امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان:از یک دخترک سیلی محکمی خوردم.....

#1
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...

منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!

ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...

دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!

حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!

یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!

تا اومدم چیزی بگم، فرشته ی کوچولو، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! اون حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبمه! چه قدرتمند بود!

همیشه مواظب باشید با کی درگیر میشید! ممکنه خیلی قوی باشه و بد جور کتک بخورید که حتی نتونید دیگه به این سادگیا روبراه بشین ...                خوشت اومد سپاسم بدهHeart
ببین عزیزم اگه ی اشتباه کنی که ناراحت بشم
من مث تتلو نیستم وسط خیابون جیغ و داد کنم
من دقیقا مث آرمینم زنده به گورت میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط سووگند ، ~H!P HØp §tâR~ ، ຖēŞค๑໓ ، سورنا فاول ، تروشکا15 ، salar_61 ، mehdi76 ، نگین15 ، Dilan ، rana m ، ▪неизвестный▪ ، عاشق الکترونیک ، امیرحسین خفن(قبلیم بابا) ، BIGNet ، ḲℑℳℐÅ ، ✖ ̶̶ℬ̶̶Å̶̶Ð̶̶ ̶̶Ш̶̶ϴ̶̶Ḻ̶̶ℱ̶̶ ✖ ، " Arrow" ، نفس. ، پری خانم ، mina-2mrp ، •ДmịrHoSsiŋ• ، LIGHT ، ƝeGaЯ ، BlAcK dAy ، elisa shitoone ، mahdi207 ، negin2000 ، Avril. ، مریم14 ، *aylar*zare* ، pashmak110 ، "تنها" ، پيشي ملوس ، sara006 ، tidaaa
آگهی
#2
قشنگ بود مرسی
خدایا
نفست باران است ودل من
تشنه باریدن ابر
دل بی چترمرامیهمان بارانت کن
پاسخ
#3
دمت داغ عالی بود
دنیا مال مااااااااااااااااااااااسWink
پاسخ
 سپاس شده توسط "تنها"
#4
جالب بود
پاسخ
#5
خیلی قشنگ بود بازم بزارHeartHeart
داستان:از یک دخترک سیلی محکمی خوردم..... 1داستان:از یک دخترک سیلی محکمی خوردم..... 1

مرجآن و نگین _
پاسخ
 سپاس شده توسط مریم14
#6
بازم بذار سپاس .خوشم اومد
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط مریم14
آگهی
#7
خیلی قشنگ بود

میسی
 





دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان:از یک دخترک سیلی محکمی خوردم..... 1

                       
پاسخ
#8
ممنون...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان:از یک دخترک سیلی محکمی خوردم..... 1

<a href="http://www.AWSurveys.com?R=4120286"> A.W.Surveys - Get Paid to Review Websites!</a>

پاسخ
#9
جالب بود cof  با چنان عشقی  زندگی کن که اگر بنا بر تصادف  به دوزخ افتادی خود شیطان تورا به بهشت بازگرداند
پاسخ
#10
خیلی قشنگ بودBig GrinHeart
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان