امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان روز پدر من father

#1
گفتم روز پدر یه چیز خفن بگیرم که دیگه بابام باهام خوب شه،


رفتم کلیه هام و فروختم با کبد و چن تا از قسمت های دیگه ی بدنم...


واسش یه ماشین صفر خریدم


5 میلیون دادم یه کت و شلوار خفن..


10 میلیونم انداختم تو ی حساب و دفترچش و گذاشتم پیشم..


وقتی ک دیدمش بهش تبریک گفتم و


 کادوها رو بش دادم و بش توضیح دادم..


خون جلو چشاش و گرفت بود عجیب...


نمیدونم لانچیکو از کجا آورد،


بعدش سه بار تا مرز خفگی من و برد و باز برگردوند...


بعدش از سقف آویزونم کرد و تا اونجایی ک میخوردم من و زد


 و دیگه ناکار ناکار شدم و خون بالا میاوردم..


به زور ازش دلیلشو پرسیدم و گفتم:


 نزدیک 60 میلیون خرج کردم دیگه چرا؟


گفت:من خودمو از چن وقت پیش واسه جوراب آماده کرده بودم


 تو رفتی این مسخره بازیا رو در آوردی؟


دوباره شروع کرد به زدن من و منم...


خدارحمتم کن ِ ، خدائیش آدم  خوبی بودم


حلال کنید  
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
iranian lawyer
پاسخ
 سپاس شده توسط farzguee ، هاناجون
آگهی
#2
بی مزه ولی سپاس
روز جهانی معلولینو به تمام کسانی که توانایی سپاس کردن پستامو ندارن تبریک عرض میکنم
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان