امتیاز موضوع:
  • 62 رأی - میانگین امتیازات: 4.39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2)

امشب باران بارید
آن مرد در باران آمد
آن مرد تنها در باران آمد
آن مرد با جیب های خالی در باران آمد
کودکش گرسنه در باران منتظر بود
همسرش زیر باران چشم به دستان او دوخته بود
آن مرد خسته زیر باران بود
آن مرد غرورش شکسته بود
باران از چشمان آن مرد می بارید...........................
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
آگهی
حَسَنَک کجائی ؟

چی شده که بی وفائی ؟

دیگه سر نمی زنی ؟!

حلقه به در نمی زنی ؟!
A Friend is nothing but a known enemy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 144
غمناک به رسم باران مرا در خاطرت بسپار ...
مرا که در تمام نفسهایم حرمت دوست داشتن را حفظ
کردم ....
به رسم باران می ریزداشک های تنهایی ام؛بر روی
گونه های سردی که فراموش کردی گرمایش را از نفس
های تو می گیرد.
به رسم باران من رفتنی ام ... بعدمن،همچنان رنگین
کمان با خورشید برای تو در آسمان می مانند تا تو باز
با شور کودکی ات رنگین کمان را به نگاه های سرد او
نشان دهی .
باران که می بارد شوق رفتن در من زنده می شود و در تو
اشتیاق دیدار ...
به رسم باران ، پاک و ساده دوستت دارم ...
تا تو همچنان به آسمان بنگری و من به حرمت دعای شالی
کاران به زمین بیآیم ...
و حال من می گویم
بگذار باران چشم هایم زمین خشکیده ی قلبت را تازه کند شاید اینگونه دلم راضی شود که سهمی از قلب مهربانت داشتم .
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
زیر آوار آخرین حرفت جا مانده ام..

لعنتی!!!

نمیدانی"خداحافظی ات" چند ریشتر بود....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 144
 سپاس شده توسط Apathetic
به سادگی خیال
به سبزی بهار
به یاد ابتدای جهان
امروز حالم خوب است با سپیده بیدار شدم
از گنجشک ها شنیدم که امروز مثل دیروز است
آدمها در خوابند ٫ خواب زمستانی
دیدم که خوابیدند ٫ اما نمی دانم زمان بیداریشان چه وقتی است
شاید آن روز من نباشم ٫ شما به آدمها بگویید
دنیا زیبا بود آرام بود عشق زیبا بود رود خانه ها جاری و زلال
قلب ها پاک چشم ها شفاف دست ها گرم
قبل از خوابیدنشان جهان اینگونه بود...
شاید یادشان نباشد شما به آدم ها یاد آوری کنید که چه بودند و جهانشان چگونه بود...
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
دیـــوانـــه امــ میکنــد فکــــر اینـــکه

زندهــ زندهــ نیمـــی از مـــن را جــــدا کننــد

لطـــفــــا" تــــا زنــــدهــ ام بــمـــان
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 144
ConfusedConfusedConfusedConfusedConfusedConfusedConfused
سلام اي غروب خسته ي من
سلام اي دل پژمرده ي من
سلام اي آفتاب سرد فردا
سلام اي غربت هر روز دنيا
سلام اي سكوت تلخ فردا
سلام اي نگاه سرد دريا
سلام اي روز هاي تنهايي
سلام اي آرامگاه شادماني
سلام اي آنكه بي تو با خدايم
سلام اي آنكه با تو بي خدايم
سلام اي آنكه بردي قلب و روحم
سلام اي آنكه سوزاندي تمام تار و پودم
شنيدم كه نفس هايت غريب است
شنيدم كه دلت پيش غريبه است
شنيدم عزم رفتن داري اي دوست
سر ناسازگاري داري اي دوست
شنيدم، كه رها كردم نگاهت
شنيدم، كه سپردم به خدايت
شنيدم اما نشنيدي كه شكستم
شنيدم اما تو نديدي كه چه تنها بي تو هستم
خداحافظ عزيزم
نبين بي تو مريضم
نبين اشكم چكيده
نبين رنگم پريده
نبين قلبم شكسته
نبين غربت نشينم
نبين كه گوشه گيرم
خداحافظ گل نامهربونم
خداحافظ همين حالا كه من بي همزبونم
خداحافظ تمام حسرت من
خداحافظ غرور و مستي من
خداحافظ ولي سخته نبودت
خداحافظ چقدر تلخه سكوتت
خداحافظ تو اي گرماي قلبم
خداحافظ تو اي لبخند گرمم
خداحافظ ديگه بسه عزيزم
خداحافظ بگذار تا اشك بريزم
خداحافظ ازت ممنونم اي دوست
تو تهناييم رو برگردوندي اي دوست
............خداحافظ............
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
 سپاس شده توسط ÐeaÐ GiЯl
رسیده ام به حس برگی که میداند


باد از هر طرف بیاید


سرانجامش افتادن است...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) 144
روزي
مردي آمد، و پيامي داد:
من در رگها نور خواهم ريخت
وصدا در خواهم داد: اي سبدهاتان پر خواب، سيب آوردم سيب سرخ خورشيد؛
و من اين سوي خيابان
فرياد زنان گفتم:
آهای مرد سیب فروش
می فروشی سیب ها را تو به چند؟
من خریدارم
می خواهم سیبی
که از آن طعم خوش عشق وجودم را سرشاركند
من خریدارم اندکی
گل یاس
قطره ای شبنم
تا دلم تازه شود
تا من هم دوره گردی بشوم چون تو
وتمام روز بزنم فریاد
آهای مردم ...
من دلی خوش دارم
می فروشم به شما
تا همه شاد شوید
تا نبینید دگر اندوهی
آهای مردم
دل خوش دارم
کودکی نا بینا آمد این سو و گفت:
آهای دل خوش سیری چند؟
من به او گفتم:
قیمتش را تو بگو...
به همان قیمت یک لبخندت...
به سه چیز تکیه نکن

غرور، دروغ و عشق

آدم با غرور می تازد

با دروغ می بازد

و با عشق می میرد
 سپاس شده توسط Apathetic


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 12 مهمان