امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

هه(12)

#1
هه 12
پر از اتفاقات جدید بود Big Grin

پر از پستی و بلندی
پر از فراز ونشیب البته نه واسه من و سیمین واسه شکوفه!Dodgy

با ما همراه باشید.......................



.............................................................
امروز مورخ
93/2/13

که به عبارتی شنبه میباشد امتحان فیزیک داشتم Idea
با کلی بدبختی فصل 1 و 2 رو خوانده و به سر جلسه رفتم کل کتاب 4 فصل بوده و من حقیر وقت را نتوانسته ...........crying
اه اه اه gun
خلاصه آقا نتونستم وقتمو تنظیم کنم فقط تونستم فصل 1 و 2 رو بخونم همینم از سرشون زیاده! خخخخخخخخخخخخ3ztz

به مدرسه که رسیدم ایرانی مدیر محترم سرم داد کشید که چه را دیر اومدی؟237
و منم که خداوکیلی زود رسیدم 6.45 رسیدم و امتحان 7 برگذار میشد4
ولی ایرانی محترم مثه اینکه کلا وقتی بدنیا اومده با این شرط با په این عرصه نهاده که وقتی نسترن ع رو دید در هر شرایطی بکوبونه تو سرش............pou اوففففففDodgy

کلا داشتم از دستش دیوونه میشدم همینطور که داشت ور ور میکرد به این فکر میکردم این زن قراره چند سال دیگه عمر کنه و قراره چه افرادی و بعد من بزاره زیره گیوتین!:tnp:

با سلام و صلوات از کنارش رد شدم و وارد سالن شدم قرار بود امتحان رو تو کلاسای پیشیا (پیش دانشگاهی ها) یا پیژِیا(به قول یونسی) برگذار کنن وارد کلاس شدم هیچ موجود آشنایی رو مشاهده نکردم:297:
اکثرا یا ریاضی بودن یا از کلاسای دیگه که من به جز یه نفرشون بقیه رو نمیشناختم! khosh
نزدیک یه ربع که نشستم فارسی مقدم اومد گفت حاج خانوم گفته بیاین کلاس نزدیک دفتر !ru1

ا ه اه اه حاج خانوم (ایرانی) مارو گذاشته سرکار مگه مریضی یا سندروم داون داری تک سلولی پریپیونی باسیل (باکتری):97:

رفتیم تو کلاس نزدیک دفتر حاج خانوم کنار در بود دوباره رو کرد به من گفت :
کجا بودین یه ساعته! pe5
به جونه جونه جونه عزیزترین کسم:4fv:
بعد نهایی یه چماغ(چماق) میارم میکوبونم تو سر خودم و تو سر خودت!:viki:

حوصله درگیری با حاجی رو نداشتم رفتم نشستم سر جام تنها کسی که تو این کلاس میشناختم بهناز متقلب بود:112:
که اومد نشست کنار من در طول امتحان هم چشاش رو میکروسکوپ کرده بود انداخته بود رو برگه من:N56:
جان خودم
اگه میتونستم سوالا رو جواب بدم و درست بنویسم عمرا اگه میزاشتم جنابعالی از روی من تقلب کنی!290

با کلی فلاکت زیر نگاه های مداوم سعیدیان2i8d
که احساس میکردم هی داره با خودش میگه این بچه امتحان نهایی شیمی رو میفتهcrazy
برگمو جواب دادم .
ساعت 8 بود برگه رو دادم و پریدم بیرون
شیمین (ا اا ببخشید ) سیمین و شکوفه لبه باغچه نشسته بودن و داشتن باغچه رو بیل میزدن bathtime
بنده خدا ها آره دیگه حاج خانوم اینجوری شکنجه میکنه دیگه!elec
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.

.
.

..

.
.
.
.

.
.

.
.
.
.
.ههههههههههه شوخی کردم245 داشتن لبه باغچه درد و دل میکردن یکم با هم حرف زدیم و بعد رفتیم دم در حیاط مدرسه
داشتیم با نگاهامون دنبال خانواده های بی ملاحظه مون میگشتیم که نیومدن دنبالمون:297:
که یهو یه پسره رو دیدم که از کنار خیابوون داشت به سمت مدرسه ما میومدru1
وووووووووووووووووو:230:
عجب تیکه ای بود لامصب خوشتیپ و هیکلی و قد بلند و مو مشکی و برنزه و وووووfly2

همین طور که نزدیک می شد کم کم قیافش تو ذهنم تداعی شد اااااااااا چه آشناس:84:
واااااااااا
چه جالبه 14k
نههههههههههههههههه:229:
نمیشه
این که شروین بیشعور خودمونه(پسر عمه ی گرام)5
نه بابا چه تیپی زده خدایی ما که تو خونه دیده بودیمش با شلوار کردی و رکابی بود .......... خخخخخخخخخخخخخخخ:L28:

خدایی من واسه یه مین فک کردم که این اورلاندو بلوم ه!91
همینجور که داشتم تفاوت رو احساس میکردم به مدرسه رسید
یهو گفت نسی (اوغ)
بابات نمیتونه بیاد امروز باید بریم خونه ماaah
پس باباهه پیچوند dit
خخخخخخخخخخخ
میدونستم
یهو شکوفه و سیمین هم اومدن :Laie_23:
منم مجبور شدم شروین یارغوز رو بهشون معرفی کنم129f
نزدیکه یه 30 دقیقه بود که شروین داشت به شکوفه نگاه میکرد:4chs:
خاک توسرش کننudo
اینجا هم انگار نمیخواد دست از کارای مضخرفش برداره شکوفه بیچاره هم که عینه بستنی تو سطل زباله شده بود هی میرفت پایین ترcry girl
من و سیمین هم داشتیم با دهن باز به ماجرا می نگریستیم!:159:

صدامو صاف کردم و گفتم بریم شروین جان:moi:
مثه اینکه آنالیزش تموم شد چون بدون هیچ حرفی اومد که بریم
باسیمین و شکوفه خداحافظی کردم و رفتم .

