25-04-2014، 20:47
شیرین تو یه سایتی عضو بود فرهاد هم همینطور.خیلی بی توجه از هم میگذشتن حتی همو نمیشناختن یه روز شیرین مرحمت میکنه بیوگرافی کاملشوتوپروفایلش میزاره از اسمش تا چیزی که بابابزرگش صداش میکنه و....کلاًاکثرچیزارومینویسه..فرداش فرهادپیام میده به شیرین.این اولین باریه که شیرین با فرهاد ارتباط پیدا میکنه واز اون پیامی دریافت میکنه قرمز میشه وپیامو میخونه محتوای پیام این بوده که چه بیو گرافی کاملی گذاشتی شیرین هم که به بحث میپردازه فرهاد میگه که دلش پیش شیرین گیر کرده شیرینم زیر بار نمیره و میگه چی تو اشتباه میکنی حالت خوب نیس و....فرهاد هم میگه به شیرین که تو دلش نشسته و بی اون نمیتونه واز همین جفندیات....مامان شیرین هم بخاطر درس و مشق شیرین کابل اینترنتو از شیرین میگیره و بر میداره بعد از چند وقت کابلو میاره 2 یا 3 روز چون خودش کارداشته و بعداًدوباره برش میداره.فرهادم از اون طرف عصبانیه ک شیرین چرا آنلاین نمیشه شیرینم تو این 3روز بش توضیح میده فرهادم صف آـرایی میکنه ومیگه به اینترنت دسترسی نداره و فقط به خاطر شیرین میادباگوشیش.شیرین میگه که دیگه نمیتونه بیاد تو سایت.فرهادم دل به دریا میزنه میگه بدون اون درک زندگی واسش سخته و شیرین باید یه فکری بکنه و میگه شیرین شمارشو بش بده شیرین هم نمیده و فرهاد بش برمیخوره شیرین عذر خواهی میکنه و بعد از کلی بحثای مربوط و نامربوط شیرین از فرهاد میخواد که شمارشو بده و مامان شیرین بعد از پایان 3 روز کابلو برمیداره.شیرینم چندروزی افسردگی میگیره و منتظراینه که مادرش کابلو بده که بدشانسی ....مامانش گوشیشم ازش میگیره چون خیلی اس میده و آهنگ گوش میکنه شیرین تو تحریم اقتصادی و سیاسی گیر میکنه و نیازمند یاری سبز شماست.اینطور بود که شیرین و فرهاد به هم نرسیدن.
سپاس نمیدی؟
سپاس نمیدی؟