24-07-2013، 11:55
یك دهه پيش بود كه وزنهبرداري ايران، چهره شاخصي به اين رشته در دنيا معرفي كرد كه نام او را «هركول» گذاشتند... «حسين رضازاده» جوان اردبيلي كه در طول يك دهه حضور در مسابقات المپيك و جهان، دو مدال طلاي سنگين وزن المپيك به سالهاي 2000 سيدني و 2004 آتن را از آن خود كرد و هر سال قهرمان جهان شد و ركورد يك ضرب، دو ضرب و مجموع جهان را به خود اختصاص داد، در طي اين سالها خيليها از جمله وزنهبرداران روسي و چيني ميخواستند ركورد او را بشكنند، اما نشد كه نشد... تا اينكه يك ايراني ديگر، اما اينبار از ديار مازندران توانست ركورد يك ضرب 213 كيلوگرمي رضازاده را شكسته و يك كيلوگرم افزايش بدهد، او در دسته سنگين وزن مسابقات جهاني فرانسه سه طلاي يك ضرب، دو ضرب و مجموع را به دست آورد و جالب اينكه نفر دوم سنگين وزن هم از ايران بود، سجاد انوشيرواني كه دوم شد... نام اين جوان كه همه او را ميشناسيد و بايد از او به عنوان شير مازندران ياد كرد، «بهداد سليمي» است بچه قائمشهر...
با اين جوان 22 ساله ايراني بيشتر آشنا شويد... پس از خداحافظي «حسين رضازاده» از مسابقات وزنهبرداري خيلي از قويترين مردان در ديگر كشورهاي مختلف دنيا نفس راحتي كشيدند با اين خيال كه «حالا حالاها از ايران كسي پيدا نميشود.» اما زهي خيال باطل كه بهداد آمد و حالا قويترين مرد جهان است... پيش از مطالعه متن ذيل، كارنامه ورزشي او را مرور كنيد.
مدال برنز جهان در سال 2008، مدال طلاي آسيا در سال 2009، مدال طلاي باشگاههاي آسيا در سالهاي 2000، مدال طلاي جوانان جهان در سال 2009، مدال نقره جام باشگاههاي آسيا در سال 2008، مدال طلاي جهان در سال 2010(آنـتاليا) و 2011 پاريس كه منجر به ركوردزني جهاني او در يك ضرب هم شد...
او خود را اينگونه معرفي ميكند: هفدهم آذرماه سال 1368 در قائمشهر به دنيا آمدم. يك خواهر و يك برادر بزرگتر از خود دارم و فرزند آخر خانوادهام هستم، پدر و مادرم ورزشي نبودند، اما من با توجه به اندامم، عاشق ورزش بودم، سابقه ورزشي 8 ساله دارم و از 14 سالگي به اين رشته رو آوردم و اولين مربيام هم «قاسم غزاليان» بود. نخستين عنوانم را در سال 85 به دست آوردم و در مسابقات آموزشگاههاي كشور قهرمان شدم. در ضمن دانشجوي رشته تربيت بدني دانشگاه قائمشهر هم هستم... (گفتني است آقا بهداد سليمي در تعطيلات نوروز 90 به جرگه متاهلين پيوست)
شروع با ژيمناستيك
قويترين مرد جهان ميگويد: شروع ورزش من با ژيمناستيك بود، مدتي را هم به باشگاه كشتي رفتم، اما بعد متوجه شدم علاقهام به وزنهبرداري بيشتر است، اين شد كه به اين رشته روي آوردم، البته وزنهبردار شدنم هم كاملا اتفاقي بود، يك روز يكي از دوستانم كه به باشگاه وزنهبرداري ميرفت، به من گفت تو فيزيك بسيار مناسبي براي رشته وزنهبرداري داري، من هم با توجه به اين كه افتخارآفرينيهاي رضازاده را بارها ديده بودم و دوست داشتم يك روز مثل او شوم، از پيشنهاد دوستم استقبال كردم و همراه او به باشگاه وزنهبرداري نامجوي شهر قائمشهر رفتم، اين شروع حضور من در دنياي وزنهبرداري بود...
به فوتبال علاقهاي ندارم
هيچ علاقهاي به فوتبال ندارم و پيگير نتايج هم نيستم، البته اين بدان معنا نيست كه از فوتبال متنفرم... من دوستاي فوتبالي زيادي دارم و تيم مورد علاقهام هم نساجي قائمشهر است، در ميان تيمهاي خارجي بازي بارسلونا را بيشتر از ديگر تيمها دوست دارم. به خصوص ليونل مسي كه در اوج ميباشد.
زحمات مربيان من
مربيانم خيلي براي من زحمت كشيدهاند. جا دارد از آقاي غزاليان كه سرمايهگذاري اوليه را روي من انجام دادند تشكر كنم. حاج حسين رضازاده، آقاي توكلي و آقاي باقري خيلي به من كمك كردند. به خصوص آقاي باقري كه شبانهروز براي من زحمت كشيدند. از همه آنها تشكر ميكنم و اميدوارم لايق آن باشم و بتوانم باز افتخارآفريني کنم.
همسر بهداد: به قدرتش شكي نداشتم
همسر بهداد سليمي ميگويد: من شب اول كه بهداد مسابقه داشت پاي گيرنده تلويزيون خيلي استرس داشتم؛ البته به قدرت بهداد شكي نداشتم ولي چون سرماخوردگي قبل از مسابقه باعث شده بود كمي ضعيف بشود خيلي نگران بودم. اولين بار كه وزنه را بلند كرد آنقدر استرس داشتم كه يك لحظه فكر كردم وزنه را انداخته، خيلي ترسيده بودم اما وقتي وزنه را بالاي سر برد خيلي خوشحال شدم. من در آن لحظه خانه مادرشوهرم بودم، كه صداي تشويق و سوت و كف از خانه بلند شد.
بعد از مسابقه اولين كسي كه به من زنگ زد همسرم بود. هر چقدر از همسرم بگويم كم گفتهام. او به خاطر اينكه يك روزي اين مدال را بر گردن من ببيند دوري من را تحمل كرد كه به نظرم ايثار كردند و اين ركوردشكنيها را مديون همسرم ميدانم و اين ركورد زدنها خواسته همسرم بود، خدا را شكر جلوي همسرم رو سفيد شدم.
خانم نصرتي همسر بهداد ميگويد:
بهداد وقتي وزنه را بالاي سر برد و به زمين انداخت، ديگر نتوانستم بغضم را نگه دارم.
بهداد در قائمشهر زندگي ميكند و با برادرم كه او هم وزنهبردار است در اردوي تيم ملي آشنا شد، بعد از بازيهاي شهريور سال گذشته در آنتالياي تركيه، چند بار به منزلمان در بابلسر آمدند و بعد هم خواستگاري... وقتي بهداد به خواستگاري من آمد چون با برادرم دوست بود، از برادرم خيلي خجالت ميكشيد و روز خواستگاري وقتي نگاهش به برادرم ميافتاد از خجالت قرمز ميشد.
زماني كه ميخواستيم ازدواج كنيم، او از من پرسيد ميتواني دوري از يكديگر و سختيهاي زندگي را تحمل كني كه من هم قبول كردم...
قول ميدهم بهداد در المپيك ركورد دو ضرب را هم بشكند.
در دل بهداد هيچ چيز نيست. مهربانياش مثل يك بچه 2 ساله است...
با اين جوان 22 ساله ايراني بيشتر آشنا شويد... پس از خداحافظي «حسين رضازاده» از مسابقات وزنهبرداري خيلي از قويترين مردان در ديگر كشورهاي مختلف دنيا نفس راحتي كشيدند با اين خيال كه «حالا حالاها از ايران كسي پيدا نميشود.» اما زهي خيال باطل كه بهداد آمد و حالا قويترين مرد جهان است... پيش از مطالعه متن ذيل، كارنامه ورزشي او را مرور كنيد.
مدال برنز جهان در سال 2008، مدال طلاي آسيا در سال 2009، مدال طلاي باشگاههاي آسيا در سالهاي 2000، مدال طلاي جوانان جهان در سال 2009، مدال نقره جام باشگاههاي آسيا در سال 2008، مدال طلاي جهان در سال 2010(آنـتاليا) و 2011 پاريس كه منجر به ركوردزني جهاني او در يك ضرب هم شد...
او خود را اينگونه معرفي ميكند: هفدهم آذرماه سال 1368 در قائمشهر به دنيا آمدم. يك خواهر و يك برادر بزرگتر از خود دارم و فرزند آخر خانوادهام هستم، پدر و مادرم ورزشي نبودند، اما من با توجه به اندامم، عاشق ورزش بودم، سابقه ورزشي 8 ساله دارم و از 14 سالگي به اين رشته رو آوردم و اولين مربيام هم «قاسم غزاليان» بود. نخستين عنوانم را در سال 85 به دست آوردم و در مسابقات آموزشگاههاي كشور قهرمان شدم. در ضمن دانشجوي رشته تربيت بدني دانشگاه قائمشهر هم هستم... (گفتني است آقا بهداد سليمي در تعطيلات نوروز 90 به جرگه متاهلين پيوست)
شروع با ژيمناستيك
قويترين مرد جهان ميگويد: شروع ورزش من با ژيمناستيك بود، مدتي را هم به باشگاه كشتي رفتم، اما بعد متوجه شدم علاقهام به وزنهبرداري بيشتر است، اين شد كه به اين رشته روي آوردم، البته وزنهبردار شدنم هم كاملا اتفاقي بود، يك روز يكي از دوستانم كه به باشگاه وزنهبرداري ميرفت، به من گفت تو فيزيك بسيار مناسبي براي رشته وزنهبرداري داري، من هم با توجه به اين كه افتخارآفرينيهاي رضازاده را بارها ديده بودم و دوست داشتم يك روز مثل او شوم، از پيشنهاد دوستم استقبال كردم و همراه او به باشگاه وزنهبرداري نامجوي شهر قائمشهر رفتم، اين شروع حضور من در دنياي وزنهبرداري بود...
به فوتبال علاقهاي ندارم
هيچ علاقهاي به فوتبال ندارم و پيگير نتايج هم نيستم، البته اين بدان معنا نيست كه از فوتبال متنفرم... من دوستاي فوتبالي زيادي دارم و تيم مورد علاقهام هم نساجي قائمشهر است، در ميان تيمهاي خارجي بازي بارسلونا را بيشتر از ديگر تيمها دوست دارم. به خصوص ليونل مسي كه در اوج ميباشد.
زحمات مربيان من
مربيانم خيلي براي من زحمت كشيدهاند. جا دارد از آقاي غزاليان كه سرمايهگذاري اوليه را روي من انجام دادند تشكر كنم. حاج حسين رضازاده، آقاي توكلي و آقاي باقري خيلي به من كمك كردند. به خصوص آقاي باقري كه شبانهروز براي من زحمت كشيدند. از همه آنها تشكر ميكنم و اميدوارم لايق آن باشم و بتوانم باز افتخارآفريني کنم.
همسر بهداد: به قدرتش شكي نداشتم
همسر بهداد سليمي ميگويد: من شب اول كه بهداد مسابقه داشت پاي گيرنده تلويزيون خيلي استرس داشتم؛ البته به قدرت بهداد شكي نداشتم ولي چون سرماخوردگي قبل از مسابقه باعث شده بود كمي ضعيف بشود خيلي نگران بودم. اولين بار كه وزنه را بلند كرد آنقدر استرس داشتم كه يك لحظه فكر كردم وزنه را انداخته، خيلي ترسيده بودم اما وقتي وزنه را بالاي سر برد خيلي خوشحال شدم. من در آن لحظه خانه مادرشوهرم بودم، كه صداي تشويق و سوت و كف از خانه بلند شد.
بعد از مسابقه اولين كسي كه به من زنگ زد همسرم بود. هر چقدر از همسرم بگويم كم گفتهام. او به خاطر اينكه يك روزي اين مدال را بر گردن من ببيند دوري من را تحمل كرد كه به نظرم ايثار كردند و اين ركوردشكنيها را مديون همسرم ميدانم و اين ركورد زدنها خواسته همسرم بود، خدا را شكر جلوي همسرم رو سفيد شدم.
خانم نصرتي همسر بهداد ميگويد:
بهداد وقتي وزنه را بالاي سر برد و به زمين انداخت، ديگر نتوانستم بغضم را نگه دارم.
بهداد در قائمشهر زندگي ميكند و با برادرم كه او هم وزنهبردار است در اردوي تيم ملي آشنا شد، بعد از بازيهاي شهريور سال گذشته در آنتالياي تركيه، چند بار به منزلمان در بابلسر آمدند و بعد هم خواستگاري... وقتي بهداد به خواستگاري من آمد چون با برادرم دوست بود، از برادرم خيلي خجالت ميكشيد و روز خواستگاري وقتي نگاهش به برادرم ميافتاد از خجالت قرمز ميشد.
زماني كه ميخواستيم ازدواج كنيم، او از من پرسيد ميتواني دوري از يكديگر و سختيهاي زندگي را تحمل كني كه من هم قبول كردم...
قول ميدهم بهداد در المپيك ركورد دو ضرب را هم بشكند.
در دل بهداد هيچ چيز نيست. مهربانياش مثل يك بچه 2 ساله است...