............................

تنها حرفی که بین من و شروین تو ماشین زده شد این بود
شروین:همکلاسیت بود دیگه؟
من-آره
شروین _خوبه
من-واسه چی؟
شروین -دختر خوبیه
- عجببببببببببببببببببببب!Huh

.....................................................................

هه(12) 1

این بود هه 12 شاد باشید
هه(12) 1
 

خسته از زندان که نامش زندگیست
پس قشنگیهای دنیا مال کیست؟
Blush

پاسخ
 سپاس شده توسط eNorto ، ♥h@di$♥ ، HediVampire ، -Nᴇɢᴀʀ- ، sbinam ، AllEn ، lovely girl15 ، mahdi 021 ، آرمان♥♥♥ ، شکوفه2 ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، mina-1mj ، ▪неизвестный▪ ، BlAcK dAy ، Ã V Ä Ť Å Ŗ ، Δ.н.ο.υ.я.Δ ، -Edgar ، Mr.Black
آگهی
#2
شکــــــــــــــوفــــــــــه؟؟؟؟؟؟؟؟
چه اسم قشنگیAngel

اقا این منظورش من نمیستما اشتباه نگیرین یه وقت

امتحاناتون چقدر زود شروع شده ما از شنبه هفته دیگه شروع میشهConfused
??☜ ﺁﺳِﻤﻮﻥْ ﺁﺑﻴِـــــﮧْ
?? ﺟﺎٓﯼِِ ↜ ﺍُﻭْﻥْ ↝ ْ ﺧﺎٓﻟﻴِـــــﮧْ??
?? ﮐِﻪ ﺑﺎٓﺷـــــِﮧ ﻭُ ﺑِﺒﻴﻨـــــﮧ ??
ﺍﻳﻨْﻘَﺪْ ☜ ﺣﺎٓﻟِﻤـﻮﻥ ☞ ْ ﻋﺎٓﻟﻴِــــ
پاسخ
#3
(03-05-2014، 11:25)شکوفه2 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
شکــــــــــــــوفــــــــــه؟؟؟؟؟؟؟؟
چه اسم قشنگیAngel

اقا این منظورش من نمیستما اشتباه نگیرین یه وقت

امتحاناتون چقدر زود شروع شده ما از شنبه هفته دیگه شروع میشهConfused

هه
امتحان معرفی به نهایی داریم میدیم هنوز نهایی مون شروع نشده ممنون از نظرتHeart
هه(12) 1
 

خسته از زندان که نامش زندگیست
پس قشنگیهای دنیا مال کیست؟
Blush

پاسخ
#4
ممنون آنیکا خانمSmileHeart
پاسخ
#5
نســــــــــــــــیBig Grin
از دست توTongue
عــــــــــــالی بود مث همیشهHeart
پاسخ
#6
هه..
عجب:|
اگه تو داستان بعدی با شکوفه دوس بشه اصن تعجب نمیکنم(:سپاس!

خخخ...
با ارزوی موفقیت برا شما
پاسخ
آگهی
#7
مبارک باشه

داستان بعدی یه عروسی هست

بعدی رو زود تر بساز تا این یادمون نرفته

ممنون
پاسخ
#8
باحال بودBig Grin
فقط ی چیزی! اینا کِی تموم میشن؟Sleepy
پاسخ
#9
(03-05-2014، 15:33)NICKOLAS نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
هه..
عجب:|
اگه تو داستان بعدی با شکوفه دوس بشه اصن تعجب نمیکنم(:سپاس!

خخخ...
با ارزوی موفقیت برا شما

دوس بشه اینجوری که این نگاه میکرد من یکی فک کنم هفته بعد منو مجبور کنه با عمه بریم خاستگاری
خخخخخخخخخخخخخخخخ

ولی ممنون از پاسخت!Big Grin

(03-05-2014، 16:33)Tarokh2.3 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
باحال بودBig Grin
فقط ی چیزی! اینا کِی تموم میشن؟Sleepy

وقتی که دبیرستانم تموم بشه اون موقع آخرین هه رو مینویسم
ولی بعدش که وارد دانشگاه شدم
سری داستانای خخخخخخخخخ
رو مینویسم!!

ههههههههBig GrinBig Grin

(03-05-2014، 15:40)avatar22 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مبارک باشه

داستان بعدی یه عروسی هست

بعدی رو زود تر بساز تا این یادمون نرفته

ممنون

عسیسم
اینا ساخته نمیشه بلکه اتفاق میوفته

مرسی از پاسخت......Big GrinBig Grin
هه(12) 1
 

خسته از زندان که نامش زندگیست
پس قشنگیهای دنیا مال کیست؟
Blush

پاسخ
#10
حوصله نداشتم همشو بخونمUndecided
the walking dead
هه(12) 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان