ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
مــــــرد است دیگر ....گاهی تند میشود،
گاهی عاشقانه میگوید....!!
مـــــــــــرد است دیگر....
غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!
تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟! ...
تو چه میدانی از چشمانت که شده دنیای او.....؟
تو چه میدانی از هق هقِ شبانه ای که خودش خبر دارد و
بالشتش....!؟!!
تو برو پیِ درد و دل های مردی بگرد که پاییز شده کابوس شومش....!!!
مرد را فقط مرد میفهمد و مـــــــــــرد.....!!!؟
ارسالها: 212
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
سپاس ها 473
سپاس شده 270 بار در 145 ارسال
حالت من: هیچ کدام
به خوب هایم سرک نکش وقتی در لحظات بیداریم حضور ندارری....
حالا می فهمم بازی های کودکانه حکمت داشت(زووووووووووووووو)تمرین روزای نفس گیر زندگی بود:499:[/size][/font]
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
از زندگی، از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام...
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید...
از حال من مپرس که بسیار خسته ام
ارسالها: 2,819
موضوعها: 290
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 8224
سپاس شده 15344 بار در 6489 ارسال
حالت من: هیچ کدام
من بروم ؛ آب ار آب تکان نمی خورد !
تو نرو که بی تو دنیا به هم می خورد …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..
و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!
ڪـωـے ڪـہ میگریزב..
از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
زندگی"باغی"است...
كه با عشق"باقی"است.
"مشغول دل" باش...نه"دل مشغول".
بیشتر"غصه های ما"...از"قصه های خیالی ماست".
پس بدان اگر"فرهاد" باشی...همه چیز"شیرین"است.
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
صدای آب می آید.
مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنی ست
حال من از این و آن پرسیدنی ست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
"ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
ارسالها: 2,819
موضوعها: 290
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 8224
سپاس شده 15344 بار در 6489 ارسال
حالت من: هیچ کدام
اشک ها قطره نیستند بلکه کلماتى هستند که مى افتند فقط بخاطر اینکه پیدا نمیکنند کسى را که معنى این کلمات را بفهمد …
+من از اینجا פֿــوـاهــم رفت..
و فرقے هــم نمے ڪنـב فانـوــωـے בاشتـہ باشم یا نهــ!
ڪـωـے ڪـہ میگریزב..
از گُم شـבن نمے هــراـωــב..
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
چرا وقتی که آدم تنها میشه، غم وغصش قدریک دنیا می شه؟
می ره یک گوشه پنهون می شینه،اونجا رو مثل یه زندون می بینه
غم تنهایی اسیرت می کنه،تا بخوای بجنبی پیرت می کنه
وقتی که تنها می شم اشک تو چشام پر می زنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در می زنه
یاد اون شبها می یفتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار....
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه،
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باز داره زاغ ابرارو چوب می زنه
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمی شه
ارسالها: 1,072
موضوعها: 80
تاریخ عضویت: Aug 2012
سپاس ها 3895
سپاس شده 5164 بار در 2592 ارسال
حالت من: هیچ کدام
میترسند...
دخترک*های شهر من
دیگر از سایه ی مرد هم میترسند..
روزگاری می*گفتند سایه ی بالا سر یعنی* مرد اما حال..
میترسند...
... ... ... ...
مردانگی مرده است...
دیگر اینجا عطر زنانگی هم بیهوده است..
تلخ خاطره*هایی* مانده از این مردم...
مردم همه در بیهوده رفتن*های خویش سردرگم...