《 تـصور ما از کاربران فلشخـور 》

[ѕααяeη]

صنم تو یه دختر خوب و مهربونی
ب جرعت میتونم بگم بهتر از تو ندیدم واقعا
سعی میکنی همیشه خوشحال باشی و ب خودت روحیه بدی
همیشه سعی میکنی امیدوار باشی و همین باعث شده تو یه دختر قوی باشی
بنظرم بعضی اوقات ممکنه ظاهر و باطن یه آدم یکی باشه...مث تو ک هم ظاهرت و هم باطنت زیباست
تو همیشه سعی میکنی آدمای مهم زندگیت رو خوشحال نگه داری و خوشحال کنی...
بنظرم میتونی یه مشاور عالی باشی چون من ی بار وقتی حالم خوب نبود باهات حرف زدم و بعدش خیلی بهتر شدم
رفیق خوبی هستی...ینی هرکس ک با تو دوست صمیمی و کلا دوست باشه خیلی آدم خوشبختیه
تاحالا نه بدی ای ازت دیدم و نه بدی ای ازت شنیدم...و این عالیه
بی حاشیه هستی...
فکر میکنم درونگرا هستی و عاشق کتاب و مطالعه...
غماتو نشون نمیدی ، دلت نمیخواد بقیه رو ناراحت کنی و دلت خیلی پاکه ^^
خونگرم و خوش صحبت هستی جوری ک آدم خود ب خود ب سمتت کشیده میشه حتی اگه نخواد !
اسم زیبایی داری " نیکی " و ب چهرت و شخصیتت هم میخوره " آدم خوب،خوب بودن،آسایش "
و بنظرم اسم خودت از صنم خیلی قشنگتره ^^
البته هیچکس بی نقص نیست ولی بنظرم یه فرشته هستی ... یه دختر با منطق و شوخ و بازم میگم خونگرم و خوش صحبت !
همیشه تو قلبم جا داری و خیلی دوست دارم
امیدوارم ب بهترینا برسی چون لایقه بهترینایی ((=

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

*همینا ک نفر قبل گفت D:

[моои]

خب صنم یه دختر زیبا رو و مهربونه
خیلی خیلی بی حاشیه اس^^
از آهنگای عربی خوشش میاد(=
طرز حرف زدنشم خیلی قشنگه
کلی موفق باشی قشنگ♡

[ابراهیم هادی]

با عرض سلام و خسته نباشید =)
اما بعد 
تصور کردن......
موسیقی هم تتل طور هم کلاسیک که کفه دومی سنگینه 

متعادل چون اعتدال گرایان 

 هفتاد درصد متواضع 

 همجوشی میانه با دگران 

مرید جان بی واتسون؟

[Medusa]

صنم*-*
خیلی خیلی مهربونه
آدم و جذب میکنه(صنم آهن ربایی)
شوخی های با نمکی میکنه
خیلی خیلی خوشگله*-* چشمای سبز و صورت زیبا
همیشه بهم کمک کرده و میکنه و ازین بابت ازش ممنونم♥
به همه ی فکر ها و عقاید احترام میزاره
از این دخترا تو این زمونه خیلی کمن
وقتی ناراحت میشه به روی خودش نمیاره
ادعا نداره و خودشه
صنم انقد خوبه نمیدونم چی دربارش بگم غیر قابل وصفه*-*
صنما خیلی دوست دارم و امیدوارم تا همیشه دوستای خوبی باشیم^^♥

فاطمه‌ی قشنگم. ممنونم که زیبایی و من رو هم انقدر زیبا دیدی. از تو که فقط یه‌دونه هست دختر قشنگم. خودت می‌دونی که من چقدر بیشتر دوستت دارم. خودت خوب‌تر و زیباتر و بانمک‌تری، دلبر شیرینم. 
احترام نذاریم چیکار کنیم؟ باید مدام با در و دیوار و زمین و آسمون بجنگیم، که خب، کار سختیه. حیفِ وقت و انرژیمونه. 
ولی یه سوال پیش میاد. این چه به رو نیاوردنیه که شماها همه‌تون فهمیدین من ناراحتم ولی به روم نمیارم؟ (((: یا شماها خیلی ماهرید یا من خیلی ناشی. *اموجی تفکر*

می‌مونیم عزیزم. تا همیشه. 

Dear niki .تا حالا دقت نکرده بودم چقدر این اسم برازنده شماست و چقدر زیباس ،اما من به صنما عادت کردم و راحت تر سر زبونم میاد .اگه من جای مادرتون بودم حتما همین اسم نیکی رو روتون میزاشتم چون همونطور که گفتم واقعا برازندتونِ
سیرت سبز: در اوایل اشنایی با شما شناخت چندانی نداشتم و فقط اگاه بودم یه بانوی زیبا هستید با یه جفت چشم های سبز با گذر زمان و شناخت بیشتر شما به دو تا نتیجه رسیدم،یک:بله!شما همونطور که فکر میکردم زیبا اید،دو:شما صورت خیلی زیبایی دارید اما میدونید چی از صورتتون زیبا تره؟!سیرتتون ،سیرت زیباتون. از نظر من ادمایی که هم صورت زیبا داشته باشن هم سیرت زیبا تعدادشون خیلی کم و انگشت شماره ،مثل جواهریی واقعی تو تخم مرغ شانسی.
زیبای سبز: حالا میرسیم به فیس این بانوی زیبا ،کل عالم از زیبایی رباینده شما با خبرن .یک جفت چشم سبز همچو سبزی جنگل های شمال و یک دسته زلف پرشیان زیبا و صورتی همچو فرشته سابلیمینال  
ازادی سبز: منظور من اینجا از ازادی ازادیه بیان.یکی از ویژگی های بارز شما البته از نظر من .حالا بزارید کامل تر و با یه مثال توضیح بدم ،شما از بیان کردن نظرتون نمیترسید و فرقی نداره طرف مقابل از نظرتون خوشش بیاد یا نه؛ یه جورایی حس میکنم یه ندای درونی ای هست که دائم میگه بیان کن بیان کن .حالا مثال، به نظر من کام اوت کردن سخت ترینن کار دنیاست اما اگه شما بخواین یه روزی کام اوت کنید میاید از اتاقتون بیرون و میگید مامان بابا من لزبینم و خیلی ریلکس بر میگردید تو اتاقتون متخدهتر رببهلفعخخل
مهربونی سبز: ادم های مهربون همچو شومینه توی برفه .ادم واقعا تو زندگیش حداقل به یکی از این افراد نیاز داره

اگه قرار بود شخصیت یکی از فیلما بشید حتما امیلی میشدید
اگه قرار بود رنگ میشدید سبز یا زرد لیمویی
اگه قرار بود بویِ گل میشدید بوی گل لاله میشدید

آخه مهربون، نمی‌گی من آب می‌شم می‌رم توی زمین؟ این حرفای قشنگ قشنگ چی بود گفتی؟ قلب من طاقتشو نداره. تو خودت قشنگ‌ترین و سبزترینی. ممنونم که من رو انقدر زیبا دیدی. دوستت دارم. خیلی زیاد. 

حالا اگه درباره‌ی بند آزادی سبز بخوام حرف بزنم، راستش خیلی خوشحال شدم که همچین تصوری داری. چون یه زمانی، شاید اوایل نوجوونی، اوضاع دقیقاً برعکس این بود. خیلی خیلی محتاط بودم و یه ندایی بود که می‌گفت "بیان نکن، بیان نکن." :دی شبیه به همون تصویری که از آدمای کمرو توی ذهنمونه که جواب فلان سوال معلم رو می‌دونن ولی دستشونو بالا نمی‌کنن. و من... خب، سعی کردم باهاش بجنگم. از کوچک‌ترین چیزا شروع کردم. خیلی سخت بود اوایلش. ولی الان؟ انگار واقعاً نتیجه داده. انگار کسی شدم که دیگه نمی‌ترسه خودش رو ابراز کنه. اولین نفریه دستش رو بالا می‌کنه تا جواب سوال رو بده. نمی‌ترسه از این که اشتباه کنه. می‌دونه که اشکالی نداره اگرم اشتباه کنه.

درباره‌ی کام اوت هم، خیلی مثال بامزه‌ای بود. :دی مامان من هم با همین خونسردی شقه‌شقه‌م می‌کنه اگه یه زمانی اینطوری کام اوت کنم. یا اصلا هرطوری، صرفاً کام اوت کنم. لیترالی، شقه شقه. ندا(اسم مادرمه)ی بیرونی، ندای درونی‌ای که گفتی رو در نطفه خفه می‌کنه. پس #خداروشکرکه‌استریتم و اصلاً من غلط بکنم چیزی جز این باشم. 

ممنونم که برام نوشتی، دختر ناز. 

اول اینکه خیلی بَدی که گفتی 60 خط. فک کنم میخوای تلافی اون دفعه رو کنی که بهم گفتی بیا واسم یچیزی بنویس منم گفتم نمیخوام. خب باشه کار خوبی نکردم ببخشید. ولی واقعا چجوری همه اون سوالا رو درست زدی. من خیلی وقتا که از اون جور تستا میذارن اون جوری جواب میدم که واسه خودم درسته. ینی تو هم همینجوری زدی یا شانسی؟؟ اگه شانسی بود که خیلی شانست خوبه. مگه میشه اصن. تو قرن 16 اگه بودی آتیشت میزدن.خب تصورم ازت از اینجا به بعد شروع میشه تازه اونا مقدمه بود: ببین میدونم عجیبه ولی من اصلا هیچ عیب و ایرادی توی تو ندیدم. چبدونم شایدم واقعا پرفکت پرفکتی. من که نمیتونم بفهمم کی چجوریه. ولی خب از کسی که انقد کامله من چجوری میتونم ایراد بگیرم؟ اونم با این همه ایرادی که خودم دارم. شایدمممممممم آهااا فهمیدممممممم الان. عیبت اینه که عیباتو بروز نمیدی. ایول همینه. چرا میترسی که بقیه عیب و ایراداتو ببینن؟ اگه بقیه نبینن یعنی چالشون میکنی تو خودت؟ اینجوری که هیچوقت نمیتونی حلشون کنی. خوبه من حداقل اینطوری نیستم. شایدم تو جاهای دیگه خودتو بروز میدی. آره بهرحال من معمولا وقتی یکی حرف میزنه خیلی راحت میتونم بهش گیر بدم که نه اینی که گفتی درست نیست اونی که گذاشتی اشتباهه و اینا. ولی واسه تو نمیتونم بگم. چون که از بدیات هیچی نمیدونم مجبورم دیگه از خوبیات بگم. بعدا نیای بگی چرا همش قربون صدقه رفتین و فلانو. تقصیر خودته. خب خوبیات. من چیزای خوبی که ازت دیدم و دوست داشتم که این چیزای خوب رو خودم داشته باشم سه تا چیزه: یک این که حافظت از من قوی تره. که این موضوع تعریف نیست. چون حتی حافظه دوری هم از من قوی تره. البته چیزای مشخصی رو یادم میمونه هاااا. ولی حافظه کوتاه مدتم خرابه. که واسه تو فک کنم خیلی بهتره. چون مثلا یادمه قبلا یچی تو ناشناست نوشته بودم که خودم اصلا یادم نبود چی بود. بعد یه بار که داشتم باهات حرف میزدم دقیقا همونو بهم گفتی که مثلا یه رفرنسی بزنی به حرف من. ولی Jokes on you من اصلا اونو یادم نبود. حب مورد دوم: این نمیدونم درسته یا نه. یعنی به احتمال خیلی زیادی غلطه ولی حدس میزنم که تو موقعیت های کمتری نسبت به من (یا اصلا یه آدم رندوم) احساسی میشی. میگم نمیدونم درسته یا نه. ولی بهت میخوره که سعی میکنی با منطق بری جلو. نمیگم احساساتی نیستیااا. ولی سعی میکنی منطقی باشی. حالا دیگه نمیدونم آیا تو خودت احساسی میشی و بروزش نمیدی. که اگه اینجوری باشی مثل منی. یا اینکه تو خودت هم سعی میکنی منطقی فکر کنی. من معمولا وقتی بابت چیزی احساساتی میشم معمولا چن وقت (شاید روز) طول میکشه تا بتونم تصمیم منطقی رو بگیرم. شاید تو کمتر.
مورد سوم: این مورد از نظر بقیه خوبی بنظر میرسه و منم سعی میکنم که رعایت کنمش ولی همیشه حس بدی نسبت به رعایت کردنش دارم. ببین وقتی یکی یه اشتباهی میکنه یا یه چیز بدی میگه مگه نباید بهش بگیم؟ خیلی وقتا هم طرف نمیدونه تو اون لحظه که اون کار یا حرف اشتباهه. واسه خودمم خیلی زیاد پیش اومده که یه کار چرتی میکنم که خودم تو اون لحظه واسم مهم نبوده که چه تاثیری رو بقیه ممکنه بذاره. بعد یکی اومده بهم گفته این کارت اشتباه بوده منم بعد چند وقت متوجه شدم که اشتباه بوده و بعد اون رعایت میکنم. به همین راحتی. ولی بقیه وقتی یه کار بدی میکنه (حالا بخاطر جایگاهی که داره یا چون سنش بیشتره) کسی چیزی بهش نمیگه. خودتم جزو همینایی که چیزی نمیگهم. مثلا تو همون گ.ا خیلی وقتا دیدم یکی یچی میگه که بَده ولی چون مخالفت کردن باهاش ضایس چیزی نگفتی.


اوهوم همینا الان به ذهنم رسید 60 خط نشد. یه سری چیزای دیگه هم بود که فک کنم یه ذره شخصی بود و نباید اینجا بگم. بهرحال امیدوارم که همیشه موفق باشی.

نمی‌دونم. با غریزه‌م جلو رفتم. :دی  
آخه یه چیزی هست، واقعا چطوری می‌شه عیب رو آگاهانه بروز داد؟ کسی هست که فلان کار رو بکنه صرفاً برای اینکه نشون بده احمق و بی‌ملاحظه‌ست؟ نه واقعاً. فلان کارو می‌کنه بدون اینکه متوجه باشه اون کار نشون می‌ده یه احمق بی‌ملاحظه‌ست. پس بروز دادن عیب‌ها غیرارادیه و همه‌مون یه ژستِ "من فوق‌العاده‌م!" گرفتیم. هرکس به شیوه‌ی مخصوص خودش. آها، ولی یه استثنا هم هست. یه وقتایی آدم خودش جلو جلو عیب‌هاش رو ابراز می‌کنه، فقط برای این که قبل از این که کسی بهش حمله کنه، اون به طرف حمله کنه. انگار انتظار داره قضاوت بشه، و می‌خواد قبل از این که قضاوت بشه کسی که هست رو بکوبه تو صورت آدمی که میاد شروع کنه به حرف زدن. مثل تیرین لنیستر. که خودش با کوتولگیش شوخی می‌کرد تا کسی نتونه بر علیهش ازش استفاده کنه. که اینم باز همون ژست قبلیه. "درسته من فلان عیب رو دارم، اما هنوزم فوق‌العاده‌م!" توهم عیبی در من ندیدی، چون اونقدرا همدیگه رو نمی‌شناسیم. وگرنه مثلاً من آدم متلک‌اندازیم. و اگه باز نگی هویتِ ادیسن شپرد رو دزدیدم، There is a land called passive-aggressive and I am their queen. حواس‌پرتم، سختگیر، کنترل‌گر، بد قلق، اتنشن-هور، نامهربون، بلای جون، میخواره و سرگشته و رند و نظرباز، تغافل‌کیش و کین‌اندیش و دوری‌جوی و وحشی‌خوی! بیا! اینم عیب! دریا دریا عیب! خیالت راحت شدددد؟ (((((:

از لحاظ حافظه، بگیر نگیر داره. مثلاً چند تا از چیزایی که خودت اشاره کردی توی متن رو من یادم نبود. مثلا همینکه یه بار بهت گفتم بنویس و گفتی نمی‌خوای. (آخه هو دِ هِل داز دت؟ (((: واقعا زباله‌ای سهند.) رو فراموش کرده بودم. انقدر که تلخ و دلشکننده بوده لابد حافظه‌م از بین بردتش. *اموجی سیگار* ولی در کل، حرفارو یادم می‌مونه. یعنی همیشه یه "تو که فلان جا فلان چیزو گفته بودی. چی شد"؟ توی آستینم دارم. ((((: رفرنسم زیاد می‌زنم به حرفای خود طرف. چون باعث می‌شه احساس زرنگی و جینگیل‌بلا بودن کنم.

درباره‌ی احساسات هم، نمی‌دونم. فکر کنم یه تعادلی برقراره. یا حداقل تلاش می‌کنم که یه تعادلی برقرار باشه. 

بیشتر وقتا تا وقتی کسی نظرم رو نپرسیده و یا راهنمایی‌ای ازم نخواسته، ورود نمی‌کنم. چون علاوه بر اینکه خیلی گلم و دخالت تو کار دیگران نمی‌کنم و بلاه بلاه بلاه، حوصله‌شم ندارم. احساس مسئولیتی نمی‌کنم. مگه کسی اومد به من بگه فلان راه رو نرو فلان اشتباهو نکن آخرش فلانه؟ نه. خودم رفتم سرم به سنگ خورد برگشتم. اینجام داستان همینه. نمی‌شه به زور کسی رو به راه راست هدایت کرد. نمی‌شه به زور جلوی مردم رو گرفت که کار احمقانه‌ای نکنن. از طرف دیگه‌ای هم، اصلا از کجا معلوم، شاید طرف از فلان لحاظ درست بگه. شاید به فلان روش منطقی بشه کار/حرفش رو توجیهش کرد. شاید اگه خودمم جاش بودم همچین کاری می‌کردم. شاید رفتار اون درسته و چیزی که من فکر می‌کنم اشتباه. شاید هردومون درستیم. همه‌ی اینا ممکنه و به نظرم اینکه تو بخوای یکی دیگه رو اصلاح کنی، لازمه‌ش اینه که به خودت خیلی اعتماد داشته باشی. من ندارم.

ممنونم. 

خلاقی و مهربون 
با معرفتم هستی 
حافظتم خیلی خوب کار میکنه ک منو بعد اونهمه مدت یادت بود o_O 

مگه می‌شه تو رو از یاد برد ممد جون؟ 

مرسییی و بوس. :* 

._.
شاید یکی از بزرگترین عیب های من این باشه که کسیو نمیتونم توصیف کنم ._.
وقتی خودم به درک کامل یا ناقصی از یه نفر میرسم نمیتونم با حرف زدن بقیرو باش اشنا کنم...بیشتر شاید به یه تله پاتی نیاز باشه
و چیزی که الان ازت میگم کامل نیست، درواقع هیچوقتم نمیتونه کامل باشه
چون تو یه انسانی و نمیشه حالات و رفتارت رو پیشبینی کرد
شاید اصن چیزی که هستی رو نشون ندی
من حتی تصور خالص و نابی از خودمم ندارم

خوب...

من فکر میکنم که تو مهربونی ..نمیدونم هستی یا نه
نمیگم دورویی ولی اونجوری که ادمای اطرافت دوست دارن باشون حرف میزنی
و خودت نیستی شایدم دارم اشتباه میکنم...
به همه احترام میذاری و امیدوارم درواقع هم به همین شکل باشه،نه اینکه فقط رو به روی اون شخص

منطقی....حرف سهند درسته راجب منطقی بودنت
تو بیشتر مسائل منطقی فکر میکنی و من دقیقا برعکس تو
من کاری رو انجام میدم که حالم خوب باشه...نه کاری به ایندش دارم نه به گذشتش

کم حرف...
تو واقعیت که نمیدونم ولی اینجا کم حرفی...شایدم حوصله نداری
ولی من فقط تو مجازی پر حرفم ._.

معذرت میخوام بانو ولی بت میاد خیلی عصبی باشی .__.

بی حوصله شاید
من از هرکسی توی تخیلم یه ابجکت میسازم...و ابجکت تو یه دختری مث شخصیت انی تو اتک ان تایتان

ولی موهاتم مثل مدوساست v:
نفرین امون بر تو باد

و بعضی چیزارو نمیشه گفت...باید حسش کرد
هرجا هستی موفق و امیدوار و سرزنده باشی نیکی جون

معلومه که مهربونم. :دی 

جدی عصبی؟ با هر کیم عصبی بودم با نبودم آخه. تو خیلی ریزه میزه بودی. دلم نمی‌اومد. لای پر قو نگهت می‌داشتم. آها چرا یه بارشو یادم اومد، خب هفته‌ی اولِ چرخه‌م بود مرد حسابی. بعدم برگشتی بهم گفتی زشت. انتظار داشتی گل یاس تو فضا پراکنده کنم؟ ایح.

بی‌حوصله؟ ): برای تو نه تنها باحوصله بودم که چقدرم حامی و مشوق بودم. ): خیلی قدرنشناسی به خدا. ): کم حرف؟ اونهمهههه چرت و پرت گفتم به تو من. دیگه ببخشید امینم نیستم که توی هر ثانیه 6.5 تا کلمه بگم. من با تو 24/7 مخالف بودم. حتی همین الانش همه‌ش مخالفم. کِی مطابق میلت حرف زدم؟ :دی  

خب منطق حالتو خوب نمی‌کنه؟ یه بار امتحان کن خب. یه شانس بده به بنده خدا. شاید کرد. 

اتک توی برنامه‌ی تابستون سال بعدم هست. تا اونموقع امیدوارم این انیه اونقدرام منفور و برج زهرمار و دوست‌نداشتنی نباشه. (((: بپا سنگت نکنم. هه. 

دیگه تو که هر چی چیز بد بود گفتی. به خوبا که رسید نمی‌شه گفت و باید حس کرد و اینا؟ باشه حسین جون. بااااشه.

بقیه‌شم درست بود. یا شایدم دیگه حوصله ندارم مخالفت کنم. لعنتی، خودمم اعتراف کردم که بی‌حوصله‌م. توهم موفق باش و نفرین امون و این داستانا، فنچک. 

به به بانو جان
تصورم ازت یه چیزیه که تو خوابتم نمیبینیD;
یک دخت زیبارو با گیسوان بلند و فرفری
چشمانی سبز و دلربا که به میزان جذابیت افزوده
حتی مهربونیو میشه از چهرت تشخیص داد زیبارو
خلاصه که مخلصتیم._. "حرف بزرگ تر از دهنD:
آرزو میکنم که به ارزوهات برسی دخترک(:

زحمت کشیدییی. ((: مگه سهند بهتون نگفت ظاهرو بی‌خیال شین از باطن صحبت کنید؟ بی‌ادبا. ((((:

ولی شوخی به کنار، دورت بگردم. مرسی. تو خودت زیباترینی جانم. 

حقیقتا تا الان واس تصورات کاربران و اینا بیشتر از دو سه خط چیزی ننوشتم و نمیتونم بنویسم ( گشادیسم  )
فقط میتونم بگم تو فلش ایشون تکه همین

حقیقتاً ممنونم، موزالیک دل‌ها. 

صنم تو یه دختر خوب و مهربونی
ب جرعت میتونم بگم بهتر از تو ندیدم واقعا
سعی میکنی همیشه خوشحال باشی و ب خودت روحیه بدی
همیشه سعی میکنی امیدوار باشی و همین باعث شده تو یه دختر قوی باشی
بنظرم بعضی اوقات ممکنه ظاهر و باطن یه آدم یکی باشه...مث تو ک هم ظاهرت و هم باطنت زیباست
تو همیشه سعی میکنی آدمای مهم زندگیت رو خوشحال نگه داری و خوشحال کنی...
بنظرم میتونی یه مشاور عالی باشی چون من ی بار وقتی حالم خوب نبود باهات حرف زدم و بعدش خیلی بهتر شدم
رفیق خوبی هستی...ینی هرکس ک با تو دوست صمیمی و کلا دوست باشه خیلی آدم خوشبختیه
تاحالا نه بدی ای ازت دیدم و نه بدی ای ازت شنیدم...و این عالیه
بی حاشیه هستی...
فکر میکنم درونگرا هستی و عاشق کتاب و مطالعه...
غماتو نشون نمیدی ، دلت نمیخواد بقیه رو ناراحت کنی