امتیاز موضوع:
  • 36 رأی - میانگین امتیازات: 4.31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ

هر چه این احـــــــــــــــــــــــساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنـــــــــــــــــــــهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلـــــــــــــــــی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنــــــــــــــــــهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر

ماه را بیهوده پشت ابرها پنــــــــــــــــــــهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!

هر چه را او سعی دارد بی صدا پنــــــــــــــــــــهان کند...

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست

حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنـــــــــــــــــــــهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها

باز من پیدا شوم، باز او مرا پنــــــــــــــــــــــــــهان کند..."
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
 سپاس شده توسط Apathetic
آگهی
آنقدر به این روزهای تلخ عادت کرده ام..
که وقتی لبخند میزنم قلبم تیر میکشد..
بیچاره دلم!!
چقدر زود عادت میکند..
به نبودن آنچه که میخواست..!!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ 30
 سپاس شده توسط Apathetic
روی آن شیشه ی تب دار تو را رها کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
خوب، ولی اشتباه...
 سپاس شده توسط pink♥angel
آن سوی دلتنگی ها. آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که داشتنش جبران همه نداشتن
هاست.
خوب، ولی اشتباه...
همه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب میشود و “من” تقسیم میشوم در “تو” …
می بینی ؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی ست ؟
خوب، ولی اشتباه...
كاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت
خوب، ولی اشتباه...
یــــــــک رפּز
به خــפּבت می آیـــــی
آن رפּز می فهمـــــی خــــــפּבت را
به پـــــای کســـی کـــــه هیـــــچ פּقــــت
پیـــــشت نبـــــــפּבه ، پیـــــر کــــرבی
ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ 30
 سپاس شده توسط elmira.a
مداد ِ ســیاهم را بر میــدارم ،

جـاده اے مــے کشــم از اینجا تا خود ِ خــــُـــــدا ...

ســفرے به مقــصد ِ آغوشــش ،

تـــــــو کـه خوبـــ میــدانــے

رویاهـاے رنگــے ام, حوالـے ِ خــانه خـــُـــدا پرســـه مــے زننــد .
ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ 30
 سپاس شده توسط elmira.a
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:

آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم

در سینه می تپید،

دلم بود…

نا مهربان.. خداحافظ
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
 سپاس شده توسط ღdorsaღ
حســــــرت !
يعنی رو بـه رويـــم نشستـه ای

و باز خيسی چشمـــانـــمـ را ،

آن دستمال خشک بی احساس پاک میکنــــد



حســــــرت !
يعنی شانـه هايت دوش بـه دوشـــــــم باشد

اما نتوانــــم از دلتنگی بـه آن پناه ببـــــــرم



حســــــرت !
يعنی تـــو کـه در عين بـــــــــودنت

داشتنت را آرزو می کنــــــــم...
رسم زندگی اینست...
می ایند..
می مانند..
عادت میدهند ..
و میروند..
وتو در خود می مانی..
تنهای تنها...
 سپاس شده توسط ღdorsaღ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 60 مهمان