26-12-2012، 9:04
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﯾﮏ "ﻣﻦ " ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﻦ ﯾﮏ " ﺩﻧﯿﺎ" ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﻦ ﯾﮏ " ﺩﻧﯿﺎ" ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ
|
نسیم بود یا یک خیال |
||||||||||||||
26-12-2012، 9:04
ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﯾﮏ "ﻣﻦ " ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻣﻦ ﯾﮏ " ﺩﻧﯿﺎ" ﮐﻢ ﺩﺍﺭﻡ
01-01-2013، 19:55
میدانی كه چرا زمیوه ها سیب نكوست نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست
آن زردی و سرخی كه درآن می بینی زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست. آن دوست كه بی وفاست دشمن به از اوست... آن نقره كه بی بهاست آهن به از اوست
02-01-2013، 11:54
همین الان به حقیقت این جمله پی بردم!
باید بد باشی باید خیانت کنی باید پست و بدجنس باشی تا عاشقت باشن!!!!
02-01-2013، 15:19
×تــنــهابے ام را בوسـت בارم×
×او را هــر روز בر اغــوش مے گیــرم× ×کــمے ســـرב است اما همیشگیــےست×
04-01-2013، 1:35
اگر امشب
اتفــــــــــاقـــــــــی دلـــتــان هـــوایـــی شـــــد و خـــــدا حـــوالی شمــــا ســـــر زد بــــه او بگـــوئید:"پشت خطـــش هستـــــــــم" بــــــــــــــا مـــــــــــــــــــــن تمـــــــــــــاس بگیــــــــــرد
05-01-2013، 22:08
میشه چیزی نگم؟؟ میشه فقط نگات کنم؟؟ بعد توام نگام کنی... من ببوسمت ... تو همه غم ها را ازم دور کنی ....!!
06-01-2013، 11:04
خب غــــــم هم آدمست دیگر
حق دارد.. مثل خیلی ها سرش را پایین بی اندازد و یکراست یاید بنشیند کنج دل ما..
06-01-2013، 13:29
نِگاهِ تــــــو
مــَـــرا عاشق تر از پیـــــش می کند چه معجــــــــونی می شود زندگــــــی با لمسِ دستانِ تـــــــو با حسِ عشــــــــــــــــــقِ تـــــــو
06-01-2013، 13:44
از چی بگم ؟
از ما ؟ ما که تازه الان ما شدیم ! پس از خودم بگم ؟ حودم !!؟؟ چه کلمه عجیبی ! کلمه ای که برایم غریبه شده ... راستش را بخواهی نمیشناسم ... شاید هم میشناسم اما فراموشش کرده ام ... چی !! از تو بگم ....؟؟ از تووووووووووووووووووووووووووووو !!!!! تو ، تو هم خب یه آدم هستی ... دیگه ... و دیگه اینکه ... غریبه هستی ... اما اما نه چشمانت ، نگاهت آشنا به نظر میرسند .. دستانت را بگذار بگذار دستانت را بگیرم ... میشناسم ، میشناسم ، می می می شناسم ... این سرما را یادم هست هست هست ... همان سرمایی که جاده ی دلتنگی را یخ زده ، سرد ، صعب العبور کرد کرد کرد تا من نتوانم یک قدم به سویت بدوم ... و من من من من این جا نشسته ام درحالیکه تکرارت میکنم ... تو را و خاطرت را و تمام زندگی را ... و حالا اینطور دیوانه شده ام
06-01-2013، 14:02
دفتر عشق که بسته شد دیدم منم تموم شدم
خونم حلال ولی بدون به پای تو حروم شدم اونی که عاشق شده بود بدجوری تو کار تو موند برای فاتح دلت حالا باید فاتحه خوند تموم وسعته دلو به نام تو سند زدم غرور لعنتی می گفت بازی عشقو بلدم | ||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב... | |||||
نسیم وصال | |||||
خوش خیال | |||||
در خیال عشق | |||||
"پنجره خیال " |