09-05-2014، 19:22
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در هر مرحلهای از زندگی، و در هر موقعیت جدید، همه آدمها باید بطور مداوم بین امنیت و قابل پیشبینی بودن از یک طرف و عطش ماجراجویی و چالش از طرف دیگر انتخاب کنند. وقتی افراد امنیت زیاد داشته باشند، ممکن است دچار یکنواختی کُشندهای شوند که ذهن را تیره و تار کرده و روحیه را از بین میبرد. اگر از طرف دیگر، زندگی سراسر چالش و ماجراجویی داشته باشند، ممکن است منابعشان به شدت تخلیه شود و زندگی پرهرجمرج و غیرقابلپیشبینی را بگذرانند. هدف عالی برای هر فرد پیدا کردن بهترین تعادل بین این دو انتخاب است.
وقتی قرار باشد فقط خودمان را در نظر داشته باشیم، این فرایند به اندازه کافی مشکل خواهد بود. وقتی وارد یک رابطه نزدیک میشویم، از آن سختتر شده و مجبور خواهیم بود به طور متقابل بین تعارضاتمان با طرفمقابل تعادل ایجاد کنیم.
زوجها در ابتدای رابطه تا حد زیادی برای استقبال از ماجراجوییهایی که ارتباطشان ایجاد میکند مشتاق هستند. آنها جذب سختی کشف همدیگر میشوند و به طور پیوسته افکار، اعمال و احساسات جدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط که هنوز نمیدانند رابطهشان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد،نیاز به راحتی و امنیت هنوز به خاطرشان خطور نکرده است.
همینطور که همدیگر را میشناسند و سرعت اکتشافات جدید کاهش مییابد، زوج بیشتر و بیشتر نگران آینده رابطه میشوند. هر دو طرف یا یکی از آنها هرگونه تغییرات شخصی تهدیدآمیز را محدود میکند و به جای روابط قابلپیشبینی به هم پاداش میدهند. به شریکهایی تبدیل میشوند که سعی میکنند محدودیتهای همدیگر را بپذیرند به جای اینکه آنها را به چالش بکشند. وقتی دو طرف اجازه میدهند که گذشته، آیندهشان را تعریف کند، اکتشافات اولیه آنها در منطقه ناشناخته به وضعیت رکود تبدیل میشود و این محدودیتهای انتخاب شده را عشق واقعی و ماندگار میپندارند.
«میدانم که همیشه همینطور دوستت خواهم داشت.»
«هیچوقت عوض نشو. هیمنطور که هستی عالی هستی.»
«ما اینقدر خوب و کامل همدیگر را میفهمیم که دیگر لازم نیست درموردش فکر کنیم.»
«من میتوانم هر چیزی که او میخواهد را پیشبینی کنم و همیشه در دسترسش باشم.»
«به محض اینکه به چیزی که نیاز دارم فکر میکنم، طرفم قبل از من آن را به زبان میآورد.»
«ما عشقی جاودانه بینمان ساختهایم. بگذار همیشه همینطور بمانیم.»
«ما اشتباهات و نقصهای هم را به طور کامل میپذیریم. به خاطر همین است که اینقدر خوب با هم کنار میآییم.»
«هیچوقت نمیگذاریم چیزی ما را از هم جدا کند.»
این نوع نظرات دقیقاً ایدههای ایدآلگراهای رمانتیک است. متاسفانه، آنها در وضعیت رکود میمانند که رشد بیشتر رابطه را محدود میکند. زوجهایی که این حرفها را به هم میزنند اعتقاد دارند که آشناییت و قابلپیشبینی بودن آنها جبران از دست رفتن هیجانی که در ابتدا تجربه کرده بودند را میکند. صمیمیت امنیت، جایگزین ترس اکتشاف شده است و آنها را برای از دست رفتن عشقی که ساختهاند آسیبپذیر کرده است.
وقتی افراد دست از چالش و اکتشاف برداشته و به امنیت روی میآورند، در خطر گذاشتن انرژی کمتر قرار میگیرند زیرا رابطه دیگر به انرژی زیادی نیاز ندارد. درعوض، دو طرف آداب و رفتارهای کلامی و فیزیکی قابلپیشبینی به دست میآورند. درنتیجه، دیگر هر ایدهای که آنچه پیشبینی میکردهاند را به خطر میاندازد، به زبان نمیآورند.
پیشبینیپذیری بیش از اندازه میتواند منجر به بیتفاوتی شود. به مرور زمان، بیعلاقگی میتواند به غضب، آزار و اذیت شدن منجر شود. امنیتی که یک روز قلعه محافظ آنها بود حالا به زندانی برایشان تبدیل میشود. بدون آنکه بدانند خسته شده و برای هم یکنواخت میشوند.
زوجها معمولاً نمیفهمند که مشکلشان از خستگی که نادانسته ایجاد کردهاند ریشه میگیرد. مشاجره بر سر مسائل آزاردهنده کوچک به چالشها و مشکلاتی فاجعهبار تبدیل میشود. زوج ممکن است گمان ببرند که شکایتهایشان مشکل اصلی نیست اما دیگر قادر نیستند علت اصلی را درک کنند.
معمولاً مشخص میشود که مشکل اصلی از دست رفتن همان حس اکتشاف است. آنها زندگی را بدون پیش آمدن اتفاقات تازه پذیرفتهاند. و بااینکه به طور متقابل به چالشهای خارجی زندگی متعهد شدهاند، اما علاقهشان به رابطهشان را از دست دادهاند.
چرا زوجهای متعهد، امنیت را به اکتشافات پیوسته ترجیح میدهند؟
امنیت بسیار شیرین است. زوجهای رابطههای جدی از اینکه بدانند چه انتظاراتی باید داشته باشند و بتوانند با پیشامدها کنار بیایند برایشان کافی است. چالشهای عادی زندگی برای اینکه زوجها در کنار هم با آن مقابله کنند، کافی است.
وقتی از آنها میپرسید که چرا امنیت را به اکتشاف ترجیح میدهند، میگویند نزدیکی به وجود آمده و انرژی کمتری که طلب میکند را دوست دارند. وقتی نباید همیشه گوش به زنگ آماده چالش بعدی در رابطه باشند، اضطراب کمتری دارند.
«از صورتش میفهمم که چه میخواهد بگوید و معمولاً هم درست حدس زدهام.»
«وقتی وارد خانه میشود و با عصبانیت شروع به تمیز کردن میکند، میدانم که مشکلی پیش آمده و باید حرف بزنیم.»
«از سر کار که میآیم، وقتی میبینم که ملحفههای تخت را عوض کرده و کامپیوتر خاموش است میفهمم که دوست دارد رابطهجنسی داشته باشد.»
«وقتی آن لبخند مسخره روی لبانش میآید، میدانم که میخواهد هرچه که میگوید بگویم باشه!»
«وقتی در سه قرار قبلی دیر رسیده، میدانم که امروز برایم گل میآورد.»
«وقتی خیلی با من مهربان میشود، میفهمم که مادرش قرار است بیاید و یک ماه پیش ما بماند.»
چرا عاشق و معشوقهای جدید، دست از هیجان اکتشاف میکشند؟
عشاق جدید مدام در حال کشف همدیگر هستند. آنها بدن هم، قلب، ذهن و خاطرات هم را با هیجان و شدت بسیار زیاد بررسی میکنند و به دنبال راههایی تازه برای برقراری ارتباط هستند. هر اکتشاف تازه ذخیره شده و برای مراجعات بعدی آرشیو میشود. آنها از به دست آوردن توانایی حدس زدن نیازهای طرفشان به شوق میآیند. در آن زمان قابل پیشبینی بودن برایشان راهی به ایجاد یکنواختی در رابطه نیست؛ آنها آن را راهی عالی برای راحتی متقابل میبینند.
هر طرف در تغییر مداوم است و برای هر تجربه جدید شدیداً زنده و آماده. هر دو طرف از نظر احساسی خوب واکنش داده و مداوم پیام امید و تایید به هم میفرستند. از هیجانات مداوم هم لذت برده و از آرزوهای هم پشتیبانی کرده، آرزوهایی تازه با هم میسازند و قادر به انجام کارهایی میشوند که به تنهایی توان آن را نداشتند.
عشاق تازه در کنار هم زندگی متقابل میسازند. عشق درونی آنها به جستجو، درکنار ارتباطات جسمی پرشهوتشان، آنها را به عمیقترین تجربیات جدید میرساند. مردمک چشمانشان گشاد شده و بدنشان سرشار از آدرنالین میشود و با هر اکتشاف جدید، انرژی بیشتری به هم میدهند.
درکنار هیجان اکتشاف، زوجها احساس اضطراب و عدمامنیت را هم تجربه میکنند. آنها مدام نگران این هستند که ارتباط جدیدشان نتواند به شدت کنونی باقی بماند. هرچه بیشتر در عشق گرفتار میشوند، بیشتر از درد احتمالی پایان گرفتن رابطهشان میترسند. این ترس باعث میشود دست از ریسک کردن افکار و رفتارهای جدید بردارند و درعوض به دنبال راحتی و امنیت باشند.
این دو میل، اکتشاف و ترس/عدمامنیت شروع به تعارض میکنند. قبلتر زوج از تازگی مداوم تجربیاتشان لذت میبرند و حالا دوست دارند بدانند که طرفشان برای همیشه دوستشان خواهد داشت. برای مطمئن شدن از چنین نتیجهای، هر دو آنها شروع به مخفی کردن افکار، احساسات و رفتارهایی از خود میکنند که ممکن است باعث دور شدن طرفشان شود. فقط چیزهایی را ارائه میدهند که باور دارند مورد قبول واقع میشود و دست از جستجو درمورد هر اطلاعات جدیدی که ممکن است خطر امتناع طرفشان را به دنبال داشته باشد، میکشند. جستجو و اکتشاف دیگر تمام شده است و دو طرف وارد رابطه منطقیتر، قابلپیشبینیتر و کمتر هیجانانگیز میشوند.
این زوجها چطور به درمان واکنش میدهند؟
بسیار زوجهای متعهد وقتی نمیتوانند به هسته دلشکستگیشان نفوذ کنند، از مشاوره گرفتن خسته میشوند. هر زمان که چیزی که فکر میکنند مشکل اصلی است را حل میکنند، مشکل دیگری نمودار میشود و شکایت جدید آغاز میشود. اگر خستگی و یکنواختی مسئله و مشکل باشد، معمولاً در این روابط غیرخیالی پدیدار میشود.
دو طرف که دیگر نمیتوانند فقدان شور و اشتیاق از دسترفته را تحمل کنند، شروع به بحث و مجادله بر سر مسائل پیشپاافتاده و انرژیگیر میکنند. بیحوصلگی آنها به دشمنی تبدیل میشود که جای صمیمیت واقعی را میگیرد. دیگر از امتحان کردن انگیزهشان یا پیدا کردن راه برای انجام متفاوتتر کارها خسته هستند و دیگر علاقهای به نظرات و احساسات همدیگر نشان نمیدهند. وقتی از آنها درمورد وقت یا علاقهای سوال میشود معمولاً پاسخهایی آزاردهنده در آستین دارند.
«میدونم، میدونم. وقت بیشتری برای خودت میخوای، درسته؟ دیگه همان بهانه همیشگی را پیش نکش.»
«چرا درک نمیکنی چقدر خستهام؟ هیچوقت راضی نمیشی.»
«هزار بار به تو گفتم امکان نداره باهات به اون کلاس رقص مسخره بیام. اصلاً علاقهای ندارم.»
«اینقدر غُر نزن. گفتم یه لیست بنویس هر وقت بتونم برات میگیرم.»
«اگه چیزی میخوای، بهم بگو. من که نمیتونم فکرتو بخونم.»
«اصلاً برام مهم نیست که چرا اینکار رو کردی، هنوزم ازش خوشم نمیاد. یا رفتارت رو عوض کن یا اینقدر اصرار نداشته باش که من با این رفتار کنار بیام.»
بیشتر زوجهایی که میبینیم هیچوقت در ابتدای رابطه با هم اینطور حرف نمیزدهاند. مطمئناً خیلی خوب همدیگر را درک میکرده و برایشان مهم بوده که طرفشان چه احساسی داشته و برای پیدا کردن راهکارهای موفق برای مشکلاتشان بسیار پرانگیزه بودهاند.
بعد از بروز مشکلات درخواست کمک میکنند. دوست دارند حالشان بهتر شود. حتی دوست دارند دوباره عاشق بشوند و واقعاً نمیفهمند مشکل کجاست.
وقتی قرار باشد فقط خودمان را در نظر داشته باشیم، این فرایند به اندازه کافی مشکل خواهد بود. وقتی وارد یک رابطه نزدیک میشویم، از آن سختتر شده و مجبور خواهیم بود به طور متقابل بین تعارضاتمان با طرفمقابل تعادل ایجاد کنیم.
زوجها در ابتدای رابطه تا حد زیادی برای استقبال از ماجراجوییهایی که ارتباطشان ایجاد میکند مشتاق هستند. آنها جذب سختی کشف همدیگر میشوند و به طور پیوسته افکار، اعمال و احساسات جدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط که هنوز نمیدانند رابطهشان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد،نیاز به راحتی و امنیت هنوز به خاطرشان خطور نکرده است.
همینطور که همدیگر را میشناسند و سرعت اکتشافات جدید کاهش مییابد، زوج بیشتر و بیشتر نگران آینده رابطه میشوند. هر دو طرف یا یکی از آنها هرگونه تغییرات شخصی تهدیدآمیز را محدود میکند و به جای روابط قابلپیشبینی به هم پاداش میدهند. به شریکهایی تبدیل میشوند که سعی میکنند محدودیتهای همدیگر را بپذیرند به جای اینکه آنها را به چالش بکشند. وقتی دو طرف اجازه میدهند که گذشته، آیندهشان را تعریف کند، اکتشافات اولیه آنها در منطقه ناشناخته به وضعیت رکود تبدیل میشود و این محدودیتهای انتخاب شده را عشق واقعی و ماندگار میپندارند.
«میدانم که همیشه همینطور دوستت خواهم داشت.»
«هیچوقت عوض نشو. هیمنطور که هستی عالی هستی.»
«ما اینقدر خوب و کامل همدیگر را میفهمیم که دیگر لازم نیست درموردش فکر کنیم.»
«من میتوانم هر چیزی که او میخواهد را پیشبینی کنم و همیشه در دسترسش باشم.»
«به محض اینکه به چیزی که نیاز دارم فکر میکنم، طرفم قبل از من آن را به زبان میآورد.»
«ما عشقی جاودانه بینمان ساختهایم. بگذار همیشه همینطور بمانیم.»
«ما اشتباهات و نقصهای هم را به طور کامل میپذیریم. به خاطر همین است که اینقدر خوب با هم کنار میآییم.»
«هیچوقت نمیگذاریم چیزی ما را از هم جدا کند.»
این نوع نظرات دقیقاً ایدههای ایدآلگراهای رمانتیک است. متاسفانه، آنها در وضعیت رکود میمانند که رشد بیشتر رابطه را محدود میکند. زوجهایی که این حرفها را به هم میزنند اعتقاد دارند که آشناییت و قابلپیشبینی بودن آنها جبران از دست رفتن هیجانی که در ابتدا تجربه کرده بودند را میکند. صمیمیت امنیت، جایگزین ترس اکتشاف شده است و آنها را برای از دست رفتن عشقی که ساختهاند آسیبپذیر کرده است.
وقتی افراد دست از چالش و اکتشاف برداشته و به امنیت روی میآورند، در خطر گذاشتن انرژی کمتر قرار میگیرند زیرا رابطه دیگر به انرژی زیادی نیاز ندارد. درعوض، دو طرف آداب و رفتارهای کلامی و فیزیکی قابلپیشبینی به دست میآورند. درنتیجه، دیگر هر ایدهای که آنچه پیشبینی میکردهاند را به خطر میاندازد، به زبان نمیآورند.
پیشبینیپذیری بیش از اندازه میتواند منجر به بیتفاوتی شود. به مرور زمان، بیعلاقگی میتواند به غضب، آزار و اذیت شدن منجر شود. امنیتی که یک روز قلعه محافظ آنها بود حالا به زندانی برایشان تبدیل میشود. بدون آنکه بدانند خسته شده و برای هم یکنواخت میشوند.
زوجها معمولاً نمیفهمند که مشکلشان از خستگی که نادانسته ایجاد کردهاند ریشه میگیرد. مشاجره بر سر مسائل آزاردهنده کوچک به چالشها و مشکلاتی فاجعهبار تبدیل میشود. زوج ممکن است گمان ببرند که شکایتهایشان مشکل اصلی نیست اما دیگر قادر نیستند علت اصلی را درک کنند.
معمولاً مشخص میشود که مشکل اصلی از دست رفتن همان حس اکتشاف است. آنها زندگی را بدون پیش آمدن اتفاقات تازه پذیرفتهاند. و بااینکه به طور متقابل به چالشهای خارجی زندگی متعهد شدهاند، اما علاقهشان به رابطهشان را از دست دادهاند.
چرا زوجهای متعهد، امنیت را به اکتشافات پیوسته ترجیح میدهند؟
امنیت بسیار شیرین است. زوجهای رابطههای جدی از اینکه بدانند چه انتظاراتی باید داشته باشند و بتوانند با پیشامدها کنار بیایند برایشان کافی است. چالشهای عادی زندگی برای اینکه زوجها در کنار هم با آن مقابله کنند، کافی است.
وقتی از آنها میپرسید که چرا امنیت را به اکتشاف ترجیح میدهند، میگویند نزدیکی به وجود آمده و انرژی کمتری که طلب میکند را دوست دارند. وقتی نباید همیشه گوش به زنگ آماده چالش بعدی در رابطه باشند، اضطراب کمتری دارند.
«از صورتش میفهمم که چه میخواهد بگوید و معمولاً هم درست حدس زدهام.»
«وقتی وارد خانه میشود و با عصبانیت شروع به تمیز کردن میکند، میدانم که مشکلی پیش آمده و باید حرف بزنیم.»
«از سر کار که میآیم، وقتی میبینم که ملحفههای تخت را عوض کرده و کامپیوتر خاموش است میفهمم که دوست دارد رابطهجنسی داشته باشد.»
«وقتی آن لبخند مسخره روی لبانش میآید، میدانم که میخواهد هرچه که میگوید بگویم باشه!»
«وقتی در سه قرار قبلی دیر رسیده، میدانم که امروز برایم گل میآورد.»
«وقتی خیلی با من مهربان میشود، میفهمم که مادرش قرار است بیاید و یک ماه پیش ما بماند.»
چرا عاشق و معشوقهای جدید، دست از هیجان اکتشاف میکشند؟
عشاق جدید مدام در حال کشف همدیگر هستند. آنها بدن هم، قلب، ذهن و خاطرات هم را با هیجان و شدت بسیار زیاد بررسی میکنند و به دنبال راههایی تازه برای برقراری ارتباط هستند. هر اکتشاف تازه ذخیره شده و برای مراجعات بعدی آرشیو میشود. آنها از به دست آوردن توانایی حدس زدن نیازهای طرفشان به شوق میآیند. در آن زمان قابل پیشبینی بودن برایشان راهی به ایجاد یکنواختی در رابطه نیست؛ آنها آن را راهی عالی برای راحتی متقابل میبینند.
هر طرف در تغییر مداوم است و برای هر تجربه جدید شدیداً زنده و آماده. هر دو طرف از نظر احساسی خوب واکنش داده و مداوم پیام امید و تایید به هم میفرستند. از هیجانات مداوم هم لذت برده و از آرزوهای هم پشتیبانی کرده، آرزوهایی تازه با هم میسازند و قادر به انجام کارهایی میشوند که به تنهایی توان آن را نداشتند.
عشاق تازه در کنار هم زندگی متقابل میسازند. عشق درونی آنها به جستجو، درکنار ارتباطات جسمی پرشهوتشان، آنها را به عمیقترین تجربیات جدید میرساند. مردمک چشمانشان گشاد شده و بدنشان سرشار از آدرنالین میشود و با هر اکتشاف جدید، انرژی بیشتری به هم میدهند.
درکنار هیجان اکتشاف، زوجها احساس اضطراب و عدمامنیت را هم تجربه میکنند. آنها مدام نگران این هستند که ارتباط جدیدشان نتواند به شدت کنونی باقی بماند. هرچه بیشتر در عشق گرفتار میشوند، بیشتر از درد احتمالی پایان گرفتن رابطهشان میترسند. این ترس باعث میشود دست از ریسک کردن افکار و رفتارهای جدید بردارند و درعوض به دنبال راحتی و امنیت باشند.
این دو میل، اکتشاف و ترس/عدمامنیت شروع به تعارض میکنند. قبلتر زوج از تازگی مداوم تجربیاتشان لذت میبرند و حالا دوست دارند بدانند که طرفشان برای همیشه دوستشان خواهد داشت. برای مطمئن شدن از چنین نتیجهای، هر دو آنها شروع به مخفی کردن افکار، احساسات و رفتارهایی از خود میکنند که ممکن است باعث دور شدن طرفشان شود. فقط چیزهایی را ارائه میدهند که باور دارند مورد قبول واقع میشود و دست از جستجو درمورد هر اطلاعات جدیدی که ممکن است خطر امتناع طرفشان را به دنبال داشته باشد، میکشند. جستجو و اکتشاف دیگر تمام شده است و دو طرف وارد رابطه منطقیتر، قابلپیشبینیتر و کمتر هیجانانگیز میشوند.
این زوجها چطور به درمان واکنش میدهند؟
بسیار زوجهای متعهد وقتی نمیتوانند به هسته دلشکستگیشان نفوذ کنند، از مشاوره گرفتن خسته میشوند. هر زمان که چیزی که فکر میکنند مشکل اصلی است را حل میکنند، مشکل دیگری نمودار میشود و شکایت جدید آغاز میشود. اگر خستگی و یکنواختی مسئله و مشکل باشد، معمولاً در این روابط غیرخیالی پدیدار میشود.
دو طرف که دیگر نمیتوانند فقدان شور و اشتیاق از دسترفته را تحمل کنند، شروع به بحث و مجادله بر سر مسائل پیشپاافتاده و انرژیگیر میکنند. بیحوصلگی آنها به دشمنی تبدیل میشود که جای صمیمیت واقعی را میگیرد. دیگر از امتحان کردن انگیزهشان یا پیدا کردن راه برای انجام متفاوتتر کارها خسته هستند و دیگر علاقهای به نظرات و احساسات همدیگر نشان نمیدهند. وقتی از آنها درمورد وقت یا علاقهای سوال میشود معمولاً پاسخهایی آزاردهنده در آستین دارند.
«میدونم، میدونم. وقت بیشتری برای خودت میخوای، درسته؟ دیگه همان بهانه همیشگی را پیش نکش.»
«چرا درک نمیکنی چقدر خستهام؟ هیچوقت راضی نمیشی.»
«هزار بار به تو گفتم امکان نداره باهات به اون کلاس رقص مسخره بیام. اصلاً علاقهای ندارم.»
«اینقدر غُر نزن. گفتم یه لیست بنویس هر وقت بتونم برات میگیرم.»
«اگه چیزی میخوای، بهم بگو. من که نمیتونم فکرتو بخونم.»
«اصلاً برام مهم نیست که چرا اینکار رو کردی، هنوزم ازش خوشم نمیاد. یا رفتارت رو عوض کن یا اینقدر اصرار نداشته باش که من با این رفتار کنار بیام.»
بیشتر زوجهایی که میبینیم هیچوقت در ابتدای رابطه با هم اینطور حرف نمیزدهاند. مطمئناً خیلی خوب همدیگر را درک میکرده و برایشان مهم بوده که طرفشان چه احساسی داشته و برای پیدا کردن راهکارهای موفق برای مشکلاتشان بسیار پرانگیزه بودهاند.
بعد از بروز مشکلات درخواست کمک میکنند. دوست دارند حالشان بهتر شود. حتی دوست دارند دوباره عاشق بشوند و واقعاً نمیفهمند مشکل کجاست.
چطور دوباره به اکتشاف و هیجان برسید؟
اگر شما و همسرتان بر سر مسائل پیشپاافتاده با هم جنگ میکنید، به هم بیتوجهی میکنید یا مدتی طولانی است که با هم حرف نمیزنید، برای برگرداندن اشتیاق نسبت به همدیگر چه میتوانید بکنید؟
این مراحل را باید طی کنید:
۱. ارزیابی کنید که تا چه حد اجازه دادهاید که رابطهتان از توازن خود خارج شود.
۲. انگیزهتان برای تغییر را بسنجید.
۳. میل اولیهتان برای کشف همدیگر را دوباره بسازید.
تمرینات زیر میتواند کمکتان کند:
۱. ارزیابی کنید که تا چه حد اجازه دادهاید که رابطهتان از توازن خود خارج شود.
۲. انگیزهتان برای تغییر را بسنجید.
۳. میل اولیهتان برای کشف همدیگر را دوباره بسازید.
تمرینات زیر میتواند کمکتان کند:
تمرین ۱ - ارزیابی
سوالات زیر را پاسخ دهید و به پاسخهایتان امتیاز دهید. وقتی جوابهایتان تمام شد، از همسرتان هم بخواهید همین کار را بکند. بعد پاسخهایتان را با هم درمیان بگذارید. اگر هرکدام از شما احساس کرد که بین هر پاسخی نیاز دارید بپرسید که چرا و چطور به این نتیجه رسیده است، هیچ اشکالی ندارد.
به پاسخهایتان به طریق زیر امتیاز دهید:
همیشه = ۵
اغلب = ۴
گاهی = ۳
نه خیلی زیاد = ۲
بهندرت = ۱
وقتی همسرتان میخواهد تجربه مهمی را با شما درمیان بگذارد، بیصبرانه منتظر این هستید که صحبتش تمام شود؟ -------------
آیا جملات همسرتان را چون میدانید چطور میخواهد آن را تمام کند، خودتان به پایان میرسانید؟ -------------
وقتی همسرتان نظری میدهد، آیا میتوانستید حدس بزنید؟ -------------
اگر همسرتان سوالی از شما بپرسد، آیا احتمال اینکه یک پاسخ سطحی به آن بدهید زیاد است؟ -------------
آیا از اینکه به نظر میرسد همسرتان دیگر چندان علاقهای به شما ندارد ناراحت هستید؟ -------------
آیا به این دلیل مسائل را از همسرتان پنهان میکنید که فکر میکنید ممکن است واقعاً به آن علاقهمند نباشد؟ -------------
آیا احساس میکنید که دیگر دوست ندارید آرزوهایتان را با همسرتان مطرح کنید؟ -------------
آیا احساس میکنید که به دنبال هیجان بیشتر در رابطهتان هستید؟ -------------
چند وقت یکبار احساس میکنید که انرژی با هم بودنتان از بین رفته است؟ -------------
آیا آرزو دارید که میتوانستید رابطهتان را هیجانانگیزتر کنید اما این افکار را از همسرتان مخفی میکنید؟ -------------
امتیازاتتان را جمع بزنید.
امتیاز بین ۲۰-۱۰ یعنی آنقدرها که فکر میکنید دچار یکنواختی و خستگی از رابطهتان نشدهاید.
امتیاز بین ۳۰-۲۰ یعنی در منطقه نگرانی هستید.
امتیاز بین ۴۰-۳۰ یعنی چند سانتیمتر فقط با از بین رفتن کامل علاقه در رابطهتان فاصله دارید.
امیتاز بین ۵۰-۴۰ یعنی یک هشدار مهم که رابطهتان به طور جدی دچار مشکل شده است.
اگر هرکدام از شما نگران امتیازاتتان هستید، قدم بعدیتان ارزیابی سطح انگیزهتان برای تغییر اوضاع است.
تمرین ۲ - انگیزه
بااستفاده از انتخابهای زیر به سوالات امتیاز دهید:
۱ = فوراً
۲ = با کمی احتیاط
۳ = با ملاحظهکاری اما علاقهمند به امتحان کردن
۴ = به من ثابتش کن
۵ = باور ندارم که قابل تغییر باشد
آیا اگر همسرتان ایدههای تازه و مسائل چالشبرانگیز برای گفتن داشته باشد، برای گوش دادن به افکار و احساسات او علاقهمند هستید؟ -------------
آیا دوست دارید از آنچه که همسرتان میخواهد بگوید تعجب کنید؟ -------------
آیا اگر سوالات همسرتان آن چیزی نباشد که شما انتظار داشتید، خوشحالتر میشوید؟ -------------
آیا دوست دارید همسرتان انتظار داشته باشد که فردی جالبتر باشید؟ -------------
آیا دوست دارید که همسرتان علاقه بیشتری به چیزهایی که میگویید نشان دهد؟ -------------
آیا آرزو داشتید که برای گفتن افکار و احساساتتان به همسرتان مشتاقتر بودید؟ -------------
آیا دوست داشتید که برای در میان گذاشتن ایده و احساسات جدید هیجان بیشتری داشته باشید؟ -------------
آیا دوست دارید که همسرتان شما را با افکار و احساساتی که قبلاً نشنیده بودید، متعجب کند؟ -------------
آیا تبادلات مثبتتر و پرانرژیتر با همسرتان میخواهید؟ -------------
آیا به طور کلی در رابطهتان عشق و شور بیشتری میخواهید؟ -------------
آیا دوست داشتید که همسرتان مرموزتر بود؟ -------------
امتیازاتتان را با هم جمع کنید.
امتیاز بین ۲۰-۱۰ یعنی این احتمال وجود دارد که بتوانید چالشهای موجود در رابطهتان را دوباره پیدا کنید.
امتیاز بین ۳۰-۲۰ یعنی کمی امید از دست دادهاید ولی هنوز برای امتحان کردن تلاش میکنید.
امتیاز بین ۴۰-۳۰ یعنی ازاینکه نتوانید دوباره اوضاع را به وضع سابق برگردانید، ناامید شدهاید.
امتیاز بین ۵۰-۴۰ یعنی کاملاً مشخص است که خسته شدهاید اما همه چیز را آنطور که هست پذیرفتهاید و میخواهید امنیت را بدون هیچ تلاطم خاصی قبول کنید.
ممکن است احساس کنید که تحت هیچ شرایطی تغییری رخ نخواهد داد اما وقتی امتحان کنید، رویکردتان تغییر خواهد کرد، حتی تغییر خیلی کم. امید تولید انرژی میکند و برای برگرداندن رابطهتان به وضعیت سابق نیاز به چیز زیادی ندارید.
زوجهایی که روابط موفق دارند بطور مداوم مطمئن میشوند که تعادل بین امنیت و اکتشافات از بین نرفته است. از صمیمیت ایجاد شده بخاطر شناخت کامل همدیگر لذت میبرند اما همچنین درک میکنند که نیاز به چالشها و اکتشافات جدید درمورد هم دارند. میدانند که باید به تغییر و تکامل ادامه دهند، حتی اگر این فرایند به طور موقت امنیت رابطهشان را تهدید کند. آنها راحتی به دست آمده را مثل جواهر میدانند و درعینحال به دنبال راههای تازهای برای شناختن همدیگر هستند. خیلی مهم است که بدانید میتوانید به طور همزمان بر روی آشناییت و قابلپیشبینی بودن حساب کنید اما به همان اندازه هم مهم است که با تجربیات جدید به هیجان بیایید.
تازمانیکه خودتان بر روی ظرفیت خودتان برای به هیجان آوردن طرفتان کار نکردهاید، نمیتوانید از همسرتان بخواهید که به شما علاقهمندتر شود. با تغییر رفتارهای قابلپیشبینی خودتان شروع کنید. از خودتان بپرسید آخرین باری که هدف خودتان را به چالش کشیدید، به دنبال مفهوم عمیقتری از زندگی بودهاید یا آدابی بیفایده بر جای گذاشتید، کی بوده است. چه ایدهها و افکار جدیدی را از ترس تهدید شدن راحتی رابطه، از همسرتان پنهان کردهاید؟ اگر هر دو شما با این قوانین زندگی کنید، آنوقت میتوانید تغییر روبه پیشرفت پیدا کردن کشفیات جدید در همسرتان، کسی که فکر میکردید خیلی خوب میشناختید، را آغاز خواهید کرد.
اگر میخواهید چالش و اکتشاف بیشتری وارد رابطهتان کنید، لطفاً به خاطر بیاورید که اوایل رابطه تان وقتی عشقتان تازه بود، چه کارهایی انجام می دادید و به دنبال چه میگشتید. متاسفانه بسیاری از آنهایی که بخاطر یکنواختی رابطه ای که به آن متعهد هستند، شروع به قرار گذاشتن با افراد تازه میکنند، فوراً و با علاقه تمام کارهایی را انجام میدهند که اگر در رابطه قبلی اجرا میکردند، وضعیتشان در رابطه قبلی بهبود مییافت. شما سرمایه زیادی را در چیزی که در کنار هم ساختهاید گذاشتهاید. اضافه کردن هیجان تجربیات غیرقابلپیشبینی و جالب، رابطهتان را به بهترین حالت سابق خود برمیگرداند.
منبع:مردمان