04-06-2014، 11:35
درحالى که نخستین نشانههاى کشف حجاب را مىتوان در دربار ناصرالدین شاه قاجار و سپس در محافل روشنفکرى مشاهده نمود، رسمیت یافتن آن به دوره دیکتاتورى رضا شاه پهلوى باز مىگردد. او که به نام تجددگرایى، تضعیف ارزشهاى دینى را سرلوحه برنامههاى نوسازى فرهنگى خود قرار داده بود، طى اقداماتى، مخالفت عملى خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامى جامعه آغاز کرد. از جمله این اقدامات مىتوان به حضور روزافزون میسیونهاى مذهبى، تاسیس مدارس جدید، بازگشت اشرافزادگان تحصیلکرده از فرنگ، تاسیس کانونها و انجمنهاى روشنفکرى، تغییر نظام آموزشى، اجبارى کردن استفاده از کلاه شاپو، صدور قانون متحد الشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بىقیدى در میان زنان، جلوگیرى از حضور زنان باحجاب در پارکها، سینماها، تئاترها، هتلها و سایر مراکز عمومى و... اشاره نمود.
شاید بتوان قیام مسجد گوهرشاد مردم خراسان در سال 1314 هجرى شمسى را اولین رویداد مهم تاریخى در مورد مقابله ایرانیان با مدرنیته مستبدانه و در عین حال ظاهرى و سطحى عصر پهلوى دانست. رضاخان که با دیدار امانالله خان، پادشاه غربگراى افغانستان در تهران و ملاقات با آتاتورک در استانبول شدیدا تحت تاثیر ایدههاى غربگرایانه آنها قرار گرفته بود و از طرفى پایههاى حکومت خود را تثبیت شده مىدید، دست به انجام اقداماتى تجددمابانه زد که هرکدام از این اقدامات، فصل پرماجرایى از تاریخ ایران گردید. واقعه مسجد گوهرشاد که در پى اعتراض علما و مردم مشهد به مسأله کشف حجاب و لباس متحدالشکل و رواج بىبندوبارى در مجالس و محافل رسمى و بازداشت مرحوم آیتالله العظمى قمى توسط دولت پهلوى رخ داده بود، یادآور ددمنشى روسها در هجوم به آستان قدس رضوى (ع ) در سال 1330 قمرى بود. اگرچه نام شیخ محمدتقى بهلول با واقعه گوهرشاد گره خورده و نقش او در تهییج و تجمع مردم در درجه اول بود اما زمینههاى این قیام از قبل فراهم شده بود وعلماى مشهد در نشستها و جلسات خود، مقابله در مقابل اقدامات رضاخانى را هشدار داده بودند. سفر مرحوم آیتالله قمى به تهران براى مذاکره با رضاشاه که منجر به بازداشت او شده بود، در راستاى همین زمینهها و انگیزهها تلقى مىشود. به هر حال قیام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد که چندین روز به طول انجامید، با کشتار ناجوانمردانه مردم و دستگیرى علماى طراز اول مشهد سرکوب گردید اما خاطره آن در ذهن تاریخى مردم ایران باقى ماند و ماهیت حکومت دستنشانده رضاخانى را براىمردم آشکار نمود. بدیهى است که دشمنان امروز با شدت بیشترى به دنبال بىتوجهى نسبت به حجاب در ایران اسلامى هستند پس دستگاههاى مسئول و مردم انقلابى باید این خطر فرهنگى را دفع نمایند.
کشف حجاب در ایران
17 دى ماه سال 1356، مجله زن روز، مصاحبه منصوره پیرنیا با اشرف پهلوى
پیرنیا: شما آینده زن ایرانى را با توجه به اینکه امروز 17 دى ماه و سالروز کشف حجاب است چه طور پیشبینى مىکنید؟
اشرف پهلوى: کارى خواهیم کرد تا چند سال آینده در کتابخانههاى ایران، وقتى کتاب لغتى برداشته شد، در بخش حروف "چ " و "ح "، دو واژه "چادر " و "حجاب " حذف شده باشد.
این جمله اشرف پهلوى در روزنامه آن روز تیتر شد!
"شما خانمها باید این روز 17 دى را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایى که دارید، براى ترقى کشور استفاده نمایید. " رضا پهلوى چ 17 دى 1314
"عظمت و بزرگى روز 17 دى سال به سال بیشتر مىشود. در یک همچو روزى بنا به امر و اجازه شاهنشاه عظیم الشأن کشور، زنان ایران برخوردار از آزادى و بهرهمند از حقوق خود شدند. " روزنامه اطلاعات چ 17 دى 1317
"از قرار اطلاعاتى که به ریاست وزراء مىرسد، مأمورین ادارات دولتى در بعضى استانها و شهرستانها از قبیل نقاط آذربایجان از حضور در مجالس جشن 17 دى... خوددارى و با عذرهاى غیرموجه یا حاضر نشده یا در صورت حضور، خانمهاى خود را همراه نمىآورند. " بخشنامه محرمانه نخست وزیرى 14 اسفند 1316
کشف حجاب در ایران نیز پدیده خودجوش داخلى نبود و محرکهاى خارجى داشت. این پدیده ناشى از تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم غربى تحت عنوان "تجددخواهى " در میان ایرانیان، به ویژه کسانى است که افکار و زندگىغربى را تجربه کردهاند. در این بین اراده دولتمردان نقش مکمل داشته و در اشاعه آن تأثیر بهسزایى داشته است.
بر اساس شواهد تاریخى، اولین نشانههاى کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرتهاى شاه به اروپا و مشاهدات وى از وضعیت پوشش زنان اروپایى در انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثیر به سزایى داشت. به تدریج موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهى به محافل روشنفکرى و اشعار شعرا نفوذ کرد و درمطبوعات منعکس شد.
این وضعیت کم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. میل حکام قاجار به کشف حجاب و مقاومت خانوادهها سبب شد تا پدیده کشف حجاب به غیر از دربار و محافل نزدیک به شاه، رشد چندانى نیابد. هر چند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون "نوگرا " و "منورالفکر " گامهایى در حذف پوشش اسلامى بانوان و اشاعه بىحجابى در جامعه برداشتند و نویسندگان و شعرایى چون ایرج میرزا، میرزاده عشقى، عارف قزوینى و ملکالشعراى بهار در این زمینهها قلمفرسایى کردند. آنان مشروطه را به معناى تجددخواهى خوانده و بىحجابى را از مظاهر تجددخواهى قلمداد کردند.
طراحان و منادیان کشف حجاب مىدانستند که براى رسمیت بخشیدن به این پدیده باید زمینههاى لازم را ابتدا در کانونهاى خانواده فراهم آورند. از دید آنان مخالفت مرد با بىحجابى همسر در معابر عمومى عامل اصلى عدم پیشرفت کشف حجاب بود.
از این رو، برنامههاى اولیه درجهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین شد و سپس جنبه رسمى و قانونى یافت. در وهله نخست از کارکنان دولت آغاز کردند، زیرا آنان در کنترل دولت بودند و دولت نظارت بیشترى بر رفتار آنان داشت. از سوى دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان، مىتوانست راه را براى پذیرش سایر افراد جامعه نیز هموار کند.
بدین منظور و براى رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دى 1307 و در سومین سال پادشاهى رضاخان دوره هفتم قانونگذارى مجلس شوراى ملى به تصویب رسید. گرچه بسیارى از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتىهاى اهل سنت و... از این مقررات مستثنىشدند، امّا اجراى این قانون با مقاومت گستردهاى در تهران و چند شهر دیگر روبهرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیدارى نسوان دى 1305 ترویج دکلته و منع چادر از سوى ملکه، حضور خانواده سلطنتى با وضع زننده در قم نوروز 1307، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران خرداد 1307 و حضور تعدادى از زنان افغانى همراه آنها که در میهمانىها حجاب را رعایت نمىکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایى از شهرهاى ایران عبور مىکردند، از نشانههاى گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در 1310 ش. مجلس شوراى ملى ورود هیأتى از سوى "جامعه ملل " را براى جلوگیرى از آنچه که "تجاوز به حقوق زن در شرق " خوانده مىشد، صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان "زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردى یا ملایى متعرض آنان شد، شهربانى باید از زنان بىحجاب حمایت کند. "
تشکیل "کنگره زنان شرق " در 1311 ش. در تهران و دعوت از زنان بىحجابِ کشورهاى دیگر از دیگر گامهاى رضاخان براى مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست "شمس پهلوى " برگزار شد، از بىحجابى به عنوان مظهرى از تمدن یاد شد ودر مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشى به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینهساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه باز مىگشت، امّا رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وى از بىحجابى در آن کشور، او را در پىگیرى روند مقابله با حجاب مصممتر ساخت. رضا شاه در جریان این سفر به سفیر کبیر ایران "مستشارالدوله صادق " گفت: "ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم. "
و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئیسالوزرا گفت: "نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتى که به ترکیه رفتم و زنهاى آنها را دیدم که "پیچه " و "حجاب " را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کارهاى مملکت به آنها کمک مىکنند، دیگر از هر چه زن چادرى است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقى و پیشرفت مردم است. "
رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314 "جمعیت زنان آزادیخواه ایران " را تحت ریاست شمس پهلوى به عنوان گام تازهاى براى پیشبرد روند بىحجابى در کشور تأسیس کرد. در مرحله بعد وزارت داخله براى ایجاد هماهنگى بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدى در مورد نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. در قدم اول، بىحجابى از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسؤولان کشور آغاز شد.
حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمى آن در 17 دى 1314، به ولایات ابلاغ کرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومتهاى خونینى روبهرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد در تیر 1314 از نمونههاى آن است.
آیت الله قمى، آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى، آیتالله سید یونس اردبیلى، آیتالله سید محمد تقى خوانسارى، آیتالله حجت کوهکمرهاى و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع وعلماى سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بىحجابى شدیداً اعتراض کردند. بسیارى از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
در 17 دى 1314 رضاشاه با همسر و دختران کشف حجاب کرده خود، در مراسم جشن فارغالتحصیلى دختران دانشسراى مقدماتى حضور یافت. همه مسؤولان کشورى که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از پیش طراحى شده با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند. رضاشاه در سخنانى در این مجلس اظهار داشت: "باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهاى قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههاى زندان راشکستیم. حالا خود زندانىآزاد شده وظیفه دارد که براى خودش به جاى قفس، خانه قشنگى بسازد. "
مراسم روز 17 دى 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بىحجابى را آزادى زن، تجدد او و همتایىاش باپیشرفت و ترقى مردم اروپا تلقىکردند.کشف حجاب در سالهاى باقىمانده حکومت رضاخان اجبارى بود و حجاب اسلامى مظهر عقبماندگىشمرده مىشد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشى از وظیفه مأموران انتظامىشده بود.
کشف حجاب بسیارى از مفاسد اخلاقى در جامعه را در پى داشت و خشم بسیارى از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیارى از زنان مؤمنه، براى حفظ حجاب از منازل خارج نمىشدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیارى نیز تلاش مىکردند تا حجاب خود را درکوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، امّا مطبوعات حکومتى همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم مىزدند و درباره مظاهر "تمدن " و "تجددخواهى " و "عقبنماندن از پیشرفت اروپائیها " مطلب مىنوشتند. برنامه کلى حکومت نیز در دوره حکومت پهلوى دوم همچنان تبلیغ بر بىحجابى بود و با کسانى که علیه آن اقدام مىکردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامههایشان بود، برخورد مىشد. این در حالى بود که تعداد بسیارى از زنان که در دوره رضاخان به اجبار از پوشش اسلامى محروم شده بودند، در دوره پهلوى دوم و در پى آزادىهاى نسبىسالهاى اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامى خود بازگشتند.
چند نمونه دیگر ازحجاب ستیزى رضاخان
استعمار پیر انگلستان، براى رواج فرهنگ غرب درآسیا، سه عنصر فرومایه را مامور کردند تا همزمان در ایران، ترکیه و افغانستان به اسلامزدایى بپردازند و فرهنگ غرب را جاىگزین اسلام کنند، این سه عنصر عبارت بودند از: 1. رضاخان در ایران؛ 2. امان الله خان در افغانستان؛ 3. کمال آتاتورک درترکیه.
این سه نفر با پشتیبانى استعمارگران، هر کدام ضربات شدیدى بر اسلام و جامعه اسلامى وارد کردند.
کمال آتاتورک رژیمى خودکامه در ترکیه به وجود آورد، او در سال 1924 میلادى (1343قمرى) در ترکیه مذهب را در همه جا حذف کرد و دستور داد هر چیزى که مربوط به تاریخ گذشته ترکها و امپراطورى عثمانى، یا درباره اسلام باشد، از برنامههاى درسى همه مدارس ترکیه حذف شود، نظام "لائیک " و جدایى سیاست از دین بر جامعه حاکم گردد. او براى برقرارى چنین نظامى، موضوع متحدالشکل بودن لباس زنان ومردان را جزو برنامههاى خود قرار داد و کشف حجاب را در همه جا رسم کرد و هم اکنون نیز سیستم مدیریت ترکیه، دنبالهرو او بوده و بهرغم اعتراضات مکررمسلمانان آن کشور، ورود دختران باحجاب به دانشگاهها ممنوع شده و در همه جا مظاهر فرهنگ غرب دیده مىشود.
عنصر دیگر، امان الله خان، دیکتاتور افغانستان بود که تصمیم گرفت درافغانستان به اسلامزدایى بپردازد و فرهنگ منحط غرب را جایگزین فرهنگ سازنده اسلام کند، ولى فشارهاى او در برابر صلابت مردم مسلمان افغانستان، بىاثر ماند ونقشههاى شوم او خنثى گردید، از این رو چندان توفیقى نیافت و به هدف شوم خود نرسید.
رضاخان در ایران با حمایت انگلیس روى کار آمد. او از عوامل گوناگون براى گسترش فرهنگ غرب و برچیدن فرهنگ اسلام بهره جست، گستاخى او به حدى رسید که درکشور ایران، عاصمه تشیع، در روز هفدهم دى ماه سال 1314 شمسى، اعلام کشف حجاب اجبارى نمود و در این خصوص پافشارى عجیبى کرد.
در مورد کشف حجاب در عید نوروز سال 1306 شمسى (برابر 27 رمضان سال 1346 قمرى) یعنى قبل از اعلام کشف حجاب، جمعیت بسیارى از اطراف و اکناف کشور براى زیارت مرقد منورحضرت معصومه (سلام الله علیها) و درک لحظه سال تحویل، در کنار مرقد، به قم آمده بودند، در این میان، مردم باخبر شدند که چند نفر از افراد خانواده رضا خان، که همسر و دو دخترش به نامهاى شمس و اشرف در میانشان بود، با سر برهنه، بدون پوشش اسلامى وارد قم شدهاند و مىخواهند با همان وضع، وارد حرم گردند. این گستاخى و بىاحترامى موجب خشم مردم گردید. یک روحانى به نام "سید ناظم واعظ " مردم را به امر به معروف و نهى از منکر فرامىخواند و احساسات پاک دینى مردم را تشدید مىکرد، در این میان، خبر به یکى از علماى مجاهد و مدرسان بزرگ حوزه علمیه که از اطرافیان آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى؛ یعنى آیه الله شیخ محمدتقى بافقى رسید. ایشان نخست براى خانواده رضا خان پیام داد که: "اگر مسلمان هستید، نباید با این وضع، در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. " افراد خانواده گستاخ رضاخان به پیام آیه الله بافقى اعتنا نکردند، آن عالم ربانى، شخصا به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شدید کرد و همین برخورد، نزدیک بود موجب قیام و شورش مردم بر ضد حکومت شاه گردد.
از طرف شهربانى قم به رضاخان تلگراف کردند که خانواده شما به دستور روحانیان در اتاقى زندانى شدهاند و به آنان اخطار شده که حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند. رضاخان شخصا با یک واحد موتوریزه نظامى وارد قم شد و با چکمه وارد صحن مطهر گردید، و آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد.
به اشاره رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را خوابانیدند و شاه با عصاى ضخیم بر پشت او مىنواخت و شیخ فقط فریاد مىزد: "یا امام زمان! به فریاد برس " سپس به دستور رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را دستگیر کرده و مدتى زندانى بود، سپس به شهر رى تبعید نمودند و تا پایان عمر، او را تحت نظر یک بازرس اداره آگاهى قرار دادند که در سال 1322 شمسى در تبعیدگاه از دنیا رفت و مردم جنازه مطهرش را به قم آورده و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیه) به خاک سپردند. مبارزه و مجاهدت این مرد خدا، با "کشف حجاب " به حدى رسید که در همان وقتى که در تبعیدگاه شهر رى تحت نظر بود، خواهر رضاخان از دنیا رفت، جنازه او را کنار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) براى دفن آوردند، رضاخان و بستگانش اجتماع کرده بودند، رضاخان براى آیه الله بافقى پیام داد که بیا و بر جنازه خواهرم نماز میت بخوان. او با صراحت گفت: "نمىآیم ".
جالب این که همه اطرافیان و بستگان رضاخان جمع شده بودند و آیه الله بافقى درکنار آن جمع رفت، خودش نقل مىکند: "وقتى که همه جمع شدند، منتظر بودند که من بر جنازه نماز بخوانم، با صراحت به آنها گفتم من بر جنازه او نماز نمىخوانم. "
مرجع تقلید وقت، آیه الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى(ره) در برابرمسأله کشف حجاب، موضع قاطع گرفت و گفت: "مسأله دین و ناموس است تا پاى جان باید ایستاد. " در این مورد طى تلگرافى به رضاخان، خشم خود را نسبت به کارهاى خلاف شرع، از جمله کشف حجاب، ابراز داشت، ولى رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانى کرد و تلگرافى تهدیدآمیز و آمیخته با اهانت و تحقیر در جواب تلگراف ایشان، ارسال نمود.
گستاخى دژخیمان رضاخان در اجراى کشف حجاب به جایى رسید که روزى رییس شهربانى قم که مردى گستاخ و بدزبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه(س) وارد شد. با داد و فریاد به بانوان باحجاب که در کنار ضریح حضرت معصومه(س) به زیارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله کرد، تا چادر را از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، مرحوم آیه الله العظمى مرعشى نجفى که در آن جا حضور داشت، بسیارناراحت شده و براى جلوگیرى از گستاخى رییس شهربانى به پیش رفت و با او درگیرشد و سیلىمحکمى به صورت او نواخت، رییس شهربانى، آیه الله مرعشى را به قتل تهدید کرد و به او پرخاش نموده و ناسزا گفت، ولى از قضاى روزگار همین نامرد گستاخ یک روز بعد از این حادثه، در بازار قم عبور مىکرد، بر اثر ریزش قسمتى ازسقف ساختمان بازار بر روى او، به هلاکت رسید.
ماجراى قیام خونین مردم بر ضد کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد
یکى از قیامهاى خونین مردم مسلمان ایران به رهبرى مراجع تقلید در قرن معاصر، که نقطه عطفى در تاریخ قیامهاى اسلامى در تاریخ صد ساله اخیر است، قیام مردم مسلمان در مسجد گوهرشاد، در کنار مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام بر ضد دیکتاتورى رضاخان و کشف حجاب او است.
هنگامى که رضاخان کشف حجاب اجبارى را به اجرا گذاشت، علماى وقت از هر سوى کشور اعتراض شدید خود را اعلام داشتند، از جمله مراجع و علماى برجسته مشهدمقدس در آن وقت، مانند: آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، آیه الله حاج شیخ محمد آقازاده، آیه الله شیخهاشم قزوینى، آیه الله سید عبدالله شیرازى، آیه الله سید على اکبر خویى، آیه الله شیخ غلامحسین قزوینى، آیه الله سیدعلى سیستانى و... در بیت آیه الله العظمى سید یونس اردبیلى(ره) اجتماع کردندو اعتراض شدید خود را طى تلگرافى به رضاخان ابلاغ نمودند، این تلگراف با امضاى 31 نفر از علماى برجسته مشهد مزین شده بود.
در میان مراجع و علماى وقت، نام مرحوم آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، باقیام خونین مسجد گوهرشاد، آمیخته شده است، چرا که او نقش بیشتر در این قیام داشت، او در آغاز ماه ربیع الثانى سال 1354 قمرى از مشهد به تهران هجرت کرد ودر باغ سراج الملک شهررى به تحصن نشست، او مىگفت: "اگر پیشرفت جلوگیرى از کشف حجاب بستگى به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آنها حاج آقا حسین قمى (خودم) داشته باشد ارزش دارد. " و در مورد دیگر فرمود: "جایز است. " هنگامى که مردم از ورود آیه الله حاج آقا حسین قمى به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دستههاى عزادارى به دیدار او مىشتافتند، به طورى که جمعیت زیادى در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژیم رضاخان که سخت هراسناک شده بود، به وسیله کماندوهایش، آن باغ را محاصره کردند، و از ورود علما و مردم به آنجا جلوگیرى نمودند، به این ترتیب آیه الله حاج آقا حسین قمى را در آن باغ زندانىکردند.
او در یکى از جلسات با صراحت فرمود: "امروز اسلام فدایى مىخواهد، بر مردم است که قیام کنند. "
به این ترتیب رهنمودهاى مراجع و علما از یک سو و پافشارى و لجاجت رژیم رضاخانى در کشف حجاب و پیروى از فرهنگ غرب از سوى دیگر، موجب شد که روحانیان و مردم مسلمان درگوشه و کنار کشور به رژیم اعتراض شدید کردند از جمله جمعیت بسیارى به عنوان اعتراض به رژیم، در مشهد در کنار حرم حضرت رضا علیه السلام در مسجد گوهرشاد متحصن شدند و روحانى مبارز، محمد تقى بهلول با سخنرانىهاى خود، به شدت به اقدامات ضد اسلامى رضاخان اعتراض نمود.
شیخ محمد تقى بهلول حافظ قرآن، با قاطعیت و صراحت به تبیین خطر فرهنگ غرب مىپرداخت و مردم را به قیام دعوت مىنمود، مردم ابراز احساسات مىکردند و تنفر خود را نسبت به رژیم ضد اسلامى رضاخان اظهارمىنمودند، به گفته آقاى بهلول، حدود چهار ساعت از شب گذشته، به دستور رضاخان، دژخیمان او با حمله ناجوانمردانه به مسجد گوهرشاد، مردم را به گلوله بستند که در این کشتار جمعى، حمام خون به راه افتاد و حدود سه هزار نفر به شهادت رسیدند. در این مورد ارتشبد سابق، حسین فردوست مىنویسد: "در مشهد یک روحانى به نام بهلول به شدت با اقدامات رضاخان مخالفت مىکرد و در سخنرانىهایش به شدت به او حمله مىنمود، عده زیادى از مردم در حرم حضرت رضا علیه السلام متحصن شدند و اعلام کردند تا مسأله کشف حجاب حل نشود، ما از این جا خارج نمىشویم، فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعى که بعد از انقلاب در تاریخ دوم مهر 1358 به خاطر این جرم و جرمهاى دیگر، اعدام شد، در این باره به رضاخان گزارش داد، رضاخان دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند و مردم را تهدید کنند و اگر مردم خارج نشدند تیراندازى کنند... رضاخان براى تشدید کار، سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد، به دستور مطبوعى و البرز، واحدهاى لشگر مشهد وارد صحن شده و مردم را به گلوله بستند. " سرتیپ مطبوعى در دادگاه انقلاب در این خصوص مىگوید: "به من دستور داده شده بود که فورا عدهاى نظامى را در اختیاراستاندار مشهد قرار دهم، من در حدود 250 سرباز در اختیار او گذاشتم... در همین هنگام سرتیپ البرز همراه دادستان ارتش، وارد مشهد شدند و لشگر در اختیار سرتیپ البرز قرار گرفت، او اسدى نایب التولیه آستان قدس را به جرم عدم جلوگیرى از مبارزین اعدام کرد... سرهنگ قادرى همراه سربازان از راه پشتبام وارد صحن شده و با افراد متحصن گلاویز شدند، در این جریان حدود 25 نفر از مردم کشته و چهل نفر مجروح شدند. "
این بود خلاصهاى از قیام خونین گوهرشاد که آنها به خاطر شورش بر ضد رژیم منحوس رضاخان پهلوى، تحت رهنمودهاى مراجع تقلید، در صحن مسجدگوهرشاد و در کنار حرم امام رضا علیه السلام به خاک و خون غلتیدند.
رضاخان براى رسیدن به اهداف شوم اربابانش، به این جنایت اکتفا نکرد و چون احتمال قیام عمومى مىداد، همه علماى مبارز مشهد را دستگیر کرده و از مشهد مقدس تبعید نمود.
از جمله از این تبعیدشدگان به تهران، سه نفر از مراجع و علماى معروف بودند که عبارتند از: آیه الله حاج آقا حسین قمى، آیه الله سید یونس اردبیلى و آیه الله شیخ محمد آقازاده (فرزند آیه الله العظمى شیخ محمد کاظم خراسانى، صاحب کفایه الاصول).
عجیب این که آیه الله آقازاده، وقتى که به تهران رسید به دستور رضاخان خلع لباس شد و در دوره سرپاس مختارى(رییس شهربانى وقت) با تزریق آمپول هوا، به دست دکتر احمدى مزدور سفاک رضاخان، به شهادت رسید و جنازه مطهرش در روز 13ذى قعده سال 1356 ه.ق در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. آرى این عالم ربانى در حالى که 62 بهار از عمرش بیشتر نگذشته بود، جان خود را فداى مبارزه با هجوم فرهنگ غرب و کشف حجاب کرد، تا حریم حجاب و ارزشهاى اصیل اسلامى را از گزند استعمار و مزدوران آن، حفظ کند و به مردم مسلمان، به ویژه مسلمانان ایران پیام دهد که از پاى ننشینند و تا آخرین توان در برابر استعمارگران و در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه، مقاومت نمایند.
حضرت امام خمینى، منادى بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن، در گفتار خود به طور مکرر، دیکتاتورى رضاخان و کشتار عمومى گوهرشاد را یادآورى کرده و مردم مسلمان را به نهى از منکر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران ومزدوران روسیاه آنها فرا مىخواند، در این جا براى حسن ختام نظر شما را به یکى از فرازهاى گفتار ایشان جلب مىکنم: "انگلیسىهاى جنایتکار، رضاخان را اسلحهدار کردند، این آدم ناشایسته بىاصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند. اسلحه در دست بىعقل بود... آن جنایات و کشتار عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد، به دنبال آن، علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند و بعضىشان را هم محاکمه کردند و بعضىشان را هم کشتند، براى این که اسلحه در دست بىعقل بود. "
توطئه کشف حجاب از دیدگاه امام خمینى (ره)
امام خمینى(ره) واقعه کشف حجاب را توطئهاى براى فاسد کردن جامعه اسلامى مىدانستند و مىفرمودند: "نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، این قشر عزیز را که جامعه را باید بسازند، تبدیل کنند به یک قشرى که فاسد کنند جامعه را و این نقشه نه اختصاصى به شما بانوان داشت، بلکه جوانان مرد را هم همین طور، بکشانند به مراکز فساد و آن طور که مىخواهند آنها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کس بیفتد، بىتفاوت باشند یا مؤید... مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است؛ یکى در جاهلیت... و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتى که در جاهلیت داشت، بیرون کشید. درموقع دیگر، در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق، به اسم این که زن را مىخواهند آزاد کنند، ظلم کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت، پایین کشیدند... درصورتى که زنْ انسان است؛ آن هم یک انسان بزرگ. زنْ مربىجامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مىکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود و مع الاسف زن را به صورت یک لُعبه در آوردند این پدر و پسر... آن قدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند. "
شاید بتوان قیام مسجد گوهرشاد مردم خراسان در سال 1314 هجرى شمسى را اولین رویداد مهم تاریخى در مورد مقابله ایرانیان با مدرنیته مستبدانه و در عین حال ظاهرى و سطحى عصر پهلوى دانست. رضاخان که با دیدار امانالله خان، پادشاه غربگراى افغانستان در تهران و ملاقات با آتاتورک در استانبول شدیدا تحت تاثیر ایدههاى غربگرایانه آنها قرار گرفته بود و از طرفى پایههاى حکومت خود را تثبیت شده مىدید، دست به انجام اقداماتى تجددمابانه زد که هرکدام از این اقدامات، فصل پرماجرایى از تاریخ ایران گردید. واقعه مسجد گوهرشاد که در پى اعتراض علما و مردم مشهد به مسأله کشف حجاب و لباس متحدالشکل و رواج بىبندوبارى در مجالس و محافل رسمى و بازداشت مرحوم آیتالله العظمى قمى توسط دولت پهلوى رخ داده بود، یادآور ددمنشى روسها در هجوم به آستان قدس رضوى (ع ) در سال 1330 قمرى بود. اگرچه نام شیخ محمدتقى بهلول با واقعه گوهرشاد گره خورده و نقش او در تهییج و تجمع مردم در درجه اول بود اما زمینههاى این قیام از قبل فراهم شده بود وعلماى مشهد در نشستها و جلسات خود، مقابله در مقابل اقدامات رضاخانى را هشدار داده بودند. سفر مرحوم آیتالله قمى به تهران براى مذاکره با رضاشاه که منجر به بازداشت او شده بود، در راستاى همین زمینهها و انگیزهها تلقى مىشود. به هر حال قیام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد که چندین روز به طول انجامید، با کشتار ناجوانمردانه مردم و دستگیرى علماى طراز اول مشهد سرکوب گردید اما خاطره آن در ذهن تاریخى مردم ایران باقى ماند و ماهیت حکومت دستنشانده رضاخانى را براىمردم آشکار نمود. بدیهى است که دشمنان امروز با شدت بیشترى به دنبال بىتوجهى نسبت به حجاب در ایران اسلامى هستند پس دستگاههاى مسئول و مردم انقلابى باید این خطر فرهنگى را دفع نمایند.
کشف حجاب در ایران
17 دى ماه سال 1356، مجله زن روز، مصاحبه منصوره پیرنیا با اشرف پهلوى
پیرنیا: شما آینده زن ایرانى را با توجه به اینکه امروز 17 دى ماه و سالروز کشف حجاب است چه طور پیشبینى مىکنید؟
اشرف پهلوى: کارى خواهیم کرد تا چند سال آینده در کتابخانههاى ایران، وقتى کتاب لغتى برداشته شد، در بخش حروف "چ " و "ح "، دو واژه "چادر " و "حجاب " حذف شده باشد.
این جمله اشرف پهلوى در روزنامه آن روز تیتر شد!
"شما خانمها باید این روز 17 دى را یک روز بزرگ بدانید و از فرصتهایى که دارید، براى ترقى کشور استفاده نمایید. " رضا پهلوى چ 17 دى 1314
"عظمت و بزرگى روز 17 دى سال به سال بیشتر مىشود. در یک همچو روزى بنا به امر و اجازه شاهنشاه عظیم الشأن کشور، زنان ایران برخوردار از آزادى و بهرهمند از حقوق خود شدند. " روزنامه اطلاعات چ 17 دى 1317
"از قرار اطلاعاتى که به ریاست وزراء مىرسد، مأمورین ادارات دولتى در بعضى استانها و شهرستانها از قبیل نقاط آذربایجان از حضور در مجالس جشن 17 دى... خوددارى و با عذرهاى غیرموجه یا حاضر نشده یا در صورت حضور، خانمهاى خود را همراه نمىآورند. " بخشنامه محرمانه نخست وزیرى 14 اسفند 1316
کشف حجاب در ایران نیز پدیده خودجوش داخلى نبود و محرکهاى خارجى داشت. این پدیده ناشى از تأثیر فرهنگ و آداب و رسوم غربى تحت عنوان "تجددخواهى " در میان ایرانیان، به ویژه کسانى است که افکار و زندگىغربى را تجربه کردهاند. در این بین اراده دولتمردان نقش مکمل داشته و در اشاعه آن تأثیر بهسزایى داشته است.
بر اساس شواهد تاریخى، اولین نشانههاى کشف حجاب از دربار ناصرالدین شاه قاجار آغاز شد. مسافرتهاى شاه به اروپا و مشاهدات وى از وضعیت پوشش زنان اروپایى در انتقال فرهنگ آن دیار به کشور و در ابتدا به دربار و دارالخلافه تأثیر به سزایى داشت. به تدریج موضوع کشف حجاب در قالب تجددخواهى به محافل روشنفکرى و اشعار شعرا نفوذ کرد و درمطبوعات منعکس شد.
این وضعیت کم و بیش تا پایان دوره قاجار ادامه داشت. میل حکام قاجار به کشف حجاب و مقاومت خانوادهها سبب شد تا پدیده کشف حجاب به غیر از دربار و محافل نزدیک به شاه، رشد چندانى نیابد. هر چند در اواخر دوره قاجار و در جریان نهضت مشروطه و پس از آن، سیاسیون "نوگرا " و "منورالفکر " گامهایى در حذف پوشش اسلامى بانوان و اشاعه بىحجابى در جامعه برداشتند و نویسندگان و شعرایى چون ایرج میرزا، میرزاده عشقى، عارف قزوینى و ملکالشعراى بهار در این زمینهها قلمفرسایى کردند. آنان مشروطه را به معناى تجددخواهى خوانده و بىحجابى را از مظاهر تجددخواهى قلمداد کردند.
طراحان و منادیان کشف حجاب مىدانستند که براى رسمیت بخشیدن به این پدیده باید زمینههاى لازم را ابتدا در کانونهاى خانواده فراهم آورند. از دید آنان مخالفت مرد با بىحجابى همسر در معابر عمومى عامل اصلى عدم پیشرفت کشف حجاب بود.
از این رو، برنامههاى اولیه درجهت تغییر ذهنیت سرپرست خانواده تدوین شد و سپس جنبه رسمى و قانونى یافت. در وهله نخست از کارکنان دولت آغاز کردند، زیرا آنان در کنترل دولت بودند و دولت نظارت بیشترى بر رفتار آنان داشت. از سوى دیگر، پذیرش این تغییرات توسط آنان، مىتوانست راه را براى پذیرش سایر افراد جامعه نیز هموار کند.
بدین منظور و براى رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه 6 دى 1307 و در سومین سال پادشاهى رضاخان دوره هفتم قانونگذارى مجلس شوراى ملى به تصویب رسید. گرچه بسیارى از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه، مفتىهاى اهل سنت و... از این مقررات مستثنىشدند، امّا اجراى این قانون با مقاومت گستردهاى در تهران و چند شهر دیگر روبهرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیدارى نسوان دى 1305 ترویج دکلته و منع چادر از سوى ملکه، حضور خانواده سلطنتى با وضع زننده در قم نوروز 1307، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران خرداد 1307 و حضور تعدادى از زنان افغانى همراه آنها که در میهمانىها حجاب را رعایت نمىکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایى از شهرهاى ایران عبور مىکردند، از نشانههاى گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در 1310 ش. مجلس شوراى ملى ورود هیأتى از سوى "جامعه ملل " را براى جلوگیرى از آنچه که "تجاوز به حقوق زن در شرق " خوانده مىشد، صادر کرد. در این سال به دستور رضاخان "زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردى یا ملایى متعرض آنان شد، شهربانى باید از زنان بىحجاب حمایت کند. "
تشکیل "کنگره زنان شرق " در 1311 ش. در تهران و دعوت از زنان بىحجابِ کشورهاى دیگر از دیگر گامهاى رضاخان براى مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست "شمس پهلوى " برگزار شد، از بىحجابى به عنوان مظهرى از تمدن یاد شد ودر مورد آن تبلیغات فراوان به عمل آمد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشى به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینهساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود. گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه باز مىگشت، امّا رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد 1313 و مشاهدات وى از بىحجابى در آن کشور، او را در پىگیرى روند مقابله با حجاب مصممتر ساخت. رضا شاه در جریان این سفر به سفیر کبیر ایران "مستشارالدوله صادق " گفت: "ما عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم. "
و در 11 آذر 1314 به محمود جم رئیسالوزرا گفت: "نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتى که به ترکیه رفتم و زنهاى آنها را دیدم که "پیچه " و "حجاب " را دور انداخته و دوش بدوش مردهایشان در کارهاى مملکت به آنها کمک مىکنند، دیگر از هر چه زن چادرى است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقى و پیشرفت مردم است. "
رضا شاه در 22 اردیبهشت 1314 "جمعیت زنان آزادیخواه ایران " را تحت ریاست شمس پهلوى به عنوان گام تازهاى براى پیشبرد روند بىحجابى در کشور تأسیس کرد. در مرحله بعد وزارت داخله براى ایجاد هماهنگى بیشتر میان لباس متحدالشکل مردان و کشف حجاب زنان، مقررات جدیدى در مورد نوع پوشش وضع کرد. سپس شاه نیز به وزرا و نمایندگان مجلس اعلام کرد که حذف حجاب زنان را آغاز کنند. در قدم اول، بىحجابى از زنان وزرا، معاونان، وکلا و مسؤولان کشور آغاز شد.
حکومت، قانون کشف حجاب را پیش از اعلام رسمى آن در 17 دى 1314، به ولایات ابلاغ کرده بود. این قانون در مرحله اجرا با مقاومتهاى خونینى روبهرو شد و قیام در مسجد گوهر شاد در تیر 1314 از نمونههاى آن است.
آیت الله قمى، آیتالله شیخ عبدالکریم حائرى، آیتالله سید یونس اردبیلى، آیتالله سید محمد تقى خوانسارى، آیتالله حجت کوهکمرهاى و آیتالله میرزا محمد آقازاده از جمله مراجع وعلماى سرشناس بودند که نسبت به اقدامات رضاخان در ترویج بىحجابى شدیداً اعتراض کردند. بسیارى از علما و روحانیون نیز در اعتراض به کشف حجاب تبعید شدند.
در 17 دى 1314 رضاشاه با همسر و دختران کشف حجاب کرده خود، در مراسم جشن فارغالتحصیلى دختران دانشسراى مقدماتى حضور یافت. همه مسؤولان کشورى که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از پیش طراحى شده با همسران بدون حجاب خود شرکت کردند. رضاشاه در سخنانى در این مجلس اظهار داشت: "باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهاى قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههاى زندان راشکستیم. حالا خود زندانىآزاد شده وظیفه دارد که براى خودش به جاى قفس، خانه قشنگى بسازد. "
مراسم روز 17 دى 1314 در حقیقت رسمیت بخشیدن به کشف حجاب در کشور بود. پس از آن، مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بىحجابى را آزادى زن، تجدد او و همتایىاش باپیشرفت و ترقى مردم اروپا تلقىکردند.کشف حجاب در سالهاى باقىمانده حکومت رضاخان اجبارى بود و حجاب اسلامى مظهر عقبماندگىشمرده مىشد. به همین دلیل نیز، برداشتن چادر از سر زنان به اجبار، بخشى از وظیفه مأموران انتظامىشده بود.
کشف حجاب بسیارى از مفاسد اخلاقى در جامعه را در پى داشت و خشم بسیارى از مردم به ویژه قشر مذهبیون را برانگیخت. بسیارى از زنان مؤمنه، براى حفظ حجاب از منازل خارج نمىشدند و خود را در خانه حبس کردند. بسیارى نیز تلاش مىکردند تا حجاب خود را درکوچه و خیابان، به دور از چشم مأمورین، حفظ کنند. پس از سقوط رضا شاه، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، امّا مطبوعات حکومتى همچنان در ستایش اقدام رضاخان قلم مىزدند و درباره مظاهر "تمدن " و "تجددخواهى " و "عقبنماندن از پیشرفت اروپائیها " مطلب مىنوشتند. برنامه کلى حکومت نیز در دوره حکومت پهلوى دوم همچنان تبلیغ بر بىحجابى بود و با کسانى که علیه آن اقدام مىکردند و یا تبلیغ به حجاب در برنامههایشان بود، برخورد مىشد. این در حالى بود که تعداد بسیارى از زنان که در دوره رضاخان به اجبار از پوشش اسلامى محروم شده بودند، در دوره پهلوى دوم و در پى آزادىهاى نسبىسالهاى اول پس از سقوط رضاخان به حجاب اسلامى خود بازگشتند.
چند نمونه دیگر ازحجاب ستیزى رضاخان
استعمار پیر انگلستان، براى رواج فرهنگ غرب درآسیا، سه عنصر فرومایه را مامور کردند تا همزمان در ایران، ترکیه و افغانستان به اسلامزدایى بپردازند و فرهنگ غرب را جاىگزین اسلام کنند، این سه عنصر عبارت بودند از: 1. رضاخان در ایران؛ 2. امان الله خان در افغانستان؛ 3. کمال آتاتورک درترکیه.
این سه نفر با پشتیبانى استعمارگران، هر کدام ضربات شدیدى بر اسلام و جامعه اسلامى وارد کردند.
کمال آتاتورک رژیمى خودکامه در ترکیه به وجود آورد، او در سال 1924 میلادى (1343قمرى) در ترکیه مذهب را در همه جا حذف کرد و دستور داد هر چیزى که مربوط به تاریخ گذشته ترکها و امپراطورى عثمانى، یا درباره اسلام باشد، از برنامههاى درسى همه مدارس ترکیه حذف شود، نظام "لائیک " و جدایى سیاست از دین بر جامعه حاکم گردد. او براى برقرارى چنین نظامى، موضوع متحدالشکل بودن لباس زنان ومردان را جزو برنامههاى خود قرار داد و کشف حجاب را در همه جا رسم کرد و هم اکنون نیز سیستم مدیریت ترکیه، دنبالهرو او بوده و بهرغم اعتراضات مکررمسلمانان آن کشور، ورود دختران باحجاب به دانشگاهها ممنوع شده و در همه جا مظاهر فرهنگ غرب دیده مىشود.
عنصر دیگر، امان الله خان، دیکتاتور افغانستان بود که تصمیم گرفت درافغانستان به اسلامزدایى بپردازد و فرهنگ منحط غرب را جایگزین فرهنگ سازنده اسلام کند، ولى فشارهاى او در برابر صلابت مردم مسلمان افغانستان، بىاثر ماند ونقشههاى شوم او خنثى گردید، از این رو چندان توفیقى نیافت و به هدف شوم خود نرسید.
رضاخان در ایران با حمایت انگلیس روى کار آمد. او از عوامل گوناگون براى گسترش فرهنگ غرب و برچیدن فرهنگ اسلام بهره جست، گستاخى او به حدى رسید که درکشور ایران، عاصمه تشیع، در روز هفدهم دى ماه سال 1314 شمسى، اعلام کشف حجاب اجبارى نمود و در این خصوص پافشارى عجیبى کرد.
در مورد کشف حجاب در عید نوروز سال 1306 شمسى (برابر 27 رمضان سال 1346 قمرى) یعنى قبل از اعلام کشف حجاب، جمعیت بسیارى از اطراف و اکناف کشور براى زیارت مرقد منورحضرت معصومه (سلام الله علیها) و درک لحظه سال تحویل، در کنار مرقد، به قم آمده بودند، در این میان، مردم باخبر شدند که چند نفر از افراد خانواده رضا خان، که همسر و دو دخترش به نامهاى شمس و اشرف در میانشان بود، با سر برهنه، بدون پوشش اسلامى وارد قم شدهاند و مىخواهند با همان وضع، وارد حرم گردند. این گستاخى و بىاحترامى موجب خشم مردم گردید. یک روحانى به نام "سید ناظم واعظ " مردم را به امر به معروف و نهى از منکر فرامىخواند و احساسات پاک دینى مردم را تشدید مىکرد، در این میان، خبر به یکى از علماى مجاهد و مدرسان بزرگ حوزه علمیه که از اطرافیان آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى؛ یعنى آیه الله شیخ محمدتقى بافقى رسید. ایشان نخست براى خانواده رضا خان پیام داد که: "اگر مسلمان هستید، نباید با این وضع، در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید. " افراد خانواده گستاخ رضاخان به پیام آیه الله بافقى اعتنا نکردند، آن عالم ربانى، شخصا به حرم رفت و به خانواده رضاخان اخطار شدید کرد و همین برخورد، نزدیک بود موجب قیام و شورش مردم بر ضد حکومت شاه گردد.
از طرف شهربانى قم به رضاخان تلگراف کردند که خانواده شما به دستور روحانیان در اتاقى زندانى شدهاند و به آنان اخطار شده که حق ندارند بدون حجاب وارد حرم گردند. رضاخان شخصا با یک واحد موتوریزه نظامى وارد قم شد و با چکمه وارد صحن مطهر گردید، و آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد.
به اشاره رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را خوابانیدند و شاه با عصاى ضخیم بر پشت او مىنواخت و شیخ فقط فریاد مىزد: "یا امام زمان! به فریاد برس " سپس به دستور رضاخان، آیه الله شیخ محمد تقى بافقى را دستگیر کرده و مدتى زندانى بود، سپس به شهر رى تبعید نمودند و تا پایان عمر، او را تحت نظر یک بازرس اداره آگاهى قرار دادند که در سال 1322 شمسى در تبعیدگاه از دنیا رفت و مردم جنازه مطهرش را به قم آورده و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیه) به خاک سپردند. مبارزه و مجاهدت این مرد خدا، با "کشف حجاب " به حدى رسید که در همان وقتى که در تبعیدگاه شهر رى تحت نظر بود، خواهر رضاخان از دنیا رفت، جنازه او را کنار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم(ع) براى دفن آوردند، رضاخان و بستگانش اجتماع کرده بودند، رضاخان براى آیه الله بافقى پیام داد که بیا و بر جنازه خواهرم نماز میت بخوان. او با صراحت گفت: "نمىآیم ".
جالب این که همه اطرافیان و بستگان رضاخان جمع شده بودند و آیه الله بافقى درکنار آن جمع رفت، خودش نقل مىکند: "وقتى که همه جمع شدند، منتظر بودند که من بر جنازه نماز بخوانم، با صراحت به آنها گفتم من بر جنازه او نماز نمىخوانم. "
مرجع تقلید وقت، آیه الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى(ره) در برابرمسأله کشف حجاب، موضع قاطع گرفت و گفت: "مسأله دین و ناموس است تا پاى جان باید ایستاد. " در این مورد طى تلگرافى به رضاخان، خشم خود را نسبت به کارهاى خلاف شرع، از جمله کشف حجاب، ابراز داشت، ولى رضاخان حامل نامه را دستگیر و زندانى کرد و تلگرافى تهدیدآمیز و آمیخته با اهانت و تحقیر در جواب تلگراف ایشان، ارسال نمود.
گستاخى دژخیمان رضاخان در اجراى کشف حجاب به جایى رسید که روزى رییس شهربانى قم که مردى گستاخ و بدزبان بود، به حرم مطهر حضرت معصومه(س) وارد شد. با داد و فریاد به بانوان باحجاب که در کنار ضریح حضرت معصومه(س) به زیارت اشتغال داشتند پرخاش و حمله کرد، تا چادر را از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، مرحوم آیه الله العظمى مرعشى نجفى که در آن جا حضور داشت، بسیارناراحت شده و براى جلوگیرى از گستاخى رییس شهربانى به پیش رفت و با او درگیرشد و سیلىمحکمى به صورت او نواخت، رییس شهربانى، آیه الله مرعشى را به قتل تهدید کرد و به او پرخاش نموده و ناسزا گفت، ولى از قضاى روزگار همین نامرد گستاخ یک روز بعد از این حادثه، در بازار قم عبور مىکرد، بر اثر ریزش قسمتى ازسقف ساختمان بازار بر روى او، به هلاکت رسید.
ماجراى قیام خونین مردم بر ضد کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد
یکى از قیامهاى خونین مردم مسلمان ایران به رهبرى مراجع تقلید در قرن معاصر، که نقطه عطفى در تاریخ قیامهاى اسلامى در تاریخ صد ساله اخیر است، قیام مردم مسلمان در مسجد گوهرشاد، در کنار مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام بر ضد دیکتاتورى رضاخان و کشف حجاب او است.
هنگامى که رضاخان کشف حجاب اجبارى را به اجرا گذاشت، علماى وقت از هر سوى کشور اعتراض شدید خود را اعلام داشتند، از جمله مراجع و علماى برجسته مشهدمقدس در آن وقت، مانند: آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، آیه الله حاج شیخ محمد آقازاده، آیه الله شیخهاشم قزوینى، آیه الله سید عبدالله شیرازى، آیه الله سید على اکبر خویى، آیه الله شیخ غلامحسین قزوینى، آیه الله سیدعلى سیستانى و... در بیت آیه الله العظمى سید یونس اردبیلى(ره) اجتماع کردندو اعتراض شدید خود را طى تلگرافى به رضاخان ابلاغ نمودند، این تلگراف با امضاى 31 نفر از علماى برجسته مشهد مزین شده بود.
در میان مراجع و علماى وقت، نام مرحوم آیه الله العظمى حاج آقا حسین قمى، باقیام خونین مسجد گوهرشاد، آمیخته شده است، چرا که او نقش بیشتر در این قیام داشت، او در آغاز ماه ربیع الثانى سال 1354 قمرى از مشهد به تهران هجرت کرد ودر باغ سراج الملک شهررى به تحصن نشست، او مىگفت: "اگر پیشرفت جلوگیرى از کشف حجاب بستگى به کشته شدن ده هزار نفر که در راس آنها حاج آقا حسین قمى (خودم) داشته باشد ارزش دارد. " و در مورد دیگر فرمود: "جایز است. " هنگامى که مردم از ورود آیه الله حاج آقا حسین قمى به تهران با خبر شدند، گروه گروه به صورت دستههاى عزادارى به دیدار او مىشتافتند، به طورى که جمعیت زیادى در آن باغ و اطرافش اجتماع نمودند، رژیم رضاخان که سخت هراسناک شده بود، به وسیله کماندوهایش، آن باغ را محاصره کردند، و از ورود علما و مردم به آنجا جلوگیرى نمودند، به این ترتیب آیه الله حاج آقا حسین قمى را در آن باغ زندانىکردند.
او در یکى از جلسات با صراحت فرمود: "امروز اسلام فدایى مىخواهد، بر مردم است که قیام کنند. "
به این ترتیب رهنمودهاى مراجع و علما از یک سو و پافشارى و لجاجت رژیم رضاخانى در کشف حجاب و پیروى از فرهنگ غرب از سوى دیگر، موجب شد که روحانیان و مردم مسلمان درگوشه و کنار کشور به رژیم اعتراض شدید کردند از جمله جمعیت بسیارى به عنوان اعتراض به رژیم، در مشهد در کنار حرم حضرت رضا علیه السلام در مسجد گوهرشاد متحصن شدند و روحانى مبارز، محمد تقى بهلول با سخنرانىهاى خود، به شدت به اقدامات ضد اسلامى رضاخان اعتراض نمود.
شیخ محمد تقى بهلول حافظ قرآن، با قاطعیت و صراحت به تبیین خطر فرهنگ غرب مىپرداخت و مردم را به قیام دعوت مىنمود، مردم ابراز احساسات مىکردند و تنفر خود را نسبت به رژیم ضد اسلامى رضاخان اظهارمىنمودند، به گفته آقاى بهلول، حدود چهار ساعت از شب گذشته، به دستور رضاخان، دژخیمان او با حمله ناجوانمردانه به مسجد گوهرشاد، مردم را به گلوله بستند که در این کشتار جمعى، حمام خون به راه افتاد و حدود سه هزار نفر به شهادت رسیدند. در این مورد ارتشبد سابق، حسین فردوست مىنویسد: "در مشهد یک روحانى به نام بهلول به شدت با اقدامات رضاخان مخالفت مىکرد و در سخنرانىهایش به شدت به او حمله مىنمود، عده زیادى از مردم در حرم حضرت رضا علیه السلام متحصن شدند و اعلام کردند تا مسأله کشف حجاب حل نشود، ما از این جا خارج نمىشویم، فرمانده لشگر مشهد به نام سرتیپ ایرج مطبوعى که بعد از انقلاب در تاریخ دوم مهر 1358 به خاطر این جرم و جرمهاى دیگر، اعدام شد، در این باره به رضاخان گزارش داد، رضاخان دستور داد سربازان به صحن حرم وارد شوند و مردم را تهدید کنند و اگر مردم خارج نشدند تیراندازى کنند... رضاخان براى تشدید کار، سرتیپ البرز را به مشهد فرستاد، به دستور مطبوعى و البرز، واحدهاى لشگر مشهد وارد صحن شده و مردم را به گلوله بستند. " سرتیپ مطبوعى در دادگاه انقلاب در این خصوص مىگوید: "به من دستور داده شده بود که فورا عدهاى نظامى را در اختیاراستاندار مشهد قرار دهم، من در حدود 250 سرباز در اختیار او گذاشتم... در همین هنگام سرتیپ البرز همراه دادستان ارتش، وارد مشهد شدند و لشگر در اختیار سرتیپ البرز قرار گرفت، او اسدى نایب التولیه آستان قدس را به جرم عدم جلوگیرى از مبارزین اعدام کرد... سرهنگ قادرى همراه سربازان از راه پشتبام وارد صحن شده و با افراد متحصن گلاویز شدند، در این جریان حدود 25 نفر از مردم کشته و چهل نفر مجروح شدند. "
این بود خلاصهاى از قیام خونین گوهرشاد که آنها به خاطر شورش بر ضد رژیم منحوس رضاخان پهلوى، تحت رهنمودهاى مراجع تقلید، در صحن مسجدگوهرشاد و در کنار حرم امام رضا علیه السلام به خاک و خون غلتیدند.
رضاخان براى رسیدن به اهداف شوم اربابانش، به این جنایت اکتفا نکرد و چون احتمال قیام عمومى مىداد، همه علماى مبارز مشهد را دستگیر کرده و از مشهد مقدس تبعید نمود.
از جمله از این تبعیدشدگان به تهران، سه نفر از مراجع و علماى معروف بودند که عبارتند از: آیه الله حاج آقا حسین قمى، آیه الله سید یونس اردبیلى و آیه الله شیخ محمد آقازاده (فرزند آیه الله العظمى شیخ محمد کاظم خراسانى، صاحب کفایه الاصول).
عجیب این که آیه الله آقازاده، وقتى که به تهران رسید به دستور رضاخان خلع لباس شد و در دوره سرپاس مختارى(رییس شهربانى وقت) با تزریق آمپول هوا، به دست دکتر احمدى مزدور سفاک رضاخان، به شهادت رسید و جنازه مطهرش در روز 13ذى قعده سال 1356 ه.ق در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. آرى این عالم ربانى در حالى که 62 بهار از عمرش بیشتر نگذشته بود، جان خود را فداى مبارزه با هجوم فرهنگ غرب و کشف حجاب کرد، تا حریم حجاب و ارزشهاى اصیل اسلامى را از گزند استعمار و مزدوران آن، حفظ کند و به مردم مسلمان، به ویژه مسلمانان ایران پیام دهد که از پاى ننشینند و تا آخرین توان در برابر استعمارگران و در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه، مقاومت نمایند.
حضرت امام خمینى، منادى بزرگ مبارزه با استعمار و فرهنگ منحط آن، در گفتار خود به طور مکرر، دیکتاتورى رضاخان و کشتار عمومى گوهرشاد را یادآورى کرده و مردم مسلمان را به نهى از منکر و مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران ومزدوران روسیاه آنها فرا مىخواند، در این جا براى حسن ختام نظر شما را به یکى از فرازهاى گفتار ایشان جلب مىکنم: "انگلیسىهاى جنایتکار، رضاخان را اسلحهدار کردند، این آدم ناشایسته بىاصل را با اسلحه آوردند و مسلط کردند. اسلحه در دست بىعقل بود... آن جنایات و کشتار عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد، به دنبال آن، علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند و بعضىشان را هم محاکمه کردند و بعضىشان را هم کشتند، براى این که اسلحه در دست بىعقل بود. "
توطئه کشف حجاب از دیدگاه امام خمینى (ره)
امام خمینى(ره) واقعه کشف حجاب را توطئهاى براى فاسد کردن جامعه اسلامى مىدانستند و مىفرمودند: "نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، این قشر عزیز را که جامعه را باید بسازند، تبدیل کنند به یک قشرى که فاسد کنند جامعه را و این نقشه نه اختصاصى به شما بانوان داشت، بلکه جوانان مرد را هم همین طور، بکشانند به مراکز فساد و آن طور که مىخواهند آنها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کس بیفتد، بىتفاوت باشند یا مؤید... مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است؛ یکى در جاهلیت... و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلومیتى که در جاهلیت داشت، بیرون کشید. درموقع دیگر، در ایران ما، زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق، به اسم این که زن را مىخواهند آزاد کنند، ظلم کردند به زن. زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت، پایین کشیدند... درصورتى که زنْ انسان است؛ آن هم یک انسان بزرگ. زنْ مربىجامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مىکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود و مع الاسف زن را به صورت یک لُعبه در آوردند این پدر و پسر... آن قدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند. "