لطفا نظر بدین
دوستون دارم
من جالب تری ن اتفاقی برام افتاد این بود
5ساله بود دختر عمه هایم برای کمک کردن به مادرم برای روزه به خانه مان امده بودن من داشتم بازی میکردم که شیطون گولم زد ومن ویک کاسه برداشتم وبه بالا ی پله های پشت بام بالا رفتم وقتی رسیدم کاسه افتاد روی پله یک دونه به اخری من برای گرفتش روی پلهی اخری میرم و خم میشم تا کاسه رو بردارم یک دفعه مثل توپ قل می خورم میام پایین
خدا بهم رحم کرد
باور کنین این اتفاق برام افتاده
من جالب تری ن اتفاقی برام افتاد این بود
5ساله بود دختر عمه هایم برای کمک کردن به مادرم برای روزه به خانه مان امده بودن من داشتم بازی میکردم که شیطون گولم زد ومن ویک کاسه برداشتم وبه بالا ی پله های پشت بام بالا رفتم وقتی رسیدم کاسه افتاد روی پله یک دونه به اخری من برای گرفتش روی پلهی اخری میرم و خم میشم تا کاسه رو بردارم یک دفعه مثل توپ قل می خورم میام پایین
خدا بهم رحم کرد
باور کنین این اتفاق برام افتاده
دوستون دارم
من جالب تری ن اتفاقی برام افتاد این بود
5ساله بود دختر عمه هایم برای کمک کردن به مادرم برای روزه به خانه مان امده بودن من داشتم بازی میکردم که شیطون گولم زد ومن ویک کاسه برداشتم وبه بالا ی پله های پشت بام بالا رفتم وقتی رسیدم کاسه افتاد روی پله یک دونه به اخری من برای گرفتش روی پلهی اخری میرم و خم میشم تا کاسه رو بردارم یک دفعه مثل توپ قل می خورم میام پایین
خدا بهم رحم کرد
باور کنین این اتفاق برام افتاده
من جالب تری ن اتفاقی برام افتاد این بود
5ساله بود دختر عمه هایم برای کمک کردن به مادرم برای روزه به خانه مان امده بودن من داشتم بازی میکردم که شیطون گولم زد ومن ویک کاسه برداشتم وبه بالا ی پله های پشت بام بالا رفتم وقتی رسیدم کاسه افتاد روی پله یک دونه به اخری من برای گرفتش روی پلهی اخری میرم و خم میشم تا کاسه رو بردارم یک دفعه مثل توپ قل می خورم میام پایین
خدا بهم رحم کرد
باور کنین این اتفاق برام افتاده