05-05-2014، 22:16
دارد برف می آید …
در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند !
.
.
برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود ، هیچ . . .
تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند . . .
.
.
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی / به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه / تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم
.
.
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !
.
.
آدم برفی نبودم که به پایت یک شبه آب شوم . . .
من ؛ مو به مو سفید شدم !
.
.
گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هست
.
.
برف بارید و خدا پاکی خود را به زمین هدیه کرد . زمین مغرور شد که سفید است ، پاک است چون دل خدا و خدا با آفتابی ، اشتباه زمین را به وی گوشزد کرد .
.
.
مواظب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان با زمین کرد ، زندگی با دلت نکند . . .
.
.
حرف تازه ای ندارم فقط زمستان در راه است . . .
کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ، شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند !
.
اس ام اس جدید برفی و زمستونی
.
بر لبم نام تو را می برم تا برف مثل قند در دل زمستان آب شود . . .
.
.
گل یخ در زمستان تو هستم / اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن با بی وفایی / که من مشتاق دیدار تو هستم . . .
.
.
هوا داره سرد میشه ، مواظب باش کسی از سردی هوا به گرمی قلبت پناه نبره !
دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده
.
.
داره برف میاد ، بیا تو قلبم سرما نخوری !
.
.
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
.
.
دنبال من می گردی و حاصل ندارد !
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد !
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد !
.
.
یادش بخیر :
اوج زمستون
کوچه های برفی
سردی زمین
حس سرمای عجیب انگشتهای پا
عجله برای رسیدن به خونه
ولی
گرمای خونه و مادری که بهار و زمستون نداشت . . .
.
اس ام اس برفی و زمستونی
.
الا ای برف !
چه می باری بر این دنیای ناپاکی ؟
بر این دنیا که هر جایش
رد پا از خبیثی است
مبار ای برف !
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف !
.
.
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام . . .
.
.
دارد برف می آید . . .
در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند !
.
.
هموطنان بنده خدا اینا ! برای همدردی با مناطقی که از گاز محرومند نه تنها بخاری های
منزل خود را خاموش کردند بلکه کولر ها را هم روشن کردند !
.
.
امسال زمستون خیلی قشنگه چون با تو آغاز میشه با تو نیستم با کفشمم . . .
.
.
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم
.
.
دنبال من می گردی و حاصل ندارد !
موجی که عاشق می شود ساحل ندارد !
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد !
.
.
باران یا برف … چه فرقی میکند ؟
تو که باشی ، هوا که هیچ ؛ زندگی خوب است …
.
.
آدم برفی نبودم که به پایت یک شبه آب شوم …
من ؛ مو به مو سفید شدم !!!
.
.
.
برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود،
هیچ … تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند …
.
.
زمستان را دوست ندارم چون با آمدنش به یاد نگاه های سردت می افتم …
.
.
تمام شب را برای جوانه یخ زده دعا کرد “آدم برفی” و صبح باغچه با صدای افتادن جارو از خواب بیدار شد !!!
.
.
بی تابی نکن !
هی نپرس پس کی برف می بارد ؟
موهای پدرت را نگاه کن …
.
.
فصل که رخت عوض می کند دوباره عاشقت می شوم …
گیرم زمستان باشد و من آهسته روی پیاده روی یخزده راه بروم !
عشق تو همین شال پشمی است که نفسم را گرم می کند !
.
.
آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد …
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد تا گرمت کند ، تا آرامت کند …
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن …
مهم آن آرامش است حتی برای چند لحظه …
.
.
حرف تازه ای ندارم فقط زمستان در راه است …
کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ،
شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند !
.
.
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم، عاشق توام …
.
.
یادش بخیر :
اوج زمستون
کوچه های برفی
سردی زمین
حس سرمای عجیب انگشتهای پا
عجله برای رسیدن به خونه
ولی
گرمای خونه و مادری که بهار و زمستون نداشت …
.
.
تا وقتی تو هستی که دستانم را بگیری ، آرزو میکنم هر روز زمین بخورم !
کاش تابستانها هم برفی بود !
.
.
برف میبارد و همه خوشحالند و من غمگین …
دارد رد پاهایت را می پوشاند برف !
.
.
دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده …
.
.
بر لبم نام تو را می برم تا برف مثل قند در دل زمستان آب شود …