23-04-2013، 21:02
(آخرین ویرایش در این ارسال: 23-04-2013، 21:33، توسط ashkyakhee.)
هربار کسی زخم زبانی به دل عاشق من زد
هربار کـــسی کنــج دلـم طـــعــنه به من زد
هـــــر وقـت زمان گــل روئیـــــــدن آن بــــود
غــــم آمد وآتـــــشی بـــر خــــــرمن من زد
این سیگاری که می کشم...
همان فریاد هایی است که نمی توانم بزنم...
همان حرف هایی که یارای گفتن به کسی ندارم...
همان دلتنگی هایی که روز به روز پیرم میکند...
همان خاطراتیست که نه تکرار می شوند و نه فراموش...
همان تنهایی هایی که کسی پُرش نمی کند...
هــــمــــان درد هــــایی کــــه درمـــــان نــــــدارند...
این سیگار را دوست می دارم..
متنفرم از عشق هایی که
مثه حلقه های دود سیگار اول بزرگ میشه
و بعد محو...........
سیگارم را روشن می کنم
آتش می زنم به این زندگی لعنتی
جرعه ای می نوشم و کام می گیرم از خاطراتم
پوچ و بی هدف به باد می دهمشان
همان گونه که زندگی به بادم داد
لبانم را بر لبانش می فشارم
آه چه زیبا مرا درک می کند
تمام تنش را عریان می کند
تا کام های من زیبا جلوه کند
می نوشم و می کشم و می فروشم
این زندیگیه لعنتی را به پیک و نخی دیگر
هربار کـــسی کنــج دلـم طـــعــنه به من زد
هـــــر وقـت زمان گــل روئیـــــــدن آن بــــود
غــــم آمد وآتـــــشی بـــر خــــــرمن من زد
این سیگاری که می کشم...
همان فریاد هایی است که نمی توانم بزنم...
همان حرف هایی که یارای گفتن به کسی ندارم...
همان دلتنگی هایی که روز به روز پیرم میکند...
همان خاطراتیست که نه تکرار می شوند و نه فراموش...
همان تنهایی هایی که کسی پُرش نمی کند...
هــــمــــان درد هــــایی کــــه درمـــــان نــــــدارند...
این سیگار را دوست می دارم..
متنفرم از عشق هایی که
مثه حلقه های دود سیگار اول بزرگ میشه
و بعد محو...........
سیگارم را روشن می کنم
آتش می زنم به این زندگی لعنتی
جرعه ای می نوشم و کام می گیرم از خاطراتم
پوچ و بی هدف به باد می دهمشان
همان گونه که زندگی به بادم داد
لبانم را بر لبانش می فشارم
آه چه زیبا مرا درک می کند
تمام تنش را عریان می کند
تا کام های من زیبا جلوه کند
می نوشم و می کشم و می فروشم
این زندیگیه لعنتی را به پیک و نخی دیگر