29-03-2012، 20:56
من دلم برای عشقم که از دست دادم وفقط مرا با یه عالمه خاطره گذاشت و رفت تنگ شده خیلی دوسش داشتم ولی رفت که رفت دیگه هم بر نگشت افسوس........[/[/color][color=#9400D3]:306:
|
دلــــــم تنگ شده بـــــــرای... |
|||||||||||||||||||||||||||||
29-03-2012، 20:56
من دلم برای عشقم که از دست دادم وفقط مرا با یه عالمه خاطره گذاشت و رفت تنگ شده خیلی دوسش داشتم ولی رفت که رفت دیگه هم بر نگشت افسوس........[/[/color][color=#9400D3]:306:
29-03-2012، 23:07
من دلم برات تنگ شده جونم من جو گیرم خودم می دونم
دلم تنگ شده برای اون روزای خوش
02-04-2012، 19:55
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته یک سینه غرق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن شرمندهام خدایا امشب دلم گرفته خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته ساقی عجب صفایی دارد پیاله تو پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
دلم تنگ شده برای شب های پر ستاره
برای وقتی که بارون میباره برای شب های تنهایی برای شنیدن لالایی برای شنیدن صدای تلخ بابایی برای خندیدن بابام تا کی باید به جای پدیر به بابام بگم اقام دلم تنگ شده برا عشقم برا اونی که هست تو سرنوشتم اونی که تنهام گذاشتو رفت پی یکی دیگه الانم همش داره میگه دوست ندارم برو دنبال یکی دیگه دلم تنگ شده برای خدای بزرگم دلم تنگ شده برای صدای پدر بزرگم دلم تنگ شده برای گریه کردن هروقت خواستم گریه کنم یه بهونه پیدا کردم دلم تنگ شده برای خنده های مادرم که میخندیدو میگفت همیشه به من: پسرم بیا بقلمتا این که منم برم بقلشو بوسش بکنم غصه های زندگی رو تمومش بکنم دلم تنگ شده برای روزهای خوشی اهای خوشبختی شانس پس تو کوشی دلم تنگ شده برای مادربزرگم همیشه دسوت داشت تا من بزرگ شم دلم تنگ شده برای خودم که دیگه داستان زندگیم الان ته دیگه ممنون
دلم تنگ شده برای مادرم تا یه بغل سیر تو آغوشش گریه کنمکاش برای یه لحظه می دیدمت ومنم میمردم مامان خیلی دلم برات تنگ شدهکجایی امروز بهت احتیاج دارم مامان گلم
03-04-2012، 12:36
(21-03-2012، 12:33)mohammad 619 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
03-04-2012، 12:40
دلم تنگه برای الاه واکبر گفتن مادر بزرگ روی سجاده ی ترمه
03-04-2012، 14:18
دلم گرفته دلم عجیب گرفته است تمام راه به یک چیز فکر می کردم و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود چه دره های عجیبی و اسب ‚ یادت هست سپید بود و مثل واژه پاکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد ؟ و بعد غربت رنگین قریه های سر راه و بعد تونل ها دلم گرفته دلم عجیب گرفته است و هیچ چیز نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند !! و فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد چه سیبهای قشنگی حیات نشئه تنهایی است و میزبان پرسید قشنگ یعنی چه ؟ قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال ! و عشق تنها عشق ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس... و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ... مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.......... و نوشداروی اندوه ؟ صدای خالص اکسیر می دهد این نوش و حال شب شده بود چراغ روشن بود و چای می خوردند چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟! چه قدر هم تنها !! خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی ....... دچار یعنی ........عاشق!!!! و فکر کن که چه تنهاست ، اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد...... و چه فکر نازک غمناکی و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست ! خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه آنهاست نه وصل ممکن نیست همیشه فاصله ای هست ............ اگر چه منحنی آب بالش خوبی است برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر همیشه فاصله ای هست ............ دچار باید بود وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد ! و عشق سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.. و عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند ... نه صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند ! و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر .... همیشه عاشق تنهاست ............ و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست ... و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز و او و ثانیه ها روی نور می خوابند و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند .. و خوب می دانند که هیچ ماهی هرگز هزار و یک گره رودخانه را نگشود ! و نیمه شب ها با زورق قدیمی اشراق در آب های هدایت روانه می گردند و تا تجلی اعجاب پیش می رانند هوای حرف تو آدم را عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات و در عروق چنین لحن چه خون تازه محزونی! حیاط روشن بود و باد می آمد اتاق خلوت پاکی است برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد دلم عجیب گرفته است دلم تنگه...................
10-04-2012، 19:58
فقط یک چیز............
برای بهترین دوستام که هیچ کس تو دنیا جاشونو برام پر نمیکنه. | |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|