27-04-2012، 22:32
کاش اون لحظه ای که يکی ازت ميپرسه حالت چطوره و تو ميگی خوبم کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم بگه ميدونم خوب نيستی ........
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||||||||||||||||||||
27-04-2012، 22:32
کاش اون لحظه ای که يکی ازت ميپرسه حالت چطوره و تو ميگی خوبم کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم بگه ميدونم خوب نيستی ........
.
سخـــــــــت اسـت یکرنگ ماندن در دنیایی که مردمش برای پر رنگ شدن حاضرند،هزار رنگ باشند .. .
28-04-2012، 16:12
شب توی تخت خوابیدی هی قل می خوری..
بعد گوشیتو برمیداری مینویسی...خوابم نمیبره....سرد میشکنی..... بغض میکنی...میبینی هیچ کسو نداری تا شب برات لالایی بخونه و خوابت ببره ... تنهایی خیلی سخته خیلی.......... دوستت دارم؟؟! نه دوستت.... داشتم؟؟! دوست داشتم؟؟ اگر نه!!..... پس چرا هوای دیدنت دیوانه ام کرده؟؟ اگر هم.....پس چرا خواستم نباشی؟؟ دوستت..... یک جای کار ایراد داره به خدا....... بی خیال سرگردانی دلم !! دوستت دارم
28-04-2012، 18:59
دل های بزرگ و احساس های بلند ، عشق های زیبا و پر شکوه می آفرینند.
حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت حکایت کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد زخم داشت اما ننالید گریه کرد اما اشک نریخت حکایت من حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه صداها را بشنود حکایت کسی است ...... .
29-04-2012، 13:22
این روزها
دلم اصرار دارد فریاد بزند ! اما . . . من جلوی دهانش را می گیرم . . . وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !!! این روزها من . . . خدای سکوت شده ام ! خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا ؛ خط خطی نشود . . . ! سکوتی میکنم به بلندی فریاد . . . ! فریادی که فقط و فقط خدا آگاه باشد از راز دلم ؛ از این روزهای تنهایی و دوری و . . . !! تا پیش از این بر نادان میکردم سکوتم را . . . و اکنون بر دل و دیده و اهل دنیا . . . !! حســـــــــرت ، که در این هجوم تــاریــکی ؛ صــدای سکــــــوت دل هـــم به جایی نمیــــــــــرسد . . . . . . . .
29-04-2012، 14:31
چه زمستان دلگیری است
تو که از من تا خاموشی هجرت کردی برف ها که خوابند درختان هم که آرمیده اند و نیمه شب از هیچ پنجره ای سایه ای آویزان نیست خانه های گلی هم انگار بعد از تولد صنعت و افاده گویا مرده اند تنها من بیدارم و ماه گریه با ماه چه دردناک است چه حس بغض آلودی است
29-04-2012، 21:03
با اینکه می دانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم با اینکه می دانم پرستش کار کافر است می پرستمت با اینکه می دانم آخر عشق رسوایی است عاشقت می شوم پس گناهکارم ، کافرم ، رسوایم ولی همچنان دوستت دارم .
قرارمان این بود که فریب چشمانت رو نخورم
که زانو نزنم که... یعنی نگفته بودی که اینقدر قشنگ دروغ میگویی شرمنده ام مهربانم!
30-04-2012، 17:07
باران بهانه ای بود .... که زیر چتر من ، تا انتهای کوچه بیایی، کاش... افسوس که نه کوچه انتهایی داشت و نه باران بند می امد .
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |