"عاشقانه های بیدل دهلوی "
انداخت خيالت، ز کجایم به كجا ها...
#بیدل_دهلوی
ما را به غم عشق،همان عشق علاج است
#بیدل_دهلوی
تاب دلتنگی ندارد آنکه مجنون می شود :]
#بیدل_دهلوی
هرکسی ویرانهٔ خود را عمارت میکند
ما به تعمیر دلِ بی پا و سر، ویران شدیم ...!
#بیدل_دهلوی
گفتی: چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی ؟
بیتاب توام، محو توام، خانهخرابم
#بیدل_دهلوی
روزی آخر
یاد ما
بر یاد
جانان بگذرد...
#بیدل_دهلوی
دوشِ سیلابِ خیالت،می گذشت از خاطِرم
خانه ی دل بر سرِ رَه بود،ویران کرد و رفت
#بیدل_دهلوی
تو هم بخند جهآنِ خراب می خندد=)
#بیدل_دهلوی
دل به خون می غلتد از یاد تبسم های یار
همچو آن زخمی که بر رویش نمکدان بشکند...
#بیدل_دهلوی
نشاط این بهارم بی گل رویت چه کار آید
تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید
#بیدل_دهلوی
زخم ما و تیغ نازت ابروی پیوستهای ست
#بیدل
هر کجا حرفی از آن لب سر زند
گوشیم ما...
#بیدل_دهلوی
بیتو نه رنگم و نه بو، ای قَدَمت بهار من ...
#بیدل_دهلوی
نمیگُنجد نفس در سینهی من بس که دلتنگم .
#بیدل_دهلوی
دوزخِ نقد است دور از وصل جانان زیستن...
#بیدل_دهلوی
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی
یا بیا!
#بیدل
به بَزم وصل، عاشق را چه امکان است خودداری؟!
#بیدل_دهلوی
هرچه دل گم میکند بر دیده تاوان می شود ...
#بیدل_دهلوی
دل منتظر فرصت و فرصت همه ماییم...
#بیدل_دهلوی
تا نسوزی عشق را هرگز نمی فهمی که چیست
گاه بخشیدن گهی آغوش و گه درد و غم است...
#بیدل_دهلوی
ز بیقراریِ ما فارغ است خاطرِ یار...
#بیدل
دل با تو سفر کرد و تُهی ماند کنارم!
#بیدل_دهلوی
اِی سراپای من، پریشانَت....
#بیدل
به غیر از خانمان سوزی مقامی نیست عاشق را!
#بیدل
انداخت خيالت، ز کجایم به كجا ها...
#بیدل_دهلوی
ما را به غم عشق،همان عشق علاج است
#بیدل_دهلوی
تاب دلتنگی ندارد آنکه مجنون می شود :]
#بیدل_دهلوی
هرکسی ویرانهٔ خود را عمارت میکند
ما به تعمیر دلِ بی پا و سر، ویران شدیم ...!
#بیدل_دهلوی
گفتی: چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی ؟
بیتاب توام، محو توام، خانهخرابم
#بیدل_دهلوی
روزی آخر
یاد ما
بر یاد
جانان بگذرد...
#بیدل_دهلوی
دوشِ سیلابِ خیالت،می گذشت از خاطِرم
خانه ی دل بر سرِ رَه بود،ویران کرد و رفت
#بیدل_دهلوی
تو هم بخند جهآنِ خراب می خندد=)
#بیدل_دهلوی
دل به خون می غلتد از یاد تبسم های یار
همچو آن زخمی که بر رویش نمکدان بشکند...
#بیدل_دهلوی
نشاط این بهارم بی گل رویت چه کار آید
تو گر آیی طرب آید بهشت آید بهار آید
#بیدل_دهلوی
زخم ما و تیغ نازت ابروی پیوستهای ست
#بیدل
هر کجا حرفی از آن لب سر زند
گوشیم ما...
#بیدل_دهلوی
بیتو نه رنگم و نه بو، ای قَدَمت بهار من ...
#بیدل_دهلوی
نمیگُنجد نفس در سینهی من بس که دلتنگم .
#بیدل_دهلوی
دوزخِ نقد است دور از وصل جانان زیستن...
#بیدل_دهلوی
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی
یا بیا!
#بیدل
به بَزم وصل، عاشق را چه امکان است خودداری؟!
#بیدل_دهلوی
هرچه دل گم میکند بر دیده تاوان می شود ...
#بیدل_دهلوی
دل منتظر فرصت و فرصت همه ماییم...
#بیدل_دهلوی
تا نسوزی عشق را هرگز نمی فهمی که چیست
گاه بخشیدن گهی آغوش و گه درد و غم است...
#بیدل_دهلوی
ز بیقراریِ ما فارغ است خاطرِ یار...
#بیدل
دل با تو سفر کرد و تُهی ماند کنارم!
#بیدل_دهلوی
اِی سراپای من، پریشانَت....
#بیدل
به غیر از خانمان سوزی مقامی نیست عاشق را!
#بیدل