امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کلام و اعتقادات شیعه

#11
(24-01-2023، 21:27)Mohlek نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://s2.uupload.ir/files/screenshot_(94)_imek.png

البته اینجا حقوق بشر دیگه خیلی دوزش بالاس
داره لبریز میشه

ویکی پدیا !!!
ای بابا ای بابا
از دست شماها
آخه من چند بار باید بهت بگم ویکی پدیا به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره؟! حالا تو هم حرف مارو گوش نکن ببین به کجا میرسی

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حسام جان اینو ببین متن حکم دادگاه سینا قلندریه

تو فقط ببین این جانور چکار کرده که چهارتا شاکی داره!
توی متن دادگاه اومده که این بشر نتونسته ادعای خودشو ثابت کنه و کارش نشر اکاذیب بوده


حالا جدای از مساله حکم دادگاه بپردازیم به خبری که ویکی پدیا ارائه داده
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این بزرگوار خبری رو که آورده از ویکی پدیا آورده
ویکی پدیایی که خودش بند شده به اینور و اونوره

باز خود ویکی پدیا این متن از گزارشش رو از این دو سایت آورده:
1_ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چهار خط اول گزارش از این سایته
2_ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بقیه گزارش از این سایت اومده جالبه متن این سایت هم نوشته نیلوفر حامدی که خب وضعش مشخصه

حال اولین سوال من اینجاست: اینا چجوری نحوه ی قتل که خفه کردن با روسری بوده رو آوردن ولی اصلا قاتل رو معرفی نکردند؟ چرا قاتل رو معرفی نمی کنند و فقط میگویند یک آخوند بوده؟ هدفشون از این کار چیه که قاتل رو آخوند و همسر مبینا سوری معرفی کنند اما هیچ اطلاعاتی در مورد قاتل نمیدهند؟! مگه رسانه ها ادعا نمیکنند که سینا قلندری افشای حقیقت کرده و دستگیر شده خب این چجور افشای حقیقتی است که ما نمیدونیم اصلا قاتل کیه؟؟؟
هیچ جایی، هیچ چیزی از قاتل معرفی نشده جز اینکه قاتل یک آخوند بوده !!!



مساله دوم طی این خبر: توی ویکی پدیا سن مبینا سوری 16 سال اومده حال یک نگاه به بقیه رسانه ها بندازیم تا ببینیم سن مبینا سوری رو چقدر معرفی کردند:

1_ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خبرگزاری رکنا سن مبینا سوری رو 14 ساله معرفی میکنه
2_ دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خبرگزاری شرق سن مبینا سوری رو 16 ساله معرفی میکنه

چرا هنوز که هنوز رسانه ها سن دقیق مبینا سوری رو نمیتونن اعلام کنن؟ خب مگه سینا قلندری افشای حقیقت نکرد پس چرا هنوز که هنوزه سن دقیق مبینا سوری متفاوت داره بیان میشه؟؟؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حال شما این گزارش شهرآرانیوز رو نگاه کن قضاوت کن
آخر شانزده سال یا چهارده سال؟؟؟


مساله سوم: مگه قاتل فقط یک آخوند نبود؟! دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پس این سایت چی چی میگه؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تازه جالبه میزنه اعتراف شوهر مبینا سوری به قتل و نه فیلمی و نه چیزی برای این اعتراف ارائه میده
از همه باحال تر فقط اونجایی که منبع خبر رو میزنه رکنا


مساله چهارم: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این سایت هم اینجوری اعلام کرده که قاتل مبینا یک طلبه جوان بوده و این در صورتیه که ویکی پدیا میگه قاتل یک فرد روحانی و معمم است
آخر ما نفهمیدیم قاتل آخوند بوده یا یک طلبه!!!





@Mohlek حالا خودت در مورد این خبر و تیکه ای که انداختی قضاوت کن
پاسخ
آگهی
#12
(24-01-2023، 21:27)Mohlek نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بهرحال داداش ما هر چی نباشه برای بدست آوردن این دموکراسی خون دادیم و تلاش ها کردیم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://s2.uupload.ir/files/screenshot_(95)_7po1.png

این هم از ویکی پدیاست با موضوع انقلاب سفید
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
متن کامل این بخشش اینه
خوشبختانه دلایل مخالفت مرحوم امام توی همین سایت اومده

حسام جان اینکه شما بیای یه گوشه ای از یک کلام رو تقطیع کنی و بهش استناد کنی کار اشتباهیه. برای فهم دلایل امام خمینی باید بریم یه تحقیق توی انقلاب سفید داشته باشیم بعد بیایم ببینیم منظور امام خمینی چی بوده و چرا این حرف رو زده وگرنه خود امام خمینی کسی بوده که برای زن حق رای قائل بوده: «شما باید در همه صحنه‏ ها و میدان ها آن قدرى که اسلام اجازه داده وارد باشید. مثل انتخابات که امروز عملى است که باید انجام بگیرد و صحبت روز است در ایران، خانم ها همان طورى که مردها فعالیت مى‏ کنند براى انتخابات، خانمها هم باید فعالیت بکنند براى اینکه فرقى مابین شما و دیگران در سرنوشتتان نیست‏ / صحیفه امام جلد 18 ، صفحه 403»
پس مشخص میشه منظور امام خمینی چیز دیگری است و شما برداشت اشتباه داشتید


متن نامه امام خمینی:

بسم الله الرحمن الرحیم حضور مبارک اعلیحضرت همایونی پس از اهداء تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر است. دولت در انجمن های ایالتی و ولایتی اسلام را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین است. برخاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایید تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود. الداعی (دعاگو) روح الله الموسوی "

حال اگه اجازه بدید دیگه بیخیال تحلیل جزنئی این مساله بشیم

(24-01-2023، 21:27)Mohlek نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
کلا قانونا ماها حقوق بشرمون همیشه پیشرفتست
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://davoudabadi.ir/page/0317986/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-630-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C

اصلا فهمیدی این ماده داره چی میگه؟؟؟
الان حرفت چیه دقیقا؟؟؟

(24-01-2023، 21:59)Mohlek نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
ماها کلا از اولشم اینکاره بودیم و پیشرفته
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://s2.uupload.ir/files/screenshot_(96)_i52a.png
ولی اونا چی ؟ یمشت جهان اولی احمق
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://parsi.euronews.com/2020/11/25/initiatives-of-european-countries-to-combat-violence-against-women-and-girls

الان نفهمیدم با آیه موافقی یا مخالف؟؟؟
اگه مخالفی که بیام جوابتو بدم اگر هم موافقی که فبها المراد
پاسخ
#13
@Mohlek

حاجی بمولا من نه حوصله بحث کردنو دارم و نه وقت بحث کردنو دارم
فقط جان هرکسی که دوستش داری اگه میخوای ریپ بزنی بفرست گ.آ یا پ.خ
پاسخ
#14
توحید
نظر شیخ صدوق (اعلی الله مقامه) در مورد توحید

[الاعتقادات للشیخ الصدوق ـ باب فی صفة اعتقاد الإمامیة فی التوحید ـ صفحه۲۳]
باب فی صفة اعتقاد الإمامیة فی التوحید [۱]


قال الشیخ أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه (الفقیه المصنّف لهذا الکتاب):
اعلم انّ اعتقادنا فی التوحید أنّ اللّه تعالی واحد، أحد، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، قدیم [۲] لم یزل و لا یزال، سمیع، بصیر، علیم، حکیم، حی، قیّوم، عزیز، قدوس، قادر، غنی. لا یوصف بجوهر، و لا جسم [۳] و لا صورة، و لا عرض، و لا خط [۴] و لا سطح، و لا ثقل [۵] و لا خفّة، و لا سکون، و لا حرکة، و لا مکان، و لا زمان. و أنّه تعالی متعال عن جمیع صفات خلقه، خارج من الحدّین: حدّ الابطال و حد التشبیه. و أنّه تعالی شیء لا کالأشیاء، أحد، صمد، لَمْ یَلِدْ فیورث، وَ لَمْ یُولَدْ فیشارک، و لم یکن له کف أحد [۶] و لا ند [۷] و لا ضد [۸] و لا شبه، و لا صاحبة، و لا مثل، و لا نظیر، و لا شریک. لاٰ تُدْرِکُهُ اَلْأَبْصٰارُ و الأوهام و هو یدرکها، لاٰ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاٰ نَوْمٌ،... وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ [۹] خٰالِقُ کُلِّ شَیْءٍ، لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ...، لَهُ اَلْخَلْقُ وَ اَلْأَمْرُ، تَبٰارَکَ اَللّٰهُ رَبُّ اَلْعٰالَمِینَ. و من قال بالتشبیه فهو مشرک. و من نسب إلی الإمامیة غیر ما وصف فی التوحید فهو کاذب. و کل خبر یخالف ما ذکرت فی التوحید فهو موضوع مخترع، و کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو باطل، و إن وجد فی کتب علمائنا فهو مدلّس. مَبْسُوطَتٰانِ [۱۰] یعنی نعمة الدنیا و نعمة الآخرة. و فی القرآن: وَ اَلسَّمٰاءَ بَنَیْنٰاهٰا بِأَیْدٍ [۱۱] و الأید: القوّة، و منه قوله تعالی: وَ اُذْکُرْ عَبْدَنٰا دٰاوُدَ ذَا اَلْأَیْدِ [۱۲] یعنی ذا القوّة. و فی القرآن: یٰا إِبْلِیسُ مٰا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمٰا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ [۱۳] یعنی بقدرتی و قوّتی. و فی القرآن: وَ اَلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ [۱۴] یعنی ملکه، لا یملکها معه أحد. و فی القرآن: وَ اَلسَّمٰاوٰاتُ مَطْوِیّٰاتٌ بِیَمِینِهِ [۱۵] یعنی بقدرته. و فی القرآن: وَ جٰاءَ رَبُّکَ وَ اَلْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا [۱۶] یعنی و جاء أمر ربّک. و فی القرآن: کَلاّٰ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ [۱۷] یعنی عن ثواب ربّهم. و فی القرآن: هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّٰ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اَللّٰهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ اَلْغَمٰامِ وَ اَلْمَلاٰئِکَةُ [۱۸] أی عذاب اللّه [۱۹] . و فی القرآن: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلیٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ [۲۰] یعنی مشرقة تنظر [۲۱] ثواب ربّها. و فی القرآن: وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَویٰ [۲۲] و غضب اللّه عقابه، و رضاه ثوابه. و فی القرآن: تَعْلَمُ مٰا فِی نَفْسِی وَ لاٰ أَعْلَمُ مٰا فِی نَفْسِکَ [۲۳] أی تعلم غیبی و لا أعلم غیبک. و فی القرآن: وَ یُحَذِّرُکُمُ اَللّٰهُ نَفْسَهُ [۲۴] یعنی انتقامه. و فی القرآن: إِنَّ اَللّٰهَ وَ مَلاٰئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی اَلنَّبِیِّ [۲۵] . و فی القرآن: هُوَ اَلَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلاٰئِکَتُهُ [۲۶] و الصلاة من اللّه رحمة، و من الملائکة [۲۷] تزکیة، و من الناس دعاء. و فی القرآن: وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اَللّٰهُ وَ اَللّٰهُ خَیْرُ اَلْمٰاکِرِینَ [۲۸] . و فی القرآن: یُخٰادِعُونَ اَللّٰهَ وَ هُوَ خٰادِعُهُمْ [۲۹] . و فی القرآن: اَللّٰهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ [۳۰] . و فی القرآن: سَخِرَ اَللّٰهُ مِنْهُمْ [۳۱] . و فی القرآن: نَسُوا اَللّٰهَ فَنَسِیَهُمْ [۳۲]. و معنی ذلک کلّه [۳۳] انّه عزّ و جلّ یجازیهم جزاء المکر، و جزاء المخادعة، و جزاء الاستهزاء، و جزاء السخریة، و جزاء النسیان، و هو أن ینسیهم أنفسهم، کما قال عز و جل: وَ لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اَللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ [۳۴] لأنّه عزّ و جلّ فی الحقیقة لا یمکر، و لا یخادع، و لا یستهزئ، و لا یسخر، و لا ینسی [۳۵] تعالی اللّه عزّ و جلّ عن ذلک علوّا کبیرا [۳۶] . و لیس یرد فی الأخبار التی یشنع بها أهل الخلاف و الإلحاد إلاّ مثل هذه الألفاظ، و معانیها معانی ألفاظ القرآن [۳۷] .


[۱]: انفردت ق بذکر سند لروایة الکتاب، و هو: حدثنی أبو محمد الحسن بن أحمد بن محمد بن الهیثم العجلی المجاور، قال: حدثنا محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه الفقیه. و حدثنی أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن موسی بن بابویه الفقیه القمی عن أخیه أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه الفقیه، مصنف هذا الکتاب، قال الشیخ أبو جعفر محمد بن علی-رضی اللّه عنه-: اعتقادنا فی التوحید... و أبو محمد الحسن بن أحمد العجلی ثقة، من وجوه الأصحاب، و أبوه و جدّه ثقتان، و هم من أهل الری، جاور فی آخر عمره بالکوفة، و له کتب، منها کتاب الجامع و کتاب المثانی. راجع: رجال النجاشی/الترجمة ۱۵۱، و رجال ابن داود/الترجمة ۳۹۷، و رجال العلاّمة/الترجمة ۴۶. و أمّا أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن بابویه فهو ثقة أیضا، کثیر الروایة، روی عن جماعة و أبیه اجازة و أخیه، له کتب، منها کتاب التوحید و نفی التشبیه. راجع: رجال النجاشی/الترجمة ۱۶۳، رجال الطوسی/فیمن لم یرو عن الأئمّة-علیهم السّلام-/الترجمة ۲۸، و رجال ابن داود/الترجمة ۴۸۸.
[۲]: قدیم، لیست فی ق، س.
[۳]: فی م، ق، س: بجسم.
[۴]: فی ر زیادة: و لا لون.
[۵]: فی م زیادة: له.
[۶]: أحد، لیست فی ق، و عندئذ یکون ما بعدها منصوبا کما فی النسخة.
[۷]: فی ر، س زیادة: له.
[۸]: و لا ضد، أثبتناها من ج، و فی ر: و لا ضد له، و خلت باقی النسخ منها.
[۹]: العبارة: و هو یدرکها... اللطیف الخبیر، لیست فی ق، س.
[۱۰]: المائدة: ۶۴.
[۱۱]: الذاریات: ۴۷.
[۱۲]: ص ۳۸: ۱۷.
[۱۳]: ص ۳۸: ۷۵.
[۱۴]: الزمر: ۶۷.
[۱۵]: الزمر: ۶۷.
[۱۶]: الفجر: ۲۲.
[۱۷]: المطفّفین: ۱۵.
[۱۸]: البقرة: ۲۱۰.
[۱۹]: العبارة فی ر: أی یأتیهم عذاب اللّه. و فی ق: و معناه هل ینظرون إلاّ أن یأتیهم اللّه بالملائکة فی ظلل. من الغمام. و فی س کما فی ق بزیادة: و الملائکة قد نزلت فی قطعة من الغمام کما نزلت لعیسی-علیه السّلام-بالمائدة.
[۲۰]: القیامة: ۲۲، ۲۳.
[۲۱]: فی م، س: تنظر، و فی هامش م: منتظرة.
[۲۲]: طه: ۸۱.
[۲۳]: المائدة: ۱۱۶.
[۲۴]: آل عمران: ۲۸.
[۲۵]: الاحزاب: ۵۶.
[۲۶]: الاحزاب: ۴۳.
[۲۷]: فی ر، ج زیادة: استغفار و.
[۲۸]: آل عمران: ۵۴.
[۲۹]: النساء: ۱۴۲.
[۳۰]: البقرة: ۱۵.
[۳۱]: التوبة: ۷۹.
[۳۲]: التوبة: ۶۷.
[۳۳]: لیست فی ق، س.
[۳۴]: الحشر: ۵۹.
[۳۵]: فی م: لا یمکر، أو یخادع، أو یستهزئ، أو یسخر أو ینسی. و فی ق: لا یمکر، و یخادع، و یستهزئ، و یسخر و ینسی.
[۳۶]: الفقرة فی م کما یلی: و معنی ذلک کلّه أنّه فعل مثل فعلهم من المکر و الکید و الاستهزاء، تعالی اللّه عن ذلک علوّا کبیرا.
[۳۷]: عبارة: و لیس یرد... ألفاظ القرآن، لیست فی ق، س.




ترجمه متن

باب اول در بيان اعتقاد اماميه در توحيد، و معرفت پروردگار.

شيخ عالم ربانى ابو جعفر محمّد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه قمى فقيه، مصنف اين كتاب فرموده:
بدان كه اعتقاد ما در توحيد اين است كه خداى تعالى يكى است، و هيچ چيزى مثل او نيست، قديم است و هميشه شنوا و بينا و دانا و درست كار و زنده و بامر خلايق قيام كننده و غالب و پاك از تمام معايب و توانا و صاحب غنا بوده و خواهد بود؛ نه موصوف بجوهر مى شود، و نه بجسم و نه صورت و نه عرض و نه خط و سطح و سنگينى و سبكى و قرار و حركت و مكان و زمان، و برتر است از همه صفتهاى آفريدگان، و بيرون است از هر دو حدّ، حدّ ابطال و نيستى و حدّ تشبيه و مانند داشتن، و حقتعالى چيزى است نه مثل ساير چيزها، و او يگانه است جوف ندارد، فرزند نياورده كه وارثش شود، و زاده نگرديده كه ديگرى شريك ملكش باشد، واحدى كفو او نبوده، نه او را مقابلى است و نه شبيهى، و نه جفتى و نه مثلى، و نه نظيرى و نه شريكى، نمى يابد او را چشمها و وهمها. و او مييابد آنها را، و او را پينكى (نعاس خ ل) و خواب نميگيرد و او صاحب لطف و لطافت و آگاهى است، خالق همه چيز است، نيست خداوندى مگر او، مخصوص او است آفرينش و فرمان، تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ و هر كه معتقد تشبيه باشد مشرك است، و هر كه نسبت به اماميّه دهد خلاف اين اوصاف را در امر توحيد، دروغگو است، و هر حديثى كه مخالف اين فقرات باشد جعل و اختراع است، هر حديثى كه موافقت با كتاب خدا نمينمايد باطلست. و اگر در كتب علما موجود باشد تدليس و خدعه است، و آن احاديثى كه جهال پندارند كه تشبيه حقتعالى بخلق است، معنى صحيح آنها همان معنى صحيح نظير آنها از آيات قرآنى است زيرا كه در قرآن است: كُلُّ شَيْ ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ يعنى هر چيزى فانى است الا روى خدا، و معنى روى دين است و روئى است كه آمدن بسوى خدا از آن رويست، و بدان روى توجه بخداوند مى شود.
و در قرآن است: يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ (الی آخر) وَ هُمْ سالِمُونَ  يعنى روزى كه ساق مكشوف مى شود؛ و مجرمان تكليف نموده ميشوند بسجود و نميتوانند كرد؛ در حالى كه چشمهاى آنها بخشوع است، ميرسد بآنها ذلتى عجب؛ و بتحقيق كه بودند همانها كه دعوت كرده ميشدند بسجود در آن حال كه سالم و قادر بر سجود ميبودند در دنيا. و معنى ساق روى كار و شدّت امر است
و در قرآن است: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ يعنى مبادا كه يكى بگويد وا حسرتا بر آنچه كوتاهى نمودم در پهلوى خدا؛ و مراد از جنب و پهلو اطاعت است.
و در قرآن است: وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي يعنى دميدم در آدم عليه السّلام از روح خودم، و مقصود روحى است مخلوق كه حق سبحانه و تعالى حضرت آدم عليه السّلام و حضرت عيسى عليه السّلام را از آن روح آفريد و اينكه خداوند فرموده: روح من. نيست الا مثل اينكه فرموده:
پيغمبر من؛ و بنده من؛ و بهشت من؛ و آتش من و آسمان من و زمين من.
و در قرآن است: بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ دو دست خدا گشاده است، يعنى نعمة دنيا و نعمت آخرت.
و در قرآن است: وَ السَّماءَ بَنَيْناها بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ يعنى آسمان را بنا نموديمش بدستها و بتحقيق كه ما هر آينه وسعت دهندگانيم. و ايدى عبارت از قوّت است، و در قرآن است: يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ يعنى اى ابليس چه مانع شد تو را از اينكه سجده نمائى براى چيزى كه بدو دست خودم آن را آفريدم؟ يعنى بقدرت و قوت خود.
و در قرآن است: وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ يعنى زمين بالتمام يك قبضه اوست روز قيامت؛ يعنى ملك او است؛ و ديگرى بشراكت او مالك آن نيست.
و در قرآن است: وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ يعنى آسمانها پيچيده شدگانند در دست راست خدا روز قيامت و معنى يمين خداوند قدرت او است.
و در قرآن است: وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا يعنى آمد پروردگار تو اى محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلّم و آمدند ملائكه صف صف يعنى آمد امر پروردگار تو.
و در قرآن است: إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ يعنى بدرستى كه آن جماعت از پروردگارشان آن روز هر آينه محجوبند، يعنى از ثواب پروردگار محرومند.
و در قرآن است: هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ يعنى آيا آن جماعت چشم براه امرى ديگر دارند جز اينكه بيايد ايشان را خداوند در پاره هائى از ابر سفيد و بيايد ملائكه يعنى بيايد امر و عذاب خدا.
و در قرآن است: وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ يعنى روئى چند در آن روز درخشان است و نظر دارنده بسوى پروردگارشان يعنى مشرفند در انتظار ثواب پروردگار
و در قرآن است: وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى يعنى هر كه وارد شود بر او خشم من پس بتحقيق كه هلاك شده، و معنى غضب خداوند عقاب او است و رضا و خشنودى او ثواب او است.
و در قرآن است: از زبان حضرت عيسى عليه السّلام كه عرض بدرگاه احديت ميفرمايد: تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ يعنى تو ميدانى آنچه در نفس من است و من نميدانم آنچه در نفس تو است، يعنى حضرت عیسی خطاب به خداوند متعال میفرماید: تو ميدانى راز پنهان مرا و من نميدانم سر نهان تو را.
و در قرآن است: وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ يعنى ميترساند شما را خداوند از نفس خود، يعنى از انتقام خود.
و در قرآن است: إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يعنى بدرستى كه خداوند و ملائكه خدا صلوات مى فرستند بر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم و در قرآن است: هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ يعنى خداوند آن چنان كسيست كه صلوات ميفرستد بر شما، و فرشتگان او و مراد از صلوات خداوند رحمت است و از صلوات فرشتگان طلب آمرزش و از صلوات آدميان دعا.
و در قرآن است: مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ يعنى مكر نمودند آن قوم و خداوند بآنها مكر فرمود و خدا بهترين مكركنندگان است.
و ايضا: يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ يعنى معامله بخدعه با خدا ميكنند و خدا فريب دهنده آن جماعت است.
و همچنين: اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ يعنى خدا ريشخند و استهزا بآن جماعت مينمايد و مهلتشان ميدهد.
و كذلك: سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ يعنى سخريه و استهزاء نمود خدا از آن جماعت.
و ديگر: نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ يعنى فراموش كردند خدا را، پس فراموش ساخت خدا آنها را و معنى همه اينها اينست كه حقتعالى جزاى اعمال آنها را ميدهد جزاى مكر و جزاى مخادعه و جزاى استهزاء و جزاى سخريه و جزاى نسيان و تلافى فراموشى آنها آنست كه خود آنها را از يادشان ببرد چنانچه حقتعالى فرمود: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ يعنى مباشيد مثل آن كسانى كه فراموش نموده اند خدا را پس خدا خود آنها را از يادشان برد، زيرا كه حقتعالى در حقيقت مكر و خدعه و استهزاء و سخريه و نسيان نميكند، تعالى عن ذلك علوا كبيرا
پاسخ
#15
عرض تبریک به محضر حضرت امام حسین (علیه السلام)


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://uupload.ir/view/1_3529835402_c9bq.mp4/



حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه
أَحَبَّ اللهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا

حسین از من است و من از حسین هستم. خدا هر که حسین را دوست بدارد، دوست دارد.
(انساب الاشراف، ج۳، ص۱۴۲)
(الطبقات الکبرى، ج۱۰، ص۳۸۵ )


سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا
مهر یک بی کفن انداخت میان دل ما
پاسخ
 سپاس شده توسط م‍حمّد ، SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ
#16
عرض تبریک به محضر بقیه الله الاعظم حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

کلام و اعتقادات شیعه 2



إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ‏ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء.

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند.

"بحار الانوار، ج ٥٣، ص 175"



کاش از دلبر نشانی داشتیم
بر سر کویش مکانی داشتیم
از برای مهدی صاحب زمان
کاش در دل، جمکرانی داشتیم ...


پاسخ
#17
اعجاز قرآن و روایات

از مسائل عجیبی که گویا واقعا شبهه شده برای جامعه ما اینه که قرآن و روایات ساخته دست اخونداس یا اینکه قرآن تحریف شده و قرآن کهنه شده و مال هزاران سال پیشه و امثال این حرف های سخیف و مزخرف
هر انسان عاقلی اگه تنها یکبار به قرآن نگاه کرده باشه متوجه میشه که اصلا چنین کلامی نمیونه از دست هر بشری صادر بشه حال اخبار غیبی و آینده هایی که قرآن از اون خبر داده که جای خود
همچنین کلام صادره از اهل بیت علیهم السلام و اخبار آنها از آینده که دلالت بر همین موضوع داره
ما نمونه هایی از تحدی خداوند بر تمام خلائق رو اینجا میاریم تا بی مثال بودن کلام خداوند رو نشون بدیم و دو خطبه ناب از حضرت امیرالمومنین علی علیه رو برای نمونه اینجا نشون میدیم
البته که برای آدم عاقل و عادل یک نمونه هم کفایت میکنه:


إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!
(حجر 9)


أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ ۚ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ

يا مى‌گويند: قرآن را خود ساخته است. نه، آنها ايمان نمى‌آورند.
اگر راست مى‌گويند، سخنى مانند آن بياورند.

(طور 33 _ 34)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
آنها می‌گویند:«او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)!»  بگو:«اگر راست می‌گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که می‌توانید غیر از خدا (برای این کار) دعوت کنید!»
(هود 13)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
آیا آنها می‌گویند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را می‌توانید (به یاری) طلبید!»
(یونس 38)


وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [=پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!
پس اگر چنین نکنید که هرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [=بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!

(بقره 23 _23)


قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا
بگو: «اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.
(اسراء 88)






خطبه بدون نقطه امیرالمومنین علیه السلام

الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه  ، الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود ، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار ، عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها ، عم سماحه و کمل رکامه و همل  ، و طاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل ، احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه ، و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع ، اعلم و علم و حکم و ائحکم ، اصل الاصول و مهد ، واکد الموعود واوعد،, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام ، و رحم آله واهله الکرام ، ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال. اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال ، و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهواء و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع ، و صارموا رهط اللهو والطمع ، و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها ، هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد ، و ماسها مملکه ولاوهم ، و لا وکس صلاحه و لا وصم ، اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد صلی الله علیه و آله


«حمد و ثنا خداوندى را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامى ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد.
سپاس خداوندى را که پادشاهى است مورد ستایش و مالکى است بسیار مهربان و با محبت.
هر مولودى را صورت مى بخشد و هر طرد شده اى را ملجأ و پناهگاه است.
گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندى هاست، فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است، عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پادشاهان است.
روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجدداً به عرصه وجود مى آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست.
جود و عطایش همه چیز را در برگرفته و ابر بخشش او با کمال ریزش، همگان را فرا گرفته است، خواسته ها و امیدهاى بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونى و توسعه بخشیده است.
حمد و ستایش مى کنم او را حمد و ستایشى بى انتها و یگانه اش مى شمارم همان گونه که بنده دعاکننده، گریان او را یگانه مى شمارد و اوست خداوندى که امتها را خدایى جز او نیست و کسى نیست که آنچه را که او برپا و تنظیم کرده در هم فرو ریزد.
او حضرت محمد(ص) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایى چون وُدّ و سُواع قرار داد، او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسى را پایه گذارى کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تأکید بسیار داشت و آنان را از آن بیمناک ساخت.
خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامى که دندان نهانى در دهان مى درخشد و گرگ مى درد و ماه طلوع مى کند و بانگ لااله الا الله به گوش مى رسد.
خداوند شما را حفظ نماید، بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایى روید که حلال است و راه هاى حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید.
فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید.
با هواها و خواهش هاى نفسانى مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید.
با اهل درستى و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومى که سرگرم دنیا و طمع دنیوى اند جدا سازید.
این کسى که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده، پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار مى باشد.
او اینک به سوى شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالى که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را براى همسرش ام سلمه قرار داده است.
او (رسول خدا) بهترین دامادى بود که فرزندانى را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهى ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت.
از خداوند براى شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست مى کنم و از او مى خواهم دائماً شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید.
حمد بى پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است».


(سفینةالبحار، ج1، ص397)
(نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج1، ص100)





خطبه بدون الف امیرالمومنین علیه السلام

«حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رح مته غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له شریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عن مشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شى ء و هو قبل کل شى ء و بعد کل شى ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس بعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربه صلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حین فترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح به حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکم قبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته قبل شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره و رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهب بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشف و سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص وعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیه مدره و تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمه و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیى ء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرخته غیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبین جریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه وفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیم تشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده بعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکن ح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب من سل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه منز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولت له نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علواً فى الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقین»  (قصص 83)


«حمد و تعظیم مى کنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است.
(خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، اراده اش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است.
او را حمد و ستایش مى کنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایى اش اقرار نموده و در بندگى اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات بخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مى باشد.
از او کمک مى طلبیم و درخواست مى کنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم.
شهادت به خداوندى او مى دهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مى دانم و چون بنده اى که قلباً اقرار مى کند او را مى ستایم.
او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست.
او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارى کننده و هم نظیر باشد.
او مى داند (ولى) پرده پوشى مى کند و مى بیند و از همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مى باشد.
او معصیت مى شود ولى در مى گذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مى راند.
در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود.
پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مى برد.
هیچ چشمى او را نمى بیند و هیچ دیده اى او را نمى یابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مى باشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکننده اش را اجابت مى کند و از رزق و عطاى خویش او را بهره مند مى سازد.
او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مى باشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بى پایان و نابودکننده.
و شهادت مى دهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهره مند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند.
خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت.
خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود.
نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده و در عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود.
سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد.
اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مى کنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مى کنم، بیم و ترس از خداوند را به گونه اى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجات بخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مى سازد، روزى که رستگار و خوشبخت مى شوند کسانى که خوبى هاى آنان بیشتر و بدى هاى آنان کمتر بوده است.
درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد.
هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگا قبلى خویش را از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیده اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانى اش بنشیند و بینى اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته و دشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباس هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه اى چانه اش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه اى مى بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى آب و علف در کنار خشت هاى چیده شده در زیر سنگ هاى سخت قرار مى دهند و خاک ها و ریگ ها بر او مى ریزند.
(اکنون) از آنچه مى ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى کند و خون بدنش را خشک مى کند و استخوانش را مى پوساند و چنین است تا روز محشر.
و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى دمند و براى حشر و نشر صدایش مى زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى شود (و مردگان به پا مى خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده دار جدایى حق از باطل مى گردد.
پس چه بسیار ناله هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى شود و حسرتى که وى را به نابودى مى کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرق سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى دهند و عذر و حجت او را نمى پذیرند، نامه اعمالش باز مى گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى نگرد و دیده اش به نگاه هاى بدى که کرده شهادت مى دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى دهند.
در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى شود.
آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى رسانند و جرعه اى از چشمه هاى گداخته جهنم به او مى نوشانند که چهره اش را بریان و پوستش را جدا مى سازد.
(ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى گردد.
(در آنجا) از مأموران دوزخ فریاد خواهى مى کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى دهند فریاد دلخراش سر مى دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى دهد و دیگر پشیمانیش سودى به او نمى رساند.
از شر هر پایانى به خداوند پناه مى بریم و از او عفو و بخششى را مى طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد.
این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است.
درود آن ملائکه اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى اند، بر پیامبر باد.
پناه مى برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او.
گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مى کنم.
[آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مى دهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آن تقواپیشگان است».


(شرح ابن ابى الحدید بر نهج البلاغه، ج19، ص140)
(بحارالانوار، ج41، ص304)
(سفینةالبحار، ج1، ص397)
(نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج1، ص82)
پاسخ
#18
(11-05-2023، 20:04)shahid نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اعجاز قرآن و روایات

از مسائل عجیبی که گویا واقعا شبهه شده برای جامعه ما اینه که قرآن و روایات ساخته دست اخونداس یا اینکه قرآن تحریف شده و قرآن کهنه شده و مال هزاران سال پیشه و امثال این حرف های سخیف و مزخرف
هر انسان عاقلی اگه تنها یکبار به قرآن نگاه کرده باشه متوجه میشه که اصلا چنین کلامی نمیونه از دست هر بشری صادر بشه حال اخبار غیبی و آینده هایی که قرآن از اون خبر داده که جای خود
همچنین کلام صادره از اهل بیت علیهم السلام و اخبار آنها از آینده که دلالت بر همین موضوع داره
ما نمونه هایی از تحدی خداوند بر تمام خلائق رو اینجا میاریم تا بی مثال بودن کلام خداوند رو نشون بدیم و دو خطبه ناب از حضرت امیرالمومنین علی علیه رو برای نمونه اینجا نشون میدیم
البته که برای آدم عاقل و عادل یک نمونه هم کفایت میکنه:


إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!
(حجر 9)


أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ ۚ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ

يا مى‌گويند: قرآن را خود ساخته است. نه، آنها ايمان نمى‌آورند.
اگر راست مى‌گويند، سخنى مانند آن بياورند.

(طور 33 _ 34)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
آنها می‌گویند:«او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگی است)!»  بگو:«اگر راست می‌گویید، شما هم ده سوره ساختگی همانند این قرآن بیاورید؛ و تمام کسانی را که می‌توانید غیر از خدا (برای این کار) دعوت کنید!»
(هود 13)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
آیا آنها می‌گویند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را می‌توانید (به یاری) طلبید!»
(یونس 38)


وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ۖ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [=پیامبر] نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را غیر خدا برای این کار، فرا خوانید اگر راست می‌گویید!
پس اگر چنین نکنید که هرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیزم آن، بدنهای مردم (گنهکار) و سنگها [=بتها] است، و برای کافران، آماده شده است!

(بقره 23 _23)


قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا
بگو: «اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.
(اسراء 88)






خطبه بدون نقطه امیرالمومنین علیه السلام






الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه  ، الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود ، ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار ، عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها ، عم سماحه و کمل رکامه و همل  ، و طاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل ، احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه ، و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع ، اعلم و علم و حکم و ائحکم ، اصل الاصول و مهد ، واکد الموعود واوعد،, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام ، و رحم آله واهله الکرام ، ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال. اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال ، و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهواء و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع ، و صارموا رهط اللهو والطمع ، و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها ، هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد ، و ماسها مملکه ولاوهم ، و لا وکس صلاحه و لا وصم ، اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد صلی الله علیه و آله


«حمد و ثنا خداوندى را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامى ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد.
سپاس خداوندى را که پادشاهى است مورد ستایش و مالکى است بسیار مهربان و با محبت.
هر مولودى را صورت مى بخشد و هر طرد شده اى را ملجأ و پناهگاه است.
گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندى هاست، فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است، عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پادشاهان است.
روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجدداً به عرصه وجود مى آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست.
جود و عطایش همه چیز را در برگرفته و ابر بخشش او با کمال ریزش، همگان را فرا گرفته است، خواسته ها و امیدهاى بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونى و توسعه بخشیده است.
حمد و ستایش مى کنم او را حمد و ستایشى بى انتها و یگانه اش مى شمارم همان گونه که بنده دعاکننده، گریان او را یگانه مى شمارد و اوست خداوندى که امتها را خدایى جز او نیست و کسى نیست که آنچه را که او برپا و تنظیم کرده در هم فرو ریزد.
او حضرت محمد(ص) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایى چون وُدّ و سُواع قرار داد، او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسى را پایه گذارى کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تأکید بسیار داشت و آنان را از آن بیمناک ساخت.
خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامى که دندان نهانى در دهان مى درخشد و گرگ مى درد و ماه طلوع مى کند و بانگ لااله الا الله به گوش مى رسد.
خداوند شما را حفظ نماید، بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایى روید که حلال است و راه هاى حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید.
فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید.
با هواها و خواهش هاى نفسانى مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید.
با اهل درستى و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومى که سرگرم دنیا و طمع دنیوى اند جدا سازید.
این کسى که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده، پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار مى باشد.
او اینک به سوى شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالى که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را براى همسرش ام سلمه قرار داده است.
او (رسول خدا) بهترین دامادى بود که فرزندانى را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهى ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت.
از خداوند براى شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست مى کنم و از او مى خواهم دائماً شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید.
حمد بى پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است».


(سفینةالبحار، ج1، ص397)
(نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج1، ص100)





خطبه بدون الف امیرالمومنین علیه السلام






«حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رح مته غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس له شریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عن مشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شى ء و هو قبل کل شى ء و بعد کل شى ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس بعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربه صلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حین فترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح به حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکم قبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته قبل شغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظره و رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهب بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشف و سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمص وعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیه مدره و تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمه و ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیى ء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرخته غیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبین جریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوه وفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیم تشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلده بعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکن ح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب من سل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذه منز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولت له نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علواً فى الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقین»  (قصص 83)


«حمد و تعظیم مى کنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است.
(خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، اراده اش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است.
او را حمد و ستایش مى کنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایى اش اقرار نموده و در بندگى اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات بخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مى باشد.
از او کمک مى طلبیم و درخواست مى کنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم.
شهادت به خداوندى او مى دهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مى دانم و چون بنده اى که قلباً اقرار مى کند او را مى ستایم.
او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست.
او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارى کننده و هم نظیر باشد.
او مى داند (ولى) پرده پوشى مى کند و مى بیند و از همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مى باشد.
او معصیت مى شود ولى در مى گذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مى راند.
در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود.
پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مى برد.
هیچ چشمى او را نمى بیند و هیچ دیده اى او را نمى یابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مى باشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکننده اش را اجابت مى کند و از رزق و عطاى خویش او را بهره مند مى سازد.
او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مى باشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بى پایان و نابودکننده.
و شهادت مى دهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهره مند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند.
خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت.
خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود.
نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده و در عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود.
سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد.
اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مى کنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مى کنم، بیم و ترس از خداوند را به گونه اى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجات بخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مى سازد، روزى که رستگار و خوشبخت مى شوند کسانى که خوبى هاى آنان بیشتر و بدى هاى آنان کمتر بوده است.
درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد.
هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگا قبلى خویش را از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیده اش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانى اش بنشیند و بینى اش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته و دشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباس هایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچه اى چانه اش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچه اى مى بندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مى شود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بى آب و علف در کنار خشت هاى چیده شده در زیر سنگ هاى سخت قرار مى دهند و خاک ها و ریگ ها بر او مى ریزند.
(اکنون) از آنچه مى ترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمى گردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مى گیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بى آب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرم هاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینه اش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مى کند و خون بدنش را خشک مى کند و استخوانش را مى پوساند و چنین است تا روز محشر.
و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مى دمند و براى حشر و نشر صدایش مى زنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مى شود (و مردگان به پا مى خیزند) و باطن هر انسانى آشکار مى شود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مى آورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهده دار جدایى حق از باطل مى گردد.
پس چه بسیار ناله هاى جانسوزى که گریبانگیر او مى شود و حسرتى که وى را به نابودى مى کشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرق سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مى دارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمى دهند و عذر و حجت او را نمى پذیرند، نامه اعمالش باز مى گردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مى نگرد و دیده اش به نگاه هاى بدى که کرده شهادت مى دهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مى دهند.
در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مى شود.
آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمى دارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مى کنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مى رسانند و جرعه اى از چشمه هاى گداخته جهنم به او مى نوشانند که چهره اش را بریان و پوستش را جدا مى سازد.
(ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مى کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مى گردد.
(در آنجا) از مأموران دوزخ فریاد خواهى مى کند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمى دهند فریاد دلخراش سر مى دهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمى دهد و دیگر پشیمانیش سودى به او نمى رساند.
از شر هر پایانى به خداوند پناه مى بریم و از او عفو و بخششى را مى طلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهده دار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جام هایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمت هاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شراب هایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد.
این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظه اى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روح القدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است.
درود آن ملائکه اى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهى اند، بر پیامبر باد.
پناه مى برم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او.
گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مى کنم.
[آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مى دهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آن تقواپیشگان است».


(شرح ابن ابى الحدید بر نهج البلاغه، ج19، ص140)
(بحارالانوار، ج41، ص304)
(سفینةالبحار، ج1، ص397)
(نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج1، ص82)

تحدی با برادران اهل سنت

با توجه به مطلب فوق و دو خطبه ای که از حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام فرستاده شد، از شما میخواهیم که نسبت به سه خلیفه خودتون یعنی ابوبکر و عمر و عثمان که اونها رو در مساله خلافت مقدم بر حضرت علی بن ابی طالب دونستید؛ یه چنین متن شگفت انگیز برای ما بفرستید.

البته اگر موفق شدید چنین چیزی پیدا کنید که پیدا نخواهید کرد، یه نگاه هم بندازید به سابقه عمر در حفظ کردن سوره بقره که دوازده سال طول کشید (!!!)
این گفته عالم خودتون، مانند بیهقی در شعب الایمان [ج2، ص331 ، ح 1957] با چنین عبارت:«تعلّم عمر سورة البقرة فی اثنتی عشرة سنة ، فلمّا ختمها نحر جزوراً»
و گفته قرطبی در تفسیرش [ج1 ، ص34]
ابن جوزی در سیرة عمر [ص 165 _ ص 171]
ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه [ج12، ص66 ، خطبه 223]
سیوطی هم در الدرّ المنثور [ج1، ص54]
پاسخ
#19
Book 
اصول دین بر باور و اعتقاد قلب و روح است ترجیح آدم بر پیشی گرفتن البته آشکار کردن و زیاده روی گونه ای است که نتایجی افراطی و پشیمانی همراه دارد.  

ایمان به خدا اعتماد می‌آفریند، حتی زمانی که نقشه‌های او را نفهمی!
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  زندگینامه شیخ کلینی، از محدثان مشهور شیعه
Star دیدار رییس دانشگاه مذاهب اسلامی کشور با ائمه جمعه شیعه و اهل سنت شرق استان گلستان
  شیعه چگونه می تواند ثابت کند که فرزند امام حسن عسکری (ع) متولد شده است؟
  سه طلاقه شاه و شیعه شدن وی
  جناب زعفر جنی(رهبر اجنه ی شیعه)
  احترام به سادات در کلام آیت الله بهجت
  کدام اسلام را باور کنیم؟ اسلام داعش، طالبان، شیعه، سنی یا ...
  ولنتاین بچه شیعه ها مبارککککککک
  نامه یک جوان شیعه به آیت الله خامنه ای
  مسلمان و شیعه شدن انیشتین!

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان