22-05-2014، 12:36
همین که یک نفر از دور ، لباسش رنگ تو باشه
همین که تو مسیر من ، یه گلفروشی پیدا شه
بازم یاد تو می افـــــــتم
همین که عصر یک جمعه ، آدم تو خونه تنها شه
همین که یک نفر اسمش شبیه اسم تو باشه
بازم یاد تو می افـــــــتم
با آهنگی که دوست داشتی، تموم کافه ها بازن
تموم شهر همدستن منو یاد تو بندازن
تو نیستی سرد و یخ بندون
تموم فصلا پاییزه
گذشتن از تو واسه من ، گذشتن از همه چیزه
♫♫♫
همین که عکس تنهایی کنار دریا میگیرم
بدون شب بخیر تو به خواب گریه ها میرم
بازم یاد تو می افـــــــتم
با هر بارون با هر برفی، که میشینه رو این کاجا
میرم هرجایی تو این شهر ، میرم هرجایی تو دنیا
بازم یاد تو می افـــــــتم
یه وقتایی همه چی هست ، ولی اونی که باید نیست
دوبار ترکم کن ، مردن به این آسونیا هم نیست
[ پنجشنبه 1393/02/04 ] [ 22:45 ] [ عریان ]
نظر بدهید
خيال
ي از شبهاي دل انگيز باشد
پاكت سيگارت روي ميز باشد
كتاب كافكا و مشروب نيز باشد
و چشمهايت به سوي افق ها سينه خيز باشد...
تنها باشي و سكوت باشد
افكارت در حال سقوط باشد
در نيستي مبهمي هست شوي
بخواني , بخوري مست شوي...
و دود سيگارت در اتاق روان باشد!
لحظه هاي زندگی را بور بزني
برگردي كودكيت را دور بزني
خيال كني كه نبودي ونيستي
به دنيا و زندگی صور بزني...!
لااقل خيال كني كه چنان باشد!
[ پنجشنبه 1393/02/04 ] [ 16:3 ] [ عریان ]
نظر بدهید
جواب
ی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
[ یکشنبه 1393/01/24 ] [ 19:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
641
تئودور: الان که داری با من حرف می زنی, با آدمهای ديگه هم حرف می زنی؟
سامانتا (سيستم عامل): بله!
تئودور: همين الان با آدم ديگه ای هم صحبت می کنی؟
آدم يا سيستم عامل؟ چند نفرن؟
سامانتا:8.316
تئودور:عاشق آدم ديگه ای هم هستی؟
سامانتا: چرا اينو می پرسی؟
تئودور: نمی دونم! بگو عاشق آدم ديگه ای هم هستی؟
سامانتا: داشتم فکر می کردم چه جوری راجع به اين موضوع با هات صحبت کنم.
تئودور: اينهايي که عاشقشون هستی چند نفرن؟
سامانتا:641
[ پنجشنبه 1393/01/21 ] [ 21:15 ] [ عریان ]
نظر بدهید
احتـــیاج
او طــــَــناب را بــرای خـــودکــُــشی انتـــِــخاب کــَــردِه بود!
امـــــا مــَــن فـِــکر میـــکنم...
کـِـه او حــَــتی به آن حـــَــلـــقــِــه طـنــــــاب نیـــز احتـــیاجی نـــَــداشت!
او..
قـــبــل از آنـــکــِـه بــِــمیـــرَد...
مـــُـــردِه بود!!!
[ یکشنبه 1393/01/17 ] [ 23:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
شکست
بـــه قـــول فـــامـــیــل دور :
بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم, به خاطر دروغ هایی بود که باید می گفتم,
اما نگفتم . . .
[ یکشنبه 1393/01/17 ] [ 15:42 ] [ عریان ]
نظر بدهید
پلک
بزن بارون، ببار آروم
به روی پلکای خستم
بزن بارون تو میدونی
هنوزم یاد اون هستم
با اینکه رفت و پژمردم
هزار بار از غمش مردم
ولی بازم دوسش دارم
دیگه تنهاش نمی ذارم
فکرش تنها نمی زارم
بزن بارون، ببار آروم
به روی پلکای خستم
♫♫♫
دارم هرشب میام از خونه بیرون
هوای خونه سنگینه
من هر شعری که این روزا نوشتم
از تو غمگینم
بازم با گریه خوابم کن ،بازم خواب تورو دیدم
دوباره
چقد غمگینم و تنهام
چقد میخوام که باز بارون بباره
[ پنجشنبه 1393/01/07 ] [ 1:24 ] [ عریان ]
نظر بدهید
سلام
سلام حضرت بهار
[ شنبه 1393/01/02 ] [ 11:51 ] [ عریان ]
نظر بدهید
تحویل
تحویل نمیگیرم...
سالی را که بی تو نو می شود
[ پنجشنبه 1392/12/29 ] [ 18:5 ] [ عریان ]
نظر بدهید
End Of Love
[ شنبه 1392/12/17 ] [ 9:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
هفت شهر عشق
بیخبر رفت و دگر از او نیامد
نامهای نه، کلامی نه، پیامی نه
هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش
ندیدمش به کوچه ای، به بامی نه
تا که غربت یار من در بر گرفت
دل بهانههای خود از سر گرفت
گرمی خورشید هم آخر گرفت
کلبهام خاموش شد، آتشم افسرد
غنچههای بوسهام، بر عکس او پژمرد
باد یاد عاشقان را برد، باد یاد عاشقان را برد
سالها رفتند و من دیگر ندیدم
سروری نه، قراری نه، بهاری نه
هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش
از آن همه گذشته، یادگاری نه
تا که غربت یار من در بر گرفت
دل بهانههای خود از سر گرفت
گرمی خورشید هم آخر گرفت
باد یاد عاشقان را برد، باد یاد عاشقان را برد
[ جمعه 1392/12/09 ] [ 0:23 ] [ عریان ]
نظر بدهید
اهلی
بغض ها را گاهی باید قورت داد...
عاشقانه ها را از پنجره تف کرد و درها را به روی هم بست...
گاهی هیچکس ارزش اهلی شدن را ندارد...
[ چهارشنبه 1392/12/07 ] [ 0:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
من تو دستای تو مثل سیگار
تو خودم سوختم و دود شدم
عاشقت بودم و هستم اما
من تو این رابطه نابود شدم
مثل یه حسرت شیرین تو دلم ، تو مثه قصه و رویا بودی
مثل یه حادثه از سمت خدا ، تو مثه معجزه زیبا بودی
تو ، به من زخم زدی دل کندی
من موندم و شب تنهایی
دل من از تو خون اما
هنوزم واسه من زیبایی
♫♫♫
تو هنوزم همه ی وجودمی
من هنوز با یاد تو درگیرم
من هنوزم واسه تو دلتنگم
من هنوزم واسه تو میمیرم
اسممو تو خلوتت صدا بزن ،منو که این همه بی قرارتم
هنوزم دیوونه وار عاشقتم،هنوزم حس می کنم کنارتم
[ یکشنبه 1392/11/27 ] [ 23:52 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بغل
واحد دلتنگى بغله...
همين الان هزاروصد بغل... دلتنگتم!!!
[ چهارشنبه 1392/11/23 ] [ 23:54 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بهترین بازیگر
و اما
جایزه بهترین بازیگر میرسد به
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بالش من
که هر شب نقش تورا عالی بازی میکند...!
[ سه شنبه 1392/11/22 ] [ 22:40 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بهانه
مي گويي آغوش
تمام تنم گرم مي شود!
نزديك تر بيا
بگذار اين شعر را
به بهانه آغوشت نصفه نيمه رها كنم!
[ شنبه 1392/11/19 ] [ 8:31 ] [ عریان ]
نظر بدهید
امن
نه از سرم می افتی
نه از چشمم
کجای دلم نشسته ای
که جایت این قدر امن است ...!!!
[ دوشنبه 1392/11/14 ] [ 21:55 ] [ عریان ]
نظر بدهید
رویــــــــ ـــــــا
میدانستـَـــــــــم رویــــــــ ـــــــا بود ...
مــَــن و تـــــُ ــــو !؟
بَعـــــــــید بـود آن هَمه خـــــ ـــــوشبختی !!!
حَتـــی در تَــــ ـــصـور ِخُـدا هـم نبود...
حَق داشتــــ که بـرآورده نکرد !
دُعـاهــ ـــــ ــــ ــای من گُــناه بـودند !!!
[ دوشنبه 1392/11/14 ] [ 1:29 ] [ عریان ]
نظر بدهید
اصول
سیـــــــگار را باید اصـــــولی کشیــــد...!!!
یه پــــک سیــــگار...
یه پــــک حســـرت....
[ جمعه 1392/11/04 ] [ 18:29 ] [ عریان ]
نظر بدهید
.... من هم یواشکی در خواب تو راه میروم
انگار نه انگار که نیستیم دیگر
آه...سانفرانسیسکوی سورئال من....
آه .....پاریس بد نام شده.....
آه ....فرانکفورت نفرینی.....
میلان خسته.....
میلان تنها.........
[ دوشنبه 1392/10/30 ] [ 22:38 ] [ عریان ]
نظر بدهید
vow
Give my love to Mary.
Tell her she's safe now
His Last Vow .
SH
[ سه شنبه 1392/10/24 ] [ 17:11 ] [ عریان ]
نظر بدهید
حس
میدونی چرا وقتی گریه میکنی چشمت رو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمت رو میبندی؟
وقتی میخوای بری تورویا چشمات رو میبندی؟
چون قشنگ ترین چیزها تو دنیا دیدنی نیستند!!!
باید حسشون کنی
[ جمعه 1392/10/20 ] [ 17:10 ] [ عریان ]
نظر بدهید
خواب
[از خواب ها پرید، از گریه ی شدید
اما کسی نبود... اما کسی ندید...]
از خواب می پرم، از گریه ی زیاد
از یک پرنده که خود را به باد داد
از خواب می پری از لمس دست هاش
و گریه می کنی زیر ِ پتو یواش
از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم
از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی
از خواب می پرم از بغض و بالشم
که تیر خورده ام که تیر می کشم
از خواب می پری انگشت هاش در...
گنجشک پر... کلاغ پر... پر... پرنده پر...
از خواب می پرم خوابی که درهم است
آغوش تو کجاست؟! بدجور سردم است
از خواب می پری از داغی پتو
بالا می آوری... زل می زنی به او...
از خواب می پرم تنهاتر از زمین
با چند خاطره، با چند نقطه چین
از خواب می پری شب های ساکت ِ
مجبور ِ عاشقی! محکوم ِ رابطه!
از خواب می پرم از تو نفس، نفس...
قبل از تو هیچ وقت... بعد از تو هیچ کس...
از خواب می پری از عشق و اعتماد!
از قرص کم شده، از گریه ی زیاد
از خواب می پرم... رؤیای ناتمام!
از بوی وحشی ات لای لباس هام
از خواب می پری با جیر جیر تخت
از گرمی تنش... سخت است... سخت... سخت...
[از خواب ها پرید در تخت دیگری
از خواب می پرم... از خواب می پری...
چیزی ست در دلت، دردی ست در سرم
از خواب می پری... از خواب می پرم...]
[ جمعه 1392/10/13 ] [ 19:55 ] [ عریان ]
نظر بدهید
میخانه
باز این دلم هوای میخانه کرده ساقی...
[ چهارشنبه 1392/10/11 ] [ 19:17 ] [ عریان ]
نظر بدهید
شاید
شاید بیداری اما
یکی تورو خواب می بینه
بیدار شدن تو رویا هـــا
سبکیه سنگین اینــــه
[ دوشنبه 1392/10/09 ] [ 14:12 ] [ عریان ]
نظر بدهید
سختی
کاش میشد دارو باشیم نه زخم کاری نه نمک
قطره ی آبی باشیم رو قلب خشک پر ترک
واسه عشقو عاشقی تو سختیهاش کم نذاریم
واسه ی خودمون آدمی باشیم نه آدمک
خیلی ها میگن که عاشقی رو دیدار بدونیم
اما من میگم که عشقو نقش دیوار ندونیم
من میخوام که مثل موج نباشم اما بمونم
کاش میشد تو عین سختی بازم عاشق بمونیم
همین که تو مسیر من ، یه گلفروشی پیدا شه
بازم یاد تو می افـــــــتم
همین که عصر یک جمعه ، آدم تو خونه تنها شه
همین که یک نفر اسمش شبیه اسم تو باشه
بازم یاد تو می افـــــــتم
با آهنگی که دوست داشتی، تموم کافه ها بازن
تموم شهر همدستن منو یاد تو بندازن
تو نیستی سرد و یخ بندون
تموم فصلا پاییزه
گذشتن از تو واسه من ، گذشتن از همه چیزه
♫♫♫
همین که عکس تنهایی کنار دریا میگیرم
بدون شب بخیر تو به خواب گریه ها میرم
بازم یاد تو می افـــــــتم
با هر بارون با هر برفی، که میشینه رو این کاجا
میرم هرجایی تو این شهر ، میرم هرجایی تو دنیا
بازم یاد تو می افـــــــتم
یه وقتایی همه چی هست ، ولی اونی که باید نیست
دوبار ترکم کن ، مردن به این آسونیا هم نیست
[ پنجشنبه 1393/02/04 ] [ 22:45 ] [ عریان ]
نظر بدهید
خيال
ي از شبهاي دل انگيز باشد
پاكت سيگارت روي ميز باشد
كتاب كافكا و مشروب نيز باشد
و چشمهايت به سوي افق ها سينه خيز باشد...
تنها باشي و سكوت باشد
افكارت در حال سقوط باشد
در نيستي مبهمي هست شوي
بخواني , بخوري مست شوي...
و دود سيگارت در اتاق روان باشد!
لحظه هاي زندگی را بور بزني
برگردي كودكيت را دور بزني
خيال كني كه نبودي ونيستي
به دنيا و زندگی صور بزني...!
لااقل خيال كني كه چنان باشد!
[ پنجشنبه 1393/02/04 ] [ 16:3 ] [ عریان ]
نظر بدهید
جواب
ی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
[ یکشنبه 1393/01/24 ] [ 19:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
641
تئودور: الان که داری با من حرف می زنی, با آدمهای ديگه هم حرف می زنی؟
سامانتا (سيستم عامل): بله!
تئودور: همين الان با آدم ديگه ای هم صحبت می کنی؟
آدم يا سيستم عامل؟ چند نفرن؟
سامانتا:8.316
تئودور:عاشق آدم ديگه ای هم هستی؟
سامانتا: چرا اينو می پرسی؟
تئودور: نمی دونم! بگو عاشق آدم ديگه ای هم هستی؟
سامانتا: داشتم فکر می کردم چه جوری راجع به اين موضوع با هات صحبت کنم.
تئودور: اينهايي که عاشقشون هستی چند نفرن؟
سامانتا:641
[ پنجشنبه 1393/01/21 ] [ 21:15 ] [ عریان ]
نظر بدهید
احتـــیاج
او طــــَــناب را بــرای خـــودکــُــشی انتـــِــخاب کــَــردِه بود!
امـــــا مــَــن فـِــکر میـــکنم...
کـِـه او حــَــتی به آن حـــَــلـــقــِــه طـنــــــاب نیـــز احتـــیاجی نـــَــداشت!
او..
قـــبــل از آنـــکــِـه بــِــمیـــرَد...
مـــُـــردِه بود!!!
[ یکشنبه 1393/01/17 ] [ 23:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
شکست
بـــه قـــول فـــامـــیــل دور :
بیشترین شکست هایی که تو زندگیم خوردم, به خاطر دروغ هایی بود که باید می گفتم,
اما نگفتم . . .
[ یکشنبه 1393/01/17 ] [ 15:42 ] [ عریان ]
نظر بدهید
پلک
بزن بارون، ببار آروم
به روی پلکای خستم
بزن بارون تو میدونی
هنوزم یاد اون هستم
با اینکه رفت و پژمردم
هزار بار از غمش مردم
ولی بازم دوسش دارم
دیگه تنهاش نمی ذارم
فکرش تنها نمی زارم
بزن بارون، ببار آروم
به روی پلکای خستم
♫♫♫
دارم هرشب میام از خونه بیرون
هوای خونه سنگینه
من هر شعری که این روزا نوشتم
از تو غمگینم
بازم با گریه خوابم کن ،بازم خواب تورو دیدم
دوباره
چقد غمگینم و تنهام
چقد میخوام که باز بارون بباره
[ پنجشنبه 1393/01/07 ] [ 1:24 ] [ عریان ]
نظر بدهید
سلام
سلام حضرت بهار
[ شنبه 1393/01/02 ] [ 11:51 ] [ عریان ]
نظر بدهید
تحویل
تحویل نمیگیرم...
سالی را که بی تو نو می شود
[ پنجشنبه 1392/12/29 ] [ 18:5 ] [ عریان ]
نظر بدهید
End Of Love
[ شنبه 1392/12/17 ] [ 9:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
هفت شهر عشق
بیخبر رفت و دگر از او نیامد
نامهای نه، کلامی نه، پیامی نه
هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش
ندیدمش به کوچه ای، به بامی نه
تا که غربت یار من در بر گرفت
دل بهانههای خود از سر گرفت
گرمی خورشید هم آخر گرفت
کلبهام خاموش شد، آتشم افسرد
غنچههای بوسهام، بر عکس او پژمرد
باد یاد عاشقان را برد، باد یاد عاشقان را برد
سالها رفتند و من دیگر ندیدم
سروری نه، قراری نه، بهاری نه
هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش
از آن همه گذشته، یادگاری نه
تا که غربت یار من در بر گرفت
دل بهانههای خود از سر گرفت
گرمی خورشید هم آخر گرفت
باد یاد عاشقان را برد، باد یاد عاشقان را برد
[ جمعه 1392/12/09 ] [ 0:23 ] [ عریان ]
نظر بدهید
اهلی
بغض ها را گاهی باید قورت داد...
عاشقانه ها را از پنجره تف کرد و درها را به روی هم بست...
گاهی هیچکس ارزش اهلی شدن را ندارد...
[ چهارشنبه 1392/12/07 ] [ 0:46 ] [ عریان ]
نظر بدهید
من تو دستای تو مثل سیگار
تو خودم سوختم و دود شدم
عاشقت بودم و هستم اما
من تو این رابطه نابود شدم
مثل یه حسرت شیرین تو دلم ، تو مثه قصه و رویا بودی
مثل یه حادثه از سمت خدا ، تو مثه معجزه زیبا بودی
تو ، به من زخم زدی دل کندی
من موندم و شب تنهایی
دل من از تو خون اما
هنوزم واسه من زیبایی
♫♫♫
تو هنوزم همه ی وجودمی
من هنوز با یاد تو درگیرم
من هنوزم واسه تو دلتنگم
من هنوزم واسه تو میمیرم
اسممو تو خلوتت صدا بزن ،منو که این همه بی قرارتم
هنوزم دیوونه وار عاشقتم،هنوزم حس می کنم کنارتم
[ یکشنبه 1392/11/27 ] [ 23:52 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بغل
واحد دلتنگى بغله...
همين الان هزاروصد بغل... دلتنگتم!!!
[ چهارشنبه 1392/11/23 ] [ 23:54 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بهترین بازیگر
و اما
جایزه بهترین بازیگر میرسد به
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بالش من
که هر شب نقش تورا عالی بازی میکند...!
[ سه شنبه 1392/11/22 ] [ 22:40 ] [ عریان ]
نظر بدهید
بهانه
مي گويي آغوش
تمام تنم گرم مي شود!
نزديك تر بيا
بگذار اين شعر را
به بهانه آغوشت نصفه نيمه رها كنم!
[ شنبه 1392/11/19 ] [ 8:31 ] [ عریان ]
نظر بدهید
امن
نه از سرم می افتی
نه از چشمم
کجای دلم نشسته ای
که جایت این قدر امن است ...!!!
[ دوشنبه 1392/11/14 ] [ 21:55 ] [ عریان ]
نظر بدهید
رویــــــــ ـــــــا
میدانستـَـــــــــم رویــــــــ ـــــــا بود ...
مــَــن و تـــــُ ــــو !؟
بَعـــــــــید بـود آن هَمه خـــــ ـــــوشبختی !!!
حَتـــی در تَــــ ـــصـور ِخُـدا هـم نبود...
حَق داشتــــ که بـرآورده نکرد !
دُعـاهــ ـــــ ــــ ــای من گُــناه بـودند !!!
[ دوشنبه 1392/11/14 ] [ 1:29 ] [ عریان ]
نظر بدهید
اصول
سیـــــــگار را باید اصـــــولی کشیــــد...!!!
یه پــــک سیــــگار...
یه پــــک حســـرت....
[ جمعه 1392/11/04 ] [ 18:29 ] [ عریان ]
نظر بدهید
.... من هم یواشکی در خواب تو راه میروم
انگار نه انگار که نیستیم دیگر
آه...سانفرانسیسکوی سورئال من....
آه .....پاریس بد نام شده.....
آه ....فرانکفورت نفرینی.....
میلان خسته.....
میلان تنها.........
[ دوشنبه 1392/10/30 ] [ 22:38 ] [ عریان ]
نظر بدهید
vow
Give my love to Mary.
Tell her she's safe now
His Last Vow .
SH
[ سه شنبه 1392/10/24 ] [ 17:11 ] [ عریان ]
نظر بدهید
حس
میدونی چرا وقتی گریه میکنی چشمت رو میبندی؟
وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمت رو میبندی؟
وقتی میخوای بری تورویا چشمات رو میبندی؟
چون قشنگ ترین چیزها تو دنیا دیدنی نیستند!!!
باید حسشون کنی
[ جمعه 1392/10/20 ] [ 17:10 ] [ عریان ]
نظر بدهید
خواب
[از خواب ها پرید، از گریه ی شدید
اما کسی نبود... اما کسی ندید...]
از خواب می پرم، از گریه ی زیاد
از یک پرنده که خود را به باد داد
از خواب می پری از لمس دست هاش
و گریه می کنی زیر ِ پتو یواش
از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم
از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی
از خواب می پرم از بغض و بالشم
که تیر خورده ام که تیر می کشم
از خواب می پری انگشت هاش در...
گنجشک پر... کلاغ پر... پر... پرنده پر...
از خواب می پرم خوابی که درهم است
آغوش تو کجاست؟! بدجور سردم است
از خواب می پری از داغی پتو
بالا می آوری... زل می زنی به او...
از خواب می پرم تنهاتر از زمین
با چند خاطره، با چند نقطه چین
از خواب می پری شب های ساکت ِ
مجبور ِ عاشقی! محکوم ِ رابطه!
از خواب می پرم از تو نفس، نفس...
قبل از تو هیچ وقت... بعد از تو هیچ کس...
از خواب می پری از عشق و اعتماد!
از قرص کم شده، از گریه ی زیاد
از خواب می پرم... رؤیای ناتمام!
از بوی وحشی ات لای لباس هام
از خواب می پری با جیر جیر تخت
از گرمی تنش... سخت است... سخت... سخت...
[از خواب ها پرید در تخت دیگری
از خواب می پرم... از خواب می پری...
چیزی ست در دلت، دردی ست در سرم
از خواب می پری... از خواب می پرم...]
[ جمعه 1392/10/13 ] [ 19:55 ] [ عریان ]
نظر بدهید
میخانه
باز این دلم هوای میخانه کرده ساقی...
[ چهارشنبه 1392/10/11 ] [ 19:17 ] [ عریان ]
نظر بدهید
شاید
شاید بیداری اما
یکی تورو خواب می بینه
بیدار شدن تو رویا هـــا
سبکیه سنگین اینــــه
[ دوشنبه 1392/10/09 ] [ 14:12 ] [ عریان ]
نظر بدهید
سختی
کاش میشد دارو باشیم نه زخم کاری نه نمک
قطره ی آبی باشیم رو قلب خشک پر ترک
واسه عشقو عاشقی تو سختیهاش کم نذاریم
واسه ی خودمون آدمی باشیم نه آدمک
خیلی ها میگن که عاشقی رو دیدار بدونیم
اما من میگم که عشقو نقش دیوار ندونیم
من میخوام که مثل موج نباشم اما بمونم
کاش میشد تو عین سختی بازم عاشق بمونیم