امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حوادث سالهای 1341 و 1342 شهر قم و نقش اوباش

#1



حوادث سالهای 1341 و 1342 شهر قم  و نقش اوباش 1

رژیم پهلوی تا آن حد به وجود اراذل و اوباش یعنی در واقع لومین های شهری باور اعتقاد داشت كه دسته دسته آنها را با اتوبوس های شركت واحد از تهران راهی قم نمود تا دركنار همكاران خود ، تجمعات مردم و روحانیون را بر هم بزنند كه تا حد زیادی هم در این كار موفق بودند . با آغاز محرم و تشدید مخالفت ها ، به ویژه از جانب روحانیون ، رژیم در صدد مقابله بر آمد . به همین جهت ضمن دادن اخطارهای متناوب به آنها ،‌ لومپن های مزدور را نیز به حالت آماده باش در آورد .  به طوری كه آنها در این مرحله حساس یعنی سركوب جنبش 15 خرداد  1342 و پس از آن نقش خود را به خوبی ایفا نمودند .
1 – تظاهرات سوم بهمن 1341 : شاه قصد داشت كه برای به دست آوردن نظر مثبت علما در مورد لوایح شش گانه ، راهی قم شود . به همین جهت در روز سوم اسفند 1341 به دستور مراجع دینی به ویژه امام خمینی ، شهر به حالت تعطیل درآمد و تعداد زیادی از مردم پائین شهر با بلند كردن قرآنی پیشاپیش جمعیت و با شعار " ما تابع قرآنیم ، رفراندوم نمی خواهیم " به سوی حرم مطهر حضرت معصومه (ع) رهسپار شدند . جمعیت كه لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شد ، سرانجام وارد میدان آستانه شدند . در همین هنگام گروهی كه تعدادشان از 25 نفر تجاوز نمی كرد و بعداً معلوم شد از دزدان و چاقو كشان سابقه دار قم می باشند ، كه در همان روز به منظور اجرای توطئه از زندان آزاد شده بودند به همراه ساواكی ها ، در حالی كه عكسی از شاه بالای دست خود بلند كرده بودند و مرتباً جاوید شاه می گفتند ، در این میدان به مردم رسیدند ، درگیری آغاز شد و مردم نیز ، اراذل و اوباش اعزامی را به همراه مامورینی كه برای نجات آنها از دست مردم مداخله می كردند ، به باد كتك گرفتند . در این هنگام نیروی كمكی رسید و مردم متفرق شدند .
رژیم نیز در واكنش به این تصمیم مراجع ، در صبح روز دوم فروردین 1342 چاقو كشان ، اوباش و نظامیان را در لباس دهقانی و به وسیله ماشین های شركت واحد از تهران ، دسته دسته رهسپار قم كرد تا اوضاع را تحت كنترل خود گرفته و هرحركتی را در نطفه خاموش كنند
به دنبال آن ، اوباش و چاقو كش های سابقه دار قم كه هرلحظه تعدادشان زیادتر می شد ، در پناه نیروی انتظامی، برای گرفتن انتقام از بازاریانی كه دست به اعتصاب زده بودند ، جاوید شاه گویان ، به مغازه های بسته هجوم برده و به تاراج و غارت آنها پرداختند ، ماشین های شهربانی نیز در شهر می گشتند و اعلام می كردند هركس نمی خواهد مغازه اش غارت شود ، فوراً آن را باز كند . علاوه بر این تعدادی از اوباش مزدور نیز سوار بر ماشین های سواری و كامیون ها ، دور شهر می گشتند ، عربده می كشیدند ، جاوید شاه می گفتند و هر جا كه روحانیون را می دیدند ، مورد كتك و تعرض قرار می دادند ، پس از سركوب تظاهرات ، شهر یك پارچه به اشغال نظامیان در آمده و اوباش مزدور شروع به تزیین شهر و طاق نصرت زدن كردند . بر اثر این پیش آمدها، امام اعلامیه ای صادر كردند و حمله رجاله ها و اوباش را به مردم بی دفاع و مدرسه فیضیه و غارت مغازه ها محكوم كردند ( روحانی ، 1361 ، صص 219 – 217 ) .
2 – وقایع دوم فروردین 1342 : چون ایام نوروز ، مصادف با شهادت امام صادق (ع) بود ، مراجع عظام در اعلامیه های صادره به این مناسبت و به خاطر اقدامات وحشیانه شاه پرستان در قم ، اعلام عزای عمومی كرده بودند . رژیم نیز در واكنش به این تصمیم مراجع ، در صبح روز دوم فروردین 1342 چاقو كشان ، اوباش و نظامیان را در لباس دهقانی و به وسیله ماشین های شركت واحد از تهران ، دسته دسته رهسپار قم كرد تا اوضاع را تحت كنترل خود گرفته و هرحركتی را در نطفه خاموش كنند ( سفری ، 1371 ، ص 526 ).
حوادث سالهای 1341 و 1342 شهر قم  و نقش اوباش 1

1 -2 – اوباش در منزل حضرت امام : در جریان مراسم عزاداری در منزل امام ، در صبح روز دوم فروردین ، عده ای از اوباش مزدور ، تحت حمایت پلیس ، در صدد بودند كه با فرستادن صلوات های بی جا ، مجلس را به هم ریخته و مانع اجرای مراسم شوند ، اما امام با درایت و تیز هوشی به موقع و با دادن اخطار به آنها این توطئه را خنثی نمود . جا دارد خاطرات چند نفر از كسانی كه در این مجلس حضور داشتند ، بازگو شود.
عبدالكریم بی آزار شیرازی می گوید :
«در هنگام عزاداری ، عده ای از اوباش و اخلال گرانی كه از تهران آورده شده بودند ، مرتب از جای خود بلند شده و تقاضا می كردند كه امام شخصاً سخنرانی كنند و هدفشان این بود كه در هنگام سخنرانی وی ، مجلس را به هم زده و زد و خوردهایی در منزل امام به وجود آورند . زمانی كه یكی از علمای قم ، برای سخنرانی روی منبر رفت ، اوباش نیز موقعیت را مغتنم شمرده و در صدد بر آمدند با فرستادن صلوات های بی جا مجلس را برهم بزنند . امام نیز كه اوضاع را چنین دید ، دستور داد در منزل را ببندند و اعلام كرد هركس خواست شعار بی جا بدهد ، شدیداً با او برخورد كنند . در نتیجه توطئه نا فرجام ماند» ( باقری ، 1374 ، دفتر اول ، ص 32 ).
یكی دیگر از افراد حاضر در این مجلس به نام حیدر میریونی ، می گوید :
«شیخ صادق خلخالی به نزد امام رفت و به او گفت : عده ای اراذل و اوباش به اینجا آمده اند و سر و صدا و شلوغ می كنند . امام نیز فرمودند :بروید به آنها بگویید اگر بخواهند كاری بكنند ، من شخصاً به طرف صحن مطهر حركت كرده و ... نهایتاً توطئه با هوشیاری و صلابت امام نقش بر آب شد . رژیم این افراد را از تهران و برخی شهرستان ها برای اخلال در مجلس عزاداری خانه امام و مدرسه فیضیه با اتوبوس های شركت واحد به آنجا آورده بود »( همان ، دفتر پنجم ، ص 301 ) .
2 – 2 – اوباش در مدرسه فیضیه قم : در بعد از ظهر این روز ، مراسم دیگری در مدرسه فیضیه و با حضور انبوهی از مردم بر پا شد . در میان جمعیت قیافه های مرموز و غیر عادی كه از آن شرارت و هرزگی می بارید ، جلب نظر می كرد . این اوباش كه بیش از هزار نفر بودند ، اكثراً سرها را به فرم آلمانی زده ، با لباس های دهقانی شكل و هیكل های غول آسای وحشت انگیز و با چشمانی شرارت بار و خون گرفته ، پیوسته برای بر هم زدن مجلس ، صلوات های بی جا می فرستادند .
 این امر ، در نهایت موجب در گیری مردم با آنها شد . اوباش نیز كه منتظر چنین فرصتی بودند ، با تمام وسایلی كه در دست داشتند ، مانند پنجه بوكس ، دشنه و میله آهنی ، چوب و چماق ، چاقو و سلاح گرم به جان آنها افتادند
 این امر ، در نهایت موجب در گیری مردم با آنها شد . اوباش نیز كه منتظر چنین فرصتی بودند ، با تمام وسایلی كه در دست داشتند ، مانند پنجه بوكس ، دشنه و میله آهنی ، چوب و چماق ، چاقو و سلاح گرم به جان آنها افتادند . عده ای نیز با عربده های جاوید شاه ، مرگ بر روحانیت ! به حجره های حمله ور شده و به ضرب و شتم  روحانیون پرداختند و حتی به آن دسته از روحانیونی كه برای حفظ جان خود به پشت بام مدرسه پناه برده بودند ، نیز رحم نكردند ( روحانی ، 1391 ، صص 341  -  340 ) .
حجه الاسلام عبدالحسین چهل اخترانی ، در خاطرات خود می گوید :
«در كنار حوض مدرسه ، افراد قوی هیكلی كه دور موهایشان را به طرز مخصوصی اصلاح كرده و كفش كتانی پوشیده بودند ، حضور داشتند . مشخص بود برای بر هم زدن مجلس آمده اند . بیرون مدرسه هم ماشین های ساواك ایستاده بودند . هنگام سخنرانی آقای انصاری ، یكی از اوباش اخلال گر بلند شد و گفت : برای سلامتی ولیعهد ایران صلوات ؛ و یك دسته از خودشان صلوات فرستادند . دو نفر دیگر از اوباش بلند شده و معترض آنها شدند و پس نزاع مختصری بین خودشان در گرفت . (باقری ، 1374 ، دفتر پنجم ، ص 99 ).
عبدالكریم بی آزار شیرازی نیز عین همین گفته ها را در خاطرات خود آورده است .
علی دوانی نیز می گوید كه در این روز غیر از فیضیه ، در مسجد مدرسه حجتیه نیز ، مراسمی برپا بود . من هم بودم ، زمانی كه اخلال گران شروع به فرستادن صلوات های بی جا كردند ، شخصی به نام آقای میری كه از پهلوانان و ورزشكاران معروف قم بود و دو متر قد داشت ، جلو منبر آمد و مشتش را گره كرد و گفت هر حرام زاده ای كه بخواهد مجلس را به هم بزند ، با مشت من مواجه خواهد شد ، در نتیجه همه صداها خوابید . ( همان ، دفتر اول ، ص 98 )
حوادث سالهای 1341 و 1342 شهر قم  و نقش اوباش 1


پاسخ
 سپاس شده توسط دانیال1999
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان