02-06-2014، 11:43
اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان بنیادگرایی اسلامی محسوب میشود.
![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/12/9918117397240204125254139742521296917244.jpg)
اطلاعات اندکی درباره محل تولد و خانواده وی در دست است و محل تولد او همیشه محل اختلاف بودهاست. با وجود لقب «افغانی» که او خود را با آن معرفی مینمود و با آن شناخته شده بود، وی ایرانی و شیعه و از مردم اسدآباد همدان بود .هرچند گروهی معتقدند که وی حنفی مذهب و از مردم اسدآباد مرکز ولایت کنر افغانستان است. گمان میرود که سیدجمالالدین صلاح نمیدانسته کسی به هویت وی پی ببرد به طوری که گاهی به جای اسدآبادی، اسعدآبادی امضا مینمود. امام محمد عبده شاگرد سید جمال الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب مینویسد، سید جمال الدین ایرانی بود ولی به دو علت خود را افغانی معرفی مینمود: اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدفهایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند.
کودکی و نوجوانی
او از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت. او برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس تهران مهاجرت کرد. مدت زمانی بعد عازم نجف شد تا از درس کسانی چون شیخ مرتضی انصاری بهره جوید.از اساتید دیگر وی در نجف می توان به ملا حسین قلی همدانی اشاره کرد.
جوانی
سید جمال الدین در سن 18 سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود. ودر آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس میداد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند.
![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/12/35154722041523219023315973178595418299160.jpg)
سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه كرد. آخر كار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج كننده، آگاهی سیاسی و شركت فعالانه ی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان كه شایسته ی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در كالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می كرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افكنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می كرد.سید جمال سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی صد ساله ی اخیر است؛که تلاشهای او در بعد فکری و اجتماعی اهمیت بسزایی دارند.
سید جمال دارای دو ویژگی است ؛نخست آنکه تفاوت روحانیت شیعه و سنی را به خوبی می شناخت. اینکه رو حانیت سنی وابسته به حکومتهاست اما روحانیت شیعه مستقل و در برابر حکمرانان است. از همین جا است که در جامعه ی اهل سنت سراغ مردم می رفت،نه علما،اما در جامعه شیعه به سراغ علما می رفت تا آنها را علیه استبداد و استعمار بشوراند. امتیاز دوم سید جمال این بود که در عین تجددگرایی متوجه خطرهای آن هم بود. او مسلمانان را به فراگیری علوم جدید فرا می خواند اما آنها را از گرایش به مکتبهای غربی بر حذر می داشت.سید جمال جامعه اسلامی را دارای معضلات زیر می دانست:
1- استبداد حاکم
2-جهالت و بی خبری توده مسلمانان
3-رواج عقاید خرافی در میان مسلمانان
4-جدایی و تفرقه مسلمانان
5-نفوذ استعمار غربی
1- مبارزه با خودکامگی مستبدان
2-مجهز شدن به علوم و فنون جدید
3-بازگشت به اسلام
4-ایمان به مکتب
5-مبارزه با استعمار خارجی
6-اتحاد اسلام
7-دمیدن روح مبارزه و جهاد در جامعه اسلامی
8-مبارزه با خود باختگی در برابر غرب
![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/09/4423918859151471013192122292537323393169.jpg)
سیدجمال برای مبارزه با استبداد و پیشبرد اهداف خود به تشکیل یک انجمن سری اقدام کرد.هدف انجمن نیز تربیت جوانان و اصلاح وضع عمومی از راه آگاهی بخشیهای دینی بود.
سید جمال جهت اتحاد اسلامی اقدامات بسیاری کرد؛از جمله آنکه چهارصد مکتوب به علمای روزگار خود نوشت تا آنها را از این امر آگاه سازد که تفرقه مسلمین ریشه در حیله گریهای پادشاهان و فرمانروایان دارد.
سید جمال الدین اسدآبادی بزرگترین متفكر و مصلح اجتماعی شرق ، مردی آزادی خواه و آزاد منش و دارای افكار و عقاید فلسفی و سیاسی و طرفدار استقرار دموكراسی در ممالك شرق و ایجاد وحدت میان مسلمین و تشكیل اتحادیه دول اسلامی، تمام مدت عمر خود را صرف بیداری مسلمانان و در مبارزه با استبداد گذراند و پیوسته در حال سفر به شرق و غرب بود. در زندگی پر فراز و نشیب خود متحمل رنجها و مشقات زیادی شد، انگلیسیها وی را از هند اخراج كردند، درایران، ناصرالدین شاه با آن وضعیت ناهنجار وی را از ایران تبعید كرد. خلیفه عثمانی، سید را از استانبول بیرون راند تا موجب خوشحالی شیوخ ارتجاعی دربار شود. در مصر نیز به دستور خدیو مصر و به اشاره یا دستور مقامات استعماری انگلستان، اخراج شد. پذیرفتن این آوارگیها بدون شك ناشی از انگیزه درونی و به خاطر اهداف والای انسانی و در راه رهائی انسانها از جهل و اسارت و تحمل همه این مصائب در شناخت و تعهد سید از اسلام بود.
سرانجام سید جمال الدین اسد آبادی در سن 59سالگی در استانبول به دستور سلطان عبد الحمید وسموم وکشته شد.
![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/12/9918117397240204125254139742521296917244.jpg)
اطلاعات اندکی درباره محل تولد و خانواده وی در دست است و محل تولد او همیشه محل اختلاف بودهاست. با وجود لقب «افغانی» که او خود را با آن معرفی مینمود و با آن شناخته شده بود، وی ایرانی و شیعه و از مردم اسدآباد همدان بود .هرچند گروهی معتقدند که وی حنفی مذهب و از مردم اسدآباد مرکز ولایت کنر افغانستان است. گمان میرود که سیدجمالالدین صلاح نمیدانسته کسی به هویت وی پی ببرد به طوری که گاهی به جای اسدآبادی، اسعدآبادی امضا مینمود. امام محمد عبده شاگرد سید جمال الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب مینویسد، سید جمال الدین ایرانی بود ولی به دو علت خود را افغانی معرفی مینمود: اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدفهایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند.
کودکی و نوجوانی
او از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت. او برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس تهران مهاجرت کرد. مدت زمانی بعد عازم نجف شد تا از درس کسانی چون شیخ مرتضی انصاری بهره جوید.از اساتید دیگر وی در نجف می توان به ملا حسین قلی همدانی اشاره کرد.
جوانی
سید جمال الدین در سن 18 سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود. ودر آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس میداد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند.
سید جمال الدین در سن 18 سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید
تا سن دهسالگی كه عشره كاملهاش میتوان گفت مكتبش خانه و آموزگار او پدر فرزانهاش بوده (كتاب امثله را كه در آنموقع تحصیل مینموده و در چند جای آن اسم خود را یادداشت كرده اكنون در نزد نگارنده این سطور موجود میباشد) درآن تاریخ بعلت اختلافات محلی و دوئیتی كه بین سادات اسدآباد وجود داشته سیدصفدر كه مرد عالم و زاهد و سلیمالنفسیبوده برای اینكه از جاروجنجال و نزاع و جدال بركنار باشد مهاجرت اختیار كرده و نظر به استعدادی كه در طفل خودسیدجمالالدین سراغ داشته او را نیز همراه كرده متفقاً درحدود 1264 هجری وارد شهر قزوین شده چهارسال تمام در آنجاتوقف مینمایند، سید در این مدت با حدت ذهن و وسعت فكر و استعداد خداداده به كسب علوم متداوله اشتغال داشتهچنانچه ایام تعطیلات را هم در حجره خود مینشسته و مشغول مطالعه بوده و هرچه پدر اصرار میكند كه برای رفع خستگیو تفریح ساعتی به گردش برود قبول نمیكند و میگوید خشت و گل چه تماشائی دارد.![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/12/35154722041523219023315973178595418299160.jpg)
سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه كرد. آخر كار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج كننده، آگاهی سیاسی و شركت فعالانه ی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان كه شایسته ی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در كالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می كرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افكنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می كرد.سید جمال سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی صد ساله ی اخیر است؛که تلاشهای او در بعد فکری و اجتماعی اهمیت بسزایی دارند.
سید جمال دارای دو ویژگی است ؛نخست آنکه تفاوت روحانیت شیعه و سنی را به خوبی می شناخت. اینکه رو حانیت سنی وابسته به حکومتهاست اما روحانیت شیعه مستقل و در برابر حکمرانان است. از همین جا است که در جامعه ی اهل سنت سراغ مردم می رفت،نه علما،اما در جامعه شیعه به سراغ علما می رفت تا آنها را علیه استبداد و استعمار بشوراند. امتیاز دوم سید جمال این بود که در عین تجددگرایی متوجه خطرهای آن هم بود. او مسلمانان را به فراگیری علوم جدید فرا می خواند اما آنها را از گرایش به مکتبهای غربی بر حذر می داشت.سید جمال جامعه اسلامی را دارای معضلات زیر می دانست:
1- استبداد حاکم
2-جهالت و بی خبری توده مسلمانان
3-رواج عقاید خرافی در میان مسلمانان
4-جدایی و تفرقه مسلمانان
5-نفوذ استعمار غربی
سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه كرد
در مقابل چنین معضلاتی سید جمال امور زیر را راه درمان می دانست:1- مبارزه با خودکامگی مستبدان
2-مجهز شدن به علوم و فنون جدید
3-بازگشت به اسلام
4-ایمان به مکتب
5-مبارزه با استعمار خارجی
6-اتحاد اسلام
7-دمیدن روح مبارزه و جهاد در جامعه اسلامی
8-مبارزه با خود باختگی در برابر غرب
![سید جمال الدین، مصلح شرق 1](http://img1.tebyan.net/big/1390/09/4423918859151471013192122292537323393169.jpg)
سیدجمال برای مبارزه با استبداد و پیشبرد اهداف خود به تشکیل یک انجمن سری اقدام کرد.هدف انجمن نیز تربیت جوانان و اصلاح وضع عمومی از راه آگاهی بخشیهای دینی بود.
سید جمال جهت اتحاد اسلامی اقدامات بسیاری کرد؛از جمله آنکه چهارصد مکتوب به علمای روزگار خود نوشت تا آنها را از این امر آگاه سازد که تفرقه مسلمین ریشه در حیله گریهای پادشاهان و فرمانروایان دارد.
سید جمال الدین اسدآبادی بزرگترین متفكر و مصلح اجتماعی شرق ، مردی آزادی خواه و آزاد منش و دارای افكار و عقاید فلسفی و سیاسی و طرفدار استقرار دموكراسی در ممالك شرق و ایجاد وحدت میان مسلمین و تشكیل اتحادیه دول اسلامی، تمام مدت عمر خود را صرف بیداری مسلمانان و در مبارزه با استبداد گذراند و پیوسته در حال سفر به شرق و غرب بود. در زندگی پر فراز و نشیب خود متحمل رنجها و مشقات زیادی شد، انگلیسیها وی را از هند اخراج كردند، درایران، ناصرالدین شاه با آن وضعیت ناهنجار وی را از ایران تبعید كرد. خلیفه عثمانی، سید را از استانبول بیرون راند تا موجب خوشحالی شیوخ ارتجاعی دربار شود. در مصر نیز به دستور خدیو مصر و به اشاره یا دستور مقامات استعماری انگلستان، اخراج شد. پذیرفتن این آوارگیها بدون شك ناشی از انگیزه درونی و به خاطر اهداف والای انسانی و در راه رهائی انسانها از جهل و اسارت و تحمل همه این مصائب در شناخت و تعهد سید از اسلام بود.
سرانجام سید جمال الدین اسد آبادی در سن 59سالگی در استانبول به دستور سلطان عبد الحمید وسموم وکشته شد.