27-10-2011، 15:00
در این خاک زرخیز ایران زمین/ نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود/ وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان/ گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک/ همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد/ ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود/ گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما/ که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان/ کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟/ خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما/ کجا رفت آیین دیرین ما؟
در این کشور آزادگی ارز داشت/ کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر/ گرامی بُد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت/ نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت/ که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد/ که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند/ کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم/ کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن/ به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است/ دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم/ برون سر از این بار ننگ آوریم
فردوسی توسی
یک نصیحت هم برای افرادی که فکر میکنند دین و ایران باستان ضد یکدیگرند
-پیامبر اکرم:هر کس که به فکر قوم و ملت خویش نباشد از ما نیست.
2-حضرت علی:دوست داشتن کشور ازایمان است