19-12-2012، 14:15
عشق کلید شهر قلب است، به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود…
|
برای تو مینویسم.... |
|||||||||||||||||||||||||||||
19-12-2012، 14:15
عشق کلید شهر قلب است، به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود…
19-12-2012، 16:06
عشق مهمان مودبی ست که ورودش را با ضربان قلب اعلام میکند....
20-12-2012، 11:41
زیر باران نشسته ام رو به نبودنت گریه می كنم و با رویاهایم ترانه می سازم تو گاه پیشانی بر پیشانی من می سایی و لذت می بری از خنكای نشسته بر پیشانیم و من همچنان دنبال رد پای تو می گردم.....! امان از این ردپایی که هیچگاه نقش آن را با چشمانم ندیده ام و دریغ از لحظه ای با تو بودن !!
20-12-2012، 12:36
خیلی سخته گریه کنی که نره اما ..
اما میره پیش دوستاش تعریف میکنه و میخندن...
20-12-2012، 13:08
همیشه دیر میفهمیم!
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد: یک لحظه آفتاب در هوای سرد غنیمت میشود. خدا در مواقع سختیها تنها پناه میشود. یک قطره نور در دریای تاریکی همهی دنیا میشود. یک عزیز وقتی که از دست رفت همه کس میشود. پاییز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگتر میشود… امروز به همه چیز خوب بنگر،
20-12-2012، 15:14
بهــ ـترینــم ، می دآنــ ــم قـلـ ـــبم کــوچکـ ـتر از آنی اسـ ــت
کــ ــه ظــ ــرفیت خـ ــوبی هآی تـــ ـو رآدآشـ ــته بآشـ ــد امآ در ســ ــکوت پــراز فریـ ــآد خــود می گـ ــریــم و می گـ ــویــم بآ همــ ـین قـلــــ ـب کـ ـوچـ ـک بـه وسـ ـعت تــ ــمآم خـ ـوبی هآ و سـ ــادگی دوسـ ـتت دآرم عشقم...
20-12-2012، 15:45
گُـــــــــــــــل هــــآیِ خُوشــــــبو بِســـــــیآر زیـــبآ اَنـــد.
اَ مــّــا بــآیَـــد مُـــراقِـــب بـــآَشــــی بــَعضـــی اَز گُــــل هـــآی خـــُشــبو خـــآر هَــــم دارَنــــد وَ وَقــــتی بِـــه دَستَتـــ بَر خُــــورد مـــی کُنَند ، آنوَقــت اَسـتـــ کِه مــــی فَهمــــی کِه چــــی بـو ده اَند..
20-12-2012، 16:32
چه عاشقانه است این روزهای ابری
چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق و من چه عاشقانه زیستن را دوست دارم عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم عاشقانه سرودن را دوست دارم عاشقانه نوشتن را دوست دارم عاشقانه اشک ریختن را... دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار بهترین و عاشقانه ترین کسانم... و من عاشقانه می گریم... عاشقانه می خندم... عاشقانه می نویسم... و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...
20-12-2012، 20:35
غروب دلتنگی دردلم خانه کرده
مرا بازندگی بیگانه کرده دراین سرزمین سرد و اندوه ..غم دوریت مرا دیوانه کرده
21-12-2012، 0:21
به بعضیا تو زندگی باید گُفت.. من چشم میذارم.. تو فقط گُمشو.
| |||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|