30-05-2014، 17:14
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید میشود در نگاهم بدون تو
بدون تو
آه...
حسرت چه جولانی می دهد برای لحظه دیدار
جسمم میجوشد در این سوی دیوار
مثل یک بیمار گذر میکند
این طعنه ی تلخی است،
انگار بدون تو قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو لحظه های با تو بودن مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطر آرامشم کوچ میکند
بدون تو
آه...
که زمان انگار با من گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها،
ساده و کودکانه گریه میکنم.