در خیال دیگری میرفت و من چه عاشقانه ظرف آب را پشت سرش خالی میکردم
چه زیبا گفت مترسک:وقتی نمیتوان رفت همان یک پا هم اضافیست
باران بیخودی عاشقانه اش نکن...منو او ما نشدیم!
مرا به ذهنت نه!...به دلت بسپار...من از گم شدن در جاهای شلوغ میترسم!...×
شده ام معادله ی چند مجهولی،این روزا هیچکس از هیچ راهی مرا نمیفهمد...♥
بعضی هارو نباید تحویل میگرفتیم ولی گرفتیم،به بعضی ها نباید رو میدادیم ولی دادیم،با بعضی ها نباید حرف میزدیم که زدیم،این از سخاوت ماست نه از حماقت...◄
تنهایی و دلتنگیت را پیش فروش نکن.فصلش که برسد به قیمت میخرند!...
به سلامتی پسری که عوضی بازی رو بلد بود...×اما واسه هیچ دختری امتحانش نکرد 0_o
جوانیم را در کشتی کاغذی ناخدایی سپردم که هیچ گاه به دریا نرفته بود.
حال من دیدن دارد وقتی کسی حال تو را میپرسم ...^__^
هر وقت مغرور شدی یه سر برو بیمارستان!...ویزیت لازم نیست...یه دور بزن خوب میشی...×
اامروز معلم عشق گفت دو خط موازی هیچ گاه به هم نمیرسند،مگر اینکه یکی از آنها خودش بشکند.گفتم:من که خودم شکستم چرا به او نرسیدم؟لبخند تلخی زد و گفت:شاید او به سمت خط دیگری شکسته باشد 0_O
☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼☼
دوستان متناشو خودم تایپ کردم عکساشم آپلود خیلی واسش زحمت کشیدم...لطفا هم نظر بدید هم سپاس