23-07-2013، 23:06
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
|
مشاعره (نسخه دوم) |
|||||||||||||||||||||||||||||
23-07-2013، 23:06
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
23-07-2013، 23:07
دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچهی خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم
23-07-2013، 23:09
ميروي و گريه مي آيد مرا / ساعتي بنشين تا باران بگذرد .
23-07-2013، 23:10
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند می خوام موضوع بذارم
23-07-2013، 23:12
درياست مجلس او درياب وقت و درياب
هان ای زيان رسيده وقت تجارت آمد
23-07-2013، 23:13
دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم
فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد می خوام موضوع بذارم
23-07-2013، 23:14
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند
23-07-2013، 23:16
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
23-07-2013، 23:16
دوست دارم میدونی که این کاردله گناهه من نیست تقصیره دله
23-07-2013، 23:17
هر که نان از عمل خویش خورد
منت حاتم طایی نبرد
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|