09-08-2013، 14:33
این استعداد یابی فکر خودم بود که هرکی با فکر خودش و شکلک ها ،داستانی کوتاه و ساده بسازه و بعد درباره داستانش راویگری کنه.به طور مثال:
روزی فلانی در زیر باران ایستاده بود ودر خلوت خودش با باران حرف میزد .بعد مدتی بارون تموم شد مرد خوشحال شد و عینکی بر چشمش زد و رفت.بااینکه دیگر بارون نبود و او تنها شده بود.
:494::nooz: :cool::w14:
روزی فلانی در زیر باران ایستاده بود ودر خلوت خودش با باران حرف میزد .بعد مدتی بارون تموم شد مرد خوشحال شد و عینکی بر چشمش زد و رفت.بااینکه دیگر بارون نبود و او تنها شده بود.
:494::nooz: :cool::w14: