امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بدترین سیلی که خوردم.......

#11
مشب تمام حوصله ام را




در یک کلام کوچک




از تو




خلاصه کردم




ای کاش می شد




یک بار بگویم ” دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم ”




ای کاش فقط



تنها همین یک بار




تکرار می شد!
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
 سپاس شده توسط L.A.78
آگهی
#12
چــشمــان تــــــــــــــو

تمام زنــدگی من

نــیـمـه جــان مــی شــوم

وقــتـی چــشـمک مــی زنـی
بدترین سیلی که خوردم....... 2
 سپاس شده توسط Apathetic ، L.A.78
#13
[b]ببـــیــــــن

این اسمش دلــــــه !

اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی

اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …

میشد مغــــــــز !

دلـــــه ..

نمی فهمــــــه … !


خواستم اطلاع بدم....
[/b]
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط L.A.78
#14
بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است
و بهترین قسمت زندگی داشتن

کسی است که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد . . .
بدترین سیلی که خوردم....... 2
 سپاس شده توسط Apathetic ، L.A.78
#15
کجا بــودی وقتی برات شکستـم یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم

کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد

کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات

کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم

کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم

کجا بودی وقتی اشکــام میریخت خون جای گریه از چشام میـریخت

کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط L.A.78
#16
cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
 سپاس شده توسط Apathetic ، L.A.78
#17
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت
باز من ماندم و یك مشت هوس
باز من ماندم و یك مشت امید
یاد آن پرتو سوزنده عشق
كه ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد ترا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
یاد آن شب كه ترا دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه عشق
یاد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
یاد آن خنده بیرنگ و خموش
كه سراپای وجودم را سوخت
رفتی و در دل من ماند به جای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده اشك
حسرتی یخ زده در خنده سرد
آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از كف ندهم آسانت
ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط L.A.78
#18
آفتاب که میتابد،پرنده که میخواند و نسیم که می وزد،با خودم میگویم حتما حال تو خوب است که جهان این همه زیباست!
بدترین سیلی که خوردم....... 2
 سپاس شده توسط L.A.78
#19
فکر نمیکردم
چوب ِ "صداقت"
اینقدر "درد" داشته باشه !!!

 سپاس شده توسط L.A.78
#20
از هــَر کهـ خجالــَت بکشــَم از خودم که نمیتــَوانم!

صادقانهـ میگویــَم به دِلـــَم: دِلــَکمـــ .. مـ ـُحتاج در آغوشــ گرفتـَنشــ نباش...

به دِلــَت میمآنـ ــَد هاااااا...!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بدترین سیلی که خوردم....... 2
 سپاس شده توسط L.A.78


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان