta) است. او در سیسیل ایتالیا به دنیا آمده؛ شهری که زادگاه وحشتناک ترین باند خلافکاری دنیا یعنی مافیا است. پدر او از زندگی ساده در سیسیل خسته شده و حرف های زیادی راجع به امریکا می شنود. همه می گویند امریکا شهر فرصت ها و رویاها است، شهری که می توان یک شبه ره صد سال را رفت و پول دار شد. بین دهه 40 تا 50 امریکا به مدینه فاضله کل دنیا تبدیل شد. در حالی که اروپا در خاک و خون جنگ جهانی دوم دسته و پنجه نرم می کرد آمریکا روز به روز در کشور خود پیشرفت کرده و اقتصاد خود را رونق می داد. اوج دوران مهاجرت به امریکا بین این دو دهه بود. قبل از آن پدر ویتو دست خانواده خود را گرفته و با پولی که ذخیره کرده بودند پا به Empire Bay مرکز امریکا می گذارند. کشتی حامل مهاجرین کسانی را حمل می کند که با چشمانی پر از امید و آرزو به بزرگی Empire Bay نگاه می کنند. آنچنان از خود بی خود شده اند که انگار دروازه های بهشت را بر رویشان باز کرده اند.
این صحنه بسیار شبیه به آمدن Vito Corleone به امریکا در The Godfather II است. زن و مرد بقچه های خود را زیر بغل گذاشته و به هم لبخند می زنند. روزها سپری می شود و ویتو ما با دوست خود جو (Joe) در کوچه های Empire Bay بازی می کنند. حالا امریکا به کشور آنها تبدیل شده و آنها با فرهنگ این کشور بزرگ شده اند. در لحظه ورود به این شهر ویتو پیش خود می گوید این زیبا ترین چیزی است که تا به حال دیده ام، ولی کمی نمی گذرد که رویای امریکایی آنها به یک کابوس تبدیل می شود. خانه آنها در پایین ترین محله و کثیف ترین مکان قرار دارد و پدر ویتو برای گذراندن زندگی از کسی پول قرض می گیرد، اما پس از مدتی میمیرد و خانواده را در فقر کامل فرو می برد. ویتو و جو که دیگر تحمل فقر را ندارند دست به دزدی می زنند، اما در حین دزدی پلیس ویتو را دستگیر می کند و به جای زندان به جبهه جنگ جهانی دوم در سیسیل می فرستد. ویتو به زادگاه خود باز می گردد و با افتخار برای امریکا کشور دومش می جنگند.
اما سیسیل چه شهری است ؟ بسیاری عقیده دارند امریکا بزرگترین مافیا جهان را دارد، ولی حقیقت این است که سیسیل همچنان بزرگترین سازمان جنایات سازمانه یافته را دارد. اقتصاد مافیای ایتالیا هفتمین اقتصاد برتر جهان است و حتی از انگلستان هم جلو تر است.
اما مافیا چیست ؟ هیچ کس نمی داند اسم مافیا دقیقا از کجا آمده. این تشکیلات مثل یک روح است، کسی نمی تواند آن را واضح ببیند و یا کسی نمی تواند آنها را واقعا ثابت کند. یکی از دلایلی که مافیا رشد بزرگی داشته این است که حتی بزرگترین افراد انها وجود مافیا را تکذیب می کنند. حتی در دو بازی Mafia کمتر مشاهده کرده ایم نامی از مافیا به زبان بیاید و حتی در سری فیلم های The Godfather هم همینطور بوده.
گفته می شود اولین مافیایی ها شوالیه های سیسیلی در قرون وسطی بوده اند که در جنگ با فرانسه در شورش سال 1282 به عنوان "وسپرهای سیسیلی" شناخته می شدند. بسیاری می گویند مافیا مخفف شعار جنگی شورشیان آن زمان است و از عبارت Morte Ai Francesi Italia Anela آمده که معنی "مرگ بر فرانسه، زنده باد ایتالیا" را می دهد.
نام مافیا حتی به استقلال طلب انقلابی، جوزپه ماتزینی نیز ربط داده شده است . Mazzini Autorizza Furti Incendi Avvelenamenti که به معنی "ماتزینی، دزدی، آتش افروزی و مسموم کردن را مجاز می داند" است را ریشه نام مافیا می دانند.
سیسیل شهری در جنوب ایتالیا بود که به دلیل نزدیکی به دریا به شهر اقتصادی تبدیل شده بود. مسافرت افراد خارجی به این شهر باعث شد جمعیت زیادی از بیگانگان در این شهر به وجود بیاید و همین موضوع باعث شکل گیری جرایم زیادی در زمینه اقتصادی شد. کم کم گروهک هایی در این شهر به وجود آمدن که سر پرست آنها که با نام Don شناخته می شد حرکت های اقتصادی زیادی در این شهر انجام می داد. مافیا کم کم از سیسیل به نظام حکومتی کل ایتالیا رسوخ کرد و عملا سوکان این کشور را به دست گرفت.
پس از درخشش امریکا بسیاری از پدرخوانده های مافیایی به این شهر سفر کردند و همان تشکیلات خود را در شهرها و ایالت های مختلف امریکا به وجود اورند. به قول یکی از شخصیت های The Godfather III " ایتالیایی های حروم زاده با موهای چرب کرده خودشون از اون سر دنیا به امریکا میان و فکر می کنند اینجا هم سیسیل هست" – در حقیقت مافیا محدود به شهر و یا یک حکومت نمی شود، مافیا مثل سرطان به همه جا می تواند رسوخ کند، همین موضوع باعث شده شعبه های مختلفی از مافیا در سراسر دنیا مثل یاکوزای ژاپنی، ترایادهای چینی، ندرانگتای کالابریایی و کامورای ناپلیو وجود داشته باشد.
این مقدمه را گفتیم تا بیشتر با یک باند تبه کار آشنا شوید. اگر در صنعت سینما The Godfather جرات کرد به زیبایی تصویر زشت مافیا را به تصویر بکشد، در صنعت بازی این Mafia بود که توانست این کار را بکند.
داستان را جایی رها کردیم که ویتو به جنگ رفته بود. ویتو در طول جنگ گلوله می خورد و برای یک ماه استراحت به شهر خود یعنی Empire Bay باز می گردد. فصل زمستان است و همه چیز سرد و خشک به نظر می رسد. سازندگان به خوبی جو امریکای دهه 40 را که درگیر جنگ جهانی دوم بود به تصویر کشیده اند. نوع فی..ل.تری.نگ استفاده شده در این دهه بسیار بی رنگ و خشک است که دقیقا حس سردی جنگ را به ما نشان می دهد. برف به زیبایی می بارد و آهنگ معروف Dean Martin با نام Let it Snow واقعا به جو بازی کمک می کند. هر کس ویتو را می بینید به او به عنوان سرباز امریکا احترام می گذارد و همه ی همسایه ها به وی افتخار می کنند.
ویتو به خانه می آید و مادر و خواهر خود را می بیند. اگر به دیوار خانه خانواده اسکالتا دقت کنید پوستر های مذهبی و صلیب های زیادی را می بینید که سازندگان قصد دارند خانواده فقیر اما با ایمان اسکالتا را نشان دهند. حتی وقت غذا آنها در کنار هم دعا می خوانند و برای هم دعا می کنند. مادر و خواهر هر دو شاد هستند و ویتو هم پس از دیدن آنها شاد می شود. گرمی زیادی در این نوع روابط می بینیم. پس از خوردن شام، ویتو به اتاق قدیمی خود می رود. روی دیوار پوسترهایی از قهرمانهای بیس بال و ماشین های گران قیمت چسبیده شده. بیس بال به عنوان یک ورزش کاملا امریکایی و ماشین ها لوکس نشان دهنده همان رویای امریکایی است که همه چشم به آن دوخته اند و ویتو روز و شب روی تخت خود به آن خیره می شده است.
در ادامه جو با استفاده از رابط های خود کاری می کند که ویتو از جنگ معاف شود؛ اما این به معنی پایان یافتن مشکلات نیست و ویتو متوجه می شود پدرش قبل از مرگ مقدار زیادی پول قرض گرفته و طلب کار، یک هفته به آنها برای پرداخت پول فرصت داده. ویتو می داند که جمع کردن دو هزار دلار در یک هفته کار غیر ممکنی است و به همین خاطر پیش دوست وفادار خود جو می رود. جو که وضع خوبی به هم زده یک کار خلاف به ویتو پیشنهاد می دهد. در این صحنه دقیقا همان پیچیدگی ساختاری در بین انتخاب های شخصیت نسخه اول را می بینیم. آنها نمی خواهند به یک خلافکار تبدیل شوند ولی محیط و زمانه این اجازه را نمی دهد. ویتو کار را قبول می کند و پول بسیار زیادی به جیب می زند. همین پول زیاد وسوسه ی بسیاری برای او می آورد ولی ویتو به این راحتی تسلیم نمی شود. او به حرف مادر خود گوش می کند و پیش یکی از دوستان قدیمی پدرش می رود تا کار کند. مرد کارفرما برای شروع در ازای ده دلار به ویتو می گوید که تمام جعبه های انبار را بار یک کامیون کند.
در این مرحله سازندگان خیلی زیرکانه ما را دقیقا در مقابل مشکلات قرار می دهند. تعداد بسیار زیادی جعبه وجود دارد که حمل کردن آنها زمان زیادی می گیرد. به شخصه وقتی دو جعبه بار زدم سریعا از این کار خسته شدم و انبار را ترک کردم. سازندگان با این کار ما را در موقعیتی قرار می دهند که سختی کار پاک و حلال را درک کنیم . در مرحله قبل با یک کار ساده چندین برابر این پول را به دست آوردیم و 2K Czech کاری می کند که ما هم همان انتخابی را که ویتو می کند را بکنیم.
همه چیز تغییر می کند و کم کم تمام ارزش های معنوی جای خود را به دزدی و جنایت می دهند. ویتو روز به روز پول دار تر می شود تا این که دوباره به زندان می افتد. در مرحله زندان متوجه می شویم مادر ویتو فوت کرده. مرگ مادر ویتو مرگ معنویت و مرگ انسانیت ویتو است. مادر او کسی بود که در حداقل ممکن ویتو را از انجام کار خلاف بازمی داشت و حتی ما در یکی از دمو های قبل از عرضه بازی مشاهده می کنیم مادر او چطور ویتو را به کلیسا می برد و در خود بازی میبینیم که ویتو را وادار به دعا خواندن قبل از غذا می کند. حتی در مراحل بعد هنری، جو و ویتو با هم راجع به کلیسا رفتن صحبت می کنند و ویتو می گوید من آخرین بار با مادرم در سال 1943 به کلیسا رفتم.
پس از آزادی ویتو از زندان دنیا تغییر کرده است. تمدن امریکا طی چند سال پیشرفت بسیاری داشته. زمانی که اروپایی ها مشغول دوباره سازی شهرهای خود بودند، امریکا برج ها خود را بلند تر می کرد و تکنولوژی بیشتری تولید می کرد. سبک گرافیکی بازی از زمان سرد دهه 40 به تابستان دهه 50 تغییر می کند. رنگ ها خیلی شاد می شوند و ساختمانها و برج های جدیدی ساخته شده. ماشین ها تغییر کرده و مردم لباس های جدیدتری می پوشند. سازندگان به خوبی پیشرفته یک دهه را در تصاویر گرافیکی Mafia II نشان داده اند.
ویتو پس از رهایی از زندان برای اولین بار به طور رسمی وارد یک خانواده ی مافیایی می شود. او در طی یک مجلس نمادین خون دست خود را روی عکس مریم مقدس می ریزد و ما دوباره میبینیم که چطور ویتو روحیه معنوی خود را فروخته است و دنیل واورا دوباره فاصله میان دین و دنیای مادی را نشان می دهد که باید برای رسیدن به یکی، دیگری را قربانی کرد. شخصیت ویتو هم در همین راستا تغییر بسیاری می کند؛ همانند مایکل در سه گانه The Godfather ویتو هم از یک سرباز میهن به یک هیولای بزرگ در تخریب کشور و شهر خود می شود؛ او کاملا تغییر کرده و حتی خواهرش هم دیگر او را نمی شناسد و به ویتو می گوید که از آنها فاصله بگیرد. ویتو در یکی از مراحل متوجه می شود پدر خودش هم یک خلافکار بوده و می گوید:" من در تمام طول زندگیم سعی کردم شبیه به پدرم نباشم ولی نمیدانستم هر قدمی که بر میدارم بیشتر شبیه به او می شوم".
همینطور که در داستان بازی پیش می رویم میبینیم که چطور ویتو بیشتر درگیر دنیای مادی خود می شود. او می گوید فکر می کردم با این کارها همه چیز خواهم داشت؛ پول، خانه، زن و ... اما هیچ یک از خواسته های ویتو عملی نشدند. خانه ی او همراه با پول هایش سوخت و حتی در مرحله بعد او حتی دیگر لباسی هم برای پوشیدن ندارد. از طرفی جو هم غرق در رویای امریکایی خود شده و هیچ پیشرفتی در زندگی او نمیبینم.
مواد مخدر همیشه برای مافیا خطر ناک بوده. همانطور که در The Godfather و Mafia II میبینیم، مواد مخدر سرمایه زیاد می خواهد. شما با وارد شدن به پخش مواد مخدر وارد یک ریسک بزرگ می شوید. ریسکی که می تواند میلیون ها پول برای شما به همراه داشته باشد و یا به نابود شدن شما بی انجامد. ویتو، جو و هنری این ریسک را قبول می کنند و وارد معامله مواد مخدر می شوند. ما به خوبی طمع را در چهره ویتو و جو میبینیم، آنها هر کاری برای پول دار شدن و تلافی شکستهایشان می کنند. چنین طمعی را در Mafia I بین پائولی و تامی هم مشاهده کردیم که در نهایت به بانک زنی منتهی شد.
در Mafia II جو و ویتو بدون اجازه از خانواده خود وارد کار مواد می شوند و این مقدمه ای است برای نابودی هر دوی آنها که در نهایت به مرگ هنری هم می انجامد. در کل تمامی اشتباهات شخصیت های Mafia II و Mafia I که منجر به نابودی آنها می شود همیشه به صورت نمادین درست در تضاد گفته های دین است. طمع، هوس، قتل، خشونت، دروغ و پول پرستی عواملی است که باعث افول شخصیت های داستانهای دنیل واورا است. نویسنده سعی می کند تغییر شخصیت ها را در به خوبی نشان دهد. در Mafia II شخصیت های زیادی مثل هنری و یا مواد فروش ها می بینیم که انجیل را به خوبی حفظ هستند و حتی شماره آیه های آن را بلد هستند و برای مثال زدن خیلی از آیات انجیل استفاده می کنند. این شخصیت ها کسانی هستند که دربچگی بسیار معتقد به دین بوده اند، این شخصیت ها کسانی هستند که روزی همانند ویتو بر سر دوراهی بین دین و قدرت گیر کرده اند. آین شخصیت ها کسانی هستند که همه از سیسیل به امریکا آمده اند، دوران بچگی آنها در سیسیل و دوران بزرگسالی آنها در امریکایی بوده که آنها را مجبور به تغییر کرده.
در یکی از صحنه های جالب بازی ما مشاهده می کنیم که جو و ویتو بوده اند که توماس انجلو (شخصیت اول Mafia I ) را کشته اند. این صحنه تاثیر زیادی روی من داشت. این که این کشتارها در نهایت به چه چیز ختم می شود ؟ کشیشی در Mafia I به تام می گوید:" وقتی دست انسان به خون آلوده شد هیچ وقت پاک نمی شود و وقتی کسی را میکشی خدا می داند این کشتار به کجا ختم می شود". خلافکار خلافکار دیگری را می کشد و تنها پول است که در این میان زنده می ماند.
پایان های Mafia هیچ وقت خوش نبوده و همانطور که در Mafia تمام شخصیت ها و دوستانتان مردند و بسیاری دستگیر شدند، این بار در Mafia II هم با چنین تمی رو به رو هستیم. بازهم مرحله آخر در یک فضای موزه مانند اتفاق می افتد که نشان می دهد بشر از ابتدای خلقت و در تمام طول تاریخ به دنبال کشتار بوده . در یک صحنه جالب جو اسلحه اش را به سمت ویتو می کشد و ما را دقیقا به یاد صحنه مبارزه سم و تام در پایان Mafia I می افتیم، اما این اتفاق نمی افتد و مشاهده می کنیم که جو و ویتو هنوز با هم دوست هستند. در حالی که فکر می کنید همه چیز به خوبی تمام شده Leo شخصی که معامله ای بین شما و چینی ها جور کرده بود که در صورت نابود کردن Carlo Falcone چینی ها دیگر کاری با ویتو نخواهند داشت، می گوید که متاسفم ویتو، ولی جو جزو این معامله نبود و ما مشاهده می کنیم که جو هم با ماشین دیگری به سمت مرگ می رود.
در کل داستان Mafia II از معدود داستانهایی بود که ضعف کمی در روایت و خلاء های داستانی داشت. داستان Mafia II توسط شخصیت های زیادی روایت می شود و بالانس خوبی دارد. دنیل واورا به خوبی مرز بین دین و خوشبختی مادی را نشان می دهد. انسانی پاک بودن سخت است و این پیرامون ما است که ساختار شخصیتی ما را شکل می دهد.
من عقیده دارم در این دنیا دو در وجود دارد. یکی به سمت زندگی معنوی و دیگری به سمت زندگی مادی باز می شود. هیچ گاه نمی توان از بین این دو در رد شد و در بین رنگ های سیاه و سفید معنویت و مادیت هیچ رنگ خاکستری وجود ندارد.
در زیست شناسی پدیده ای به نام انتخاب طبیعی وجود دارد. این تئوری می گوید همیشه در طبیعت گونه ای شانس بقا دارد که سازگاری بیشتری با محیط داشته باشد. انسان یکی از موجوداتی است که از ابتدای خلقت تا به امروز نه تنها بقای طولانی داشته، بلکه روز به روز پیشرفت هم کرده است. راز بقای انسان در سازگاری او با محیط پیرامون است. این انسانها نیستند که تغییر می کنند، این محیط است که تغییر می کند و آنها را تغییر می دهد. خداوند در کتاب های دینی خود می گوید ما همه انسانها را پاک و منزح از رحم مادرهایشان خلق کردیم. با دقت در این گفته می فهمیم هیچ انسانی از همان ابتدای تولد خلافکار و یا موفق نیست، این محیط است که به ما می گوید چه انسانی باشیم و حال انسان می تواند یا این موضوع را قبول کند و خود را سازگار با طبیعت کند و یا آن را رد کرده و محکوم به مرگ شود.
داستان Mafia II دقیقا همان نکته های قسمت قبل را دارد که این بار خیلی روان تر و دقیق تر روایت شده. داستان Mafia II در رابطه با دو چیز است. انسان و محیط پیرامونش. دنیل واورا (Daniel Vavra) نویسنده بازی با زیبایی انحطاط یک انسان را در مقابل مادیات و وسوسه نشان می دهد.
شخصیت این شماره ویتو اسکالتا(Vito Scalleta) است. او در سیسیل ایتالیا به دنیا آمده؛ شهری که زادگاه وحشتناک ترین باند خلافکاری دنیا یعنی مافیا است. پدر او از زندگی ساده در سیسیل خسته شده و حرف های زیادی راجع به امریکا می شنود. همه می گویند امریکا شهر فرصت ها و رویاها است، شهری که می توان یک شبه ره صد سال را رفت و پول دار شد. بین دهه 40 تا 50 امریکا به مدینه فاضله کل دنیا تبدیل شد. در حالی که اروپا در خاک و خون جنگ جهانی دوم دسته و پنجه نرم می کرد آمریکا روز به روز در کشور خود پیشرفت کرده و اقتصاد خود را رونق می داد. اوج دوران مهاجرت به امریکا بین این دو دهه بود. قبل از آن پدر ویتو دست خانواده خود را گرفته و با پولی که ذخیره کرده بودند پا به Empire Bay مرکز امریکا می گذارند. کشتی حامل مهاجرین کسانی را حمل می کند که با چشمانی پر از امید و آرزو به بزرگی Empire Bay نگاه می کنند. آنچنان از خود بی خود شده اند که انگار دروازه های بهشت را بر رویشان باز کرده اند.
این صحنه بسیار شبیه به آمدن Vito Corleone به امریکا در The Godfather II است. زن و مرد بقچه های خود را زیر بغل گذاشته و به هم لبخند می زنند. روزها سپری می شود و ویتو ما با دوست خود جو (Joe) در کوچه های Empire Bay بازی می کنند. حالا امریکا به کشور آنها تبدیل شده و آنها با فرهنگ این کشور بزرگ شده اند. در لحظه ورود به این شهر ویتو پیش خود می گوید این زیبا ترین چیزی است که تا به حال دیده ام، ولی کمی نمی گذرد که رویای امریکایی آنها به یک کابوس تبدیل می شود. خانه آنها در پایین ترین محله و کثیف ترین مکان قرار دارد و پدر ویتو برای گذراندن زندگی از کسی پول قرض می گیرد، اما پس از مدتی میمیرد و خانواده را در فقر کامل فرو می برد. ویتو و جو که دیگر تحمل فقر را ندارند دست به دزدی می زنند، اما در حین دزدی پلیس ویتو را دستگیر می کند و به جای زندان به جبهه جنگ جهانی دوم در سیسیل می فرستد. ویتو به زادگاه خود باز می گردد و با افتخار برای امریکا کشور دومش می جنگند.
اما سیسیل چه شهری است ؟ بسیاری عقیده دارند امریکا بزرگترین مافیا جهان را دارد، ولی حقیقت این است که سیسیل همچنان بزرگترین سازمان جنایات سازمانه یافته را دارد. اقتصاد مافیای ایتالیا هفتمین اقتصاد برتر جهان است و حتی از انگلستان هم جلو تر است.
اما مافیا چیست ؟ هیچ کس نمی داند اسم مافیا دقیقا از کجا آمده. این تشکیلات مثل یک روح است، کسی نمی تواند آن را واضح ببیند و یا کسی نمی تواند آنها را واقعا ثابت کند. یکی از دلایلی که مافیا رشد بزرگی داشته این است که حتی بزرگترین افراد انها وجود مافیا را تکذیب می کنند. حتی در دو بازی Mafia کمتر مشاهده کرده ایم نامی از مافیا به زبان بیاید و حتی در سری فیلم های The Godfather هم همینطور بوده.
گفته می شود اولین مافیایی ها شوالیه های سیسیلی در قرون وسطی بوده اند که در جنگ با فرانسه در شورش سال 1282 به عنوان "وسپرهای سیسیلی" شناخته می شدند. بسیاری می گویند مافیا مخفف شعار جنگی شورشیان آن زمان است و از عبارت Morte Ai Francesi Italia Anela آمده که معنی "مرگ بر فرانسه، زنده باد ایتالیا" را می دهد.
نام مافیا حتی به استقلال طلب انقلابی، جوزپه ماتزینی نیز ربط داده شده است . Mazzini Autorizza Furti Incendi Avvelenamenti که به معنی "ماتزینی، دزدی، آتش افروزی و مسموم کردن را مجاز می داند" است را ریشه نام مافیا می دانند.
سیسیل شهری در جنوب ایتالیا بود که به دلیل نزدیکی به دریا به شهر اقتصادی تبدیل شده بود. مسافرت افراد خارجی به این شهر باعث شد جمعیت زیادی از بیگانگان در این شهر به وجود بیاید و همین موضوع باعث شکل گیری جرایم زیادی در زمینه اقتصادی شد. کم کم گروهک هایی در این شهر به وجود آمدن که سر پرست آنها که با نام Don شناخته می شد حرکت های اقتصادی زیادی در این شهر انجام می داد. مافیا کم کم از سیسیل به نظام حکومتی کل ایتالیا رسوخ کرد و عملا سوکان این کشور را به دست گرفت.
پس از درخشش امریکا بسیاری از پدرخوانده های مافیایی به این شهر سفر کردند و همان تشکیلات خود را در شهرها و ایالت های مختلف امریکا به وجود اورند. به قول یکی از شخصیت های The Godfather III " ایتالیایی های حروم زاده با موهای چرب کرده خودشون از اون سر دنیا به امریکا میان و فکر می کنند اینجا هم سیسیل هست" – در حقیقت مافیا محدود به شهر و یا یک حکومت نمی شود، مافیا مثل سرطان به همه جا می تواند رسوخ کند، همین موضوع باعث شده شعبه های مختلفی از مافیا در سراسر دنیا مثل یاکوزای ژاپنی، ترایادهای چینی، ندرانگتای کالابریایی و کامورای ناپلیو وجود داشته باشد.
این مقدمه را گفتیم تا بیشتر با یک باند تبه کار آشنا شوید. اگر در صنعت سینما The Godfather جرات کرد به زیبایی تصویر زشت مافیا را به تصویر بکشد، در صنعت بازی این Mafia بود که توانست این کار را بکند.
داستان را جایی رها کردیم که ویتو به جنگ رفته بود. ویتو در طول جنگ گلوله می خورد و برای یک ماه استراحت به شهر خود یعنی Empire Bay باز می گردد. فصل زمستان است و همه چیز سرد و خشک به نظر می رسد. سازندگان به خوبی جو امریکای دهه 40 را که درگیر جنگ جهانی دوم بود به تصویر کشیده اند. نوع فی..ل.تری.نگ استفاده شده در این دهه بسیار بی رنگ و خشک است که دقیقا حس سردی جنگ را به ما نشان می دهد. برف به زیبایی می بارد و آهنگ معروف Dean Martin با نام Let it Snow واقعا به جو بازی کمک می کند. هر کس ویتو را می بینید به او به عنوان سرباز امریکا احترام می گذارد و همه ی همسایه ها به وی افتخار می کنند.
ویتو به خانه می آید و مادر و خواهر خود را می بیند. اگر به دیوار خانه خانواده اسکالتا دقت کنید پوستر های مذهبی و صلیب های زیادی را می بینید که سازندگان قصد دارند خانواده فقیر اما با ایمان اسکالتا را نشان دهند. حتی وقت غذا آنها در کنار هم دعا می خوانند و برای هم دعا می کنند. مادر و خواهر هر دو شاد هستند و ویتو هم پس از دیدن آنها شاد می شود. گرمی زیادی در این نوع روابط می بینیم. پس از خوردن شام، ویتو به اتاق قدیمی خود می رود. روی دیوار پوسترهایی از قهرمانهای بیس بال و ماشین های گران قیمت چسبیده شده. بیس بال به عنوان یک ورزش کاملا امریکایی و ماشین ها لوکس نشان دهنده همان رویای امریکایی است که همه چشم به آن دوخته اند و ویتو روز و شب روی تخت خود به آن خیره می شده است.
در ادامه جو با استفاده از رابط های خود کاری می کند که ویتو از جنگ معاف شود؛ اما این به معنی پایان یافتن مشکلات نیست و ویتو متوجه می شود پدرش قبل از مرگ مقدار زیادی پول قرض گرفته و طلب کار، یک هفته به آنها برای پرداخت پول فرصت داده. ویتو می داند که جمع کردن دو هزار دلار در یک هفته کار غیر ممکنی است و به همین خاطر پیش دوست وفادار خود جو می رود. جو که وضع خوبی به هم زده یک کار خلاف به ویتو پیشنهاد می دهد. در این صحنه دقیقا همان پیچیدگی ساختاری در بین انتخاب های شخصیت نسخه اول را می بینیم. آنها نمی خواهند به یک خلافکار تبدیل شوند ولی محیط و زمانه این اجازه را نمی دهد. ویتو کار را قبول می کند و پول بسیار زیادی به جیب می زند. همین پول زیاد وسوسه ی بسیاری برای او می آورد ولی ویتو به این راحتی تسلیم نمی شود. او به حرف مادر خود گوش می کند و پیش یکی از دوستان قدیمی پدرش می رود تا کار کند. مرد کارفرما برای شروع در ازای ده دلار به ویتو می گوید که تمام جعبه های انبار را بار یک کامیون کند.
در این مرحله سازندگان خیلی زیرکانه ما را دقیقا در مقابل مشکلات قرار می دهند. تعداد بسیار زیادی جعبه وجود دارد که حمل کردن آنها زمان زیادی می گیرد. به شخصه وقتی دو جعبه بار زدم سریعا از این کار خسته شدم و انبار را ترک کردم. سازندگان با این کار ما را در موقعیتی قرار می دهند که سختی کار پاک و حلال را درک کنیم . در مرحله قبل با یک کار ساده چندین برابر این پول را به دست آوردیم و 2K Czech کاری می کند که ما هم همان انتخابی را که ویتو می کند را بکنیم.
همه چیز تغییر می کند و کم کم تمام ارزش های معنوی جای خود را به دزدی و جنایت می دهند. ویتو روز به روز پول دار تر می شود تا این که دوباره به زندان می افتد. در مرحله زندان متوجه می شویم مادر ویتو فوت کرده. مرگ مادر ویتو مرگ معنویت و مرگ انسانیت ویتو است. مادر او کسی بود که در حداقل ممکن ویتو را از انجام کار خلاف بازمی داشت و حتی ما در یکی از دمو های قبل از عرضه بازی مشاهده می کنیم مادر او چطور ویتو را به کلیسا می برد و در خود بازی میبینیم که ویتو را وادار به دعا خواندن قبل از غذا می کند. حتی در مراحل بعد هنری، جو و ویتو با هم راجع به کلیسا رفتن صحبت می کنند و ویتو می گوید من آخرین بار با مادرم در سال 1943 به کلیسا رفتم.
پس از آزادی ویتو از زندان دنیا تغییر کرده است. تمدن امریکا طی چند سال پیشرفت بسیاری داشته. زمانی که اروپایی ها مشغول دوباره سازی شهرهای خود بودند، امریکا برج ها خود را بلند تر می کرد و تکنولوژی بیشتری تولید می کرد. سبک گرافیکی بازی از زمان سرد دهه 40 به تابستان دهه 50 تغییر می کند. رنگ ها خیلی شاد می شوند و ساختمانها و برج های جدیدی ساخته شده. ماشین ها تغییر کرده و مردم لباس های جدیدتری می پوشند. سازندگان به خوبی پیشرفته یک دهه را در تصاویر گرافیکی Mafia II نشان داده اند.
ویتو پس از رهایی از زندان برای اولین بار به طور رسمی وارد یک خانواده ی مافیایی می شود. او در طی یک مجلس نمادین خون دست خود را روی عکس مریم مقدس می ریزد و ما دوباره میبینیم که چطور ویتو روحیه معنوی خود را فروخته است و دنیل واورا دوباره فاصله میان دین و دنیای مادی را نشان می دهد که باید برای رسیدن به یکی، دیگری را قربانی کرد. شخصیت ویتو هم در همین راستا تغییر بسیاری می کند؛ همانند مایکل در سه گانه The Godfather ویتو هم از یک سرباز میهن به یک هیولای بزرگ در تخریب کشور و شهر خود می شود؛ او کاملا تغییر کرده و حتی خواهرش هم دیگر او را نمی شناسد و به ویتو می گوید که از آنها فاصله بگیرد. ویتو در یکی از مراحل متوجه می شود پدر خودش هم یک خلافکار بوده و می گوید:" من در تمام طول زندگیم سعی کردم شبیه به پدرم نباشم ولی نمیدانستم هر قدمی که بر میدارم بیشتر شبیه به او می شوم".
همینطور که در داستان بازی پیش می رویم میبینیم که چطور ویتو بیشتر درگیر دنیای مادی خود می شود. او می گوید فکر می کردم با این کارها همه چیز خواهم داشت؛ پول، خانه، زن و ... اما هیچ یک از خواسته های ویتو عملی نشدند. خانه ی او همراه با پول هایش سوخت و حتی در مرحله بعد او حتی دیگر لباسی هم برای پوشیدن ندارد. از طرفی جو هم غرق در رویای امریکایی خود شده و هیچ پیشرفتی در زندگی او نمیبینم.
مواد مخدر همیشه برای مافیا خطر ناک بوده. همانطور که در The Godfather و Mafia II میبینیم، مواد مخدر سرمایه زیاد می خواهد. شما با وارد شدن به پخش مواد مخدر وارد یک ریسک بزرگ می شوید. ریسکی که می تواند میلیون ها پول برای شما به همراه داشته باشد و یا به نابود شدن شما بی انجامد. ویتو، جو و هنری این ریسک را قبول می کنند و وارد معامله مواد مخدر می شوند. ما به خوبی طمع را در چهره ویتو و جو میبینیم، آنها هر کاری برای پول دار شدن و تلافی شکستهایشان می کنند. چنین طمعی را در Mafia I بین پائولی و تامی هم مشاهده کردیم که در نهایت به بانک زنی منتهی شد.
در Mafia II جو و ویتو بدون اجازه از خانواده خود وارد کار مواد می شوند و این مقدمه ای است برای نابودی هر دوی آنها که در نهایت به مرگ هنری هم می انجامد. در کل تمامی اشتباهات شخصیت های Mafia II و Mafia I که منجر به نابودی آنها می شود همیشه به صورت نمادین درست در تضاد گفته های دین است. طمع، هوس، قتل، خشونت، دروغ و پول پرستی عواملی است که باعث افول شخصیت های داستانهای دنیل واورا است. نویسنده سعی می کند تغییر شخصیت ها را در به خوبی نشان دهد. در Mafia II شخصیت های زیادی مثل هنری و یا مواد فروش ها می بینیم که انجیل را به خوبی حفظ هستند و حتی شماره آیه های آن را بلد هستند و برای مثال زدن خیلی از آیات انجیل استفاده می کنند. این شخصیت ها کسانی هستند که دربچگی بسیار معتقد به دین بوده اند، این شخصیت ها کسانی هستند که روزی همانند ویتو بر سر دوراهی بین دین و قدرت گیر کرده اند. آین شخصیت ها کسانی هستند که همه از سیسیل به امریکا آمده اند، دوران بچگی آنها در سیسیل و دوران بزرگسالی آنها در امریکایی بوده که آنها را مجبور به تغییر کرده.
در یکی از صحنه های جالب بازی ما مشاهده می کنیم که جو و ویتو بوده اند که توماس انجلو (شخصیت اول Mafia I ) را کشته اند. این صحنه تاثیر زیادی روی من داشت. این که این کشتارها در نهایت به چه چیز ختم می شود ؟ کشیشی در Mafia I به تام می گوید:" وقتی دست انسان به خون آلوده شد هیچ وقت پاک نمی شود و وقتی کسی را میکشی خدا می داند این کشتار به کجا ختم می شود". خلافکار خلافکار دیگری را می کشد و تنها پول است که در این میان زنده می ماند.
پایان های Mafia هیچ وقت خوش نبوده و همانطور که در Mafia تمام شخصیت ها و دوستانتان مردند و بسیاری دستگیر شدند، این بار در Mafia II هم با چنین تمی رو به رو هستیم. بازهم مرحله آخر در یک فضای موزه مانند اتفاق می افتد که نشان می دهد بشر از ابتدای خلقت و در تمام طول تاریخ به دنبال کشتار بوده . در یک صحنه جالب جو اسلحه اش را به سمت ویتو می کشد و ما را دقیقا به یاد صحنه مبارزه سم و تام در پایان Mafia I می افتیم، اما این اتفاق نمی افتد و مشاهده می کنیم که جو و ویتو هنوز با هم دوست هستند. در حالی که فکر می کنید همه چیز به خوبی تمام شده Leo شخصی که معامله ای بین شما و چینی ها جور کرده بود که در صورت نابود کردن Carlo Falcone چینی ها دیگر کاری با ویتو نخواهند داشت، می گوید که متاسفم ویتو، ولی جو جزو این معامله نبود و ما مشاهده می کنیم که جو هم با ماشین دیگری به سمت مرگ می رود.
در کل داستان Mafia II از معدود داستانهایی بود که ضعف کمی در روایت و خلاء های داستانی داشت. داستان Mafia II توسط شخصیت های زیادی روایت می شود و بالانس خوبی دارد. دنیل واورا به خوبی مرز بین دین و خوشبختی مادی را نشان می دهد. انسانی پاک بودن سخت است و این پیرامون ما است که ساختار شخصیتی ما را شکل می دهد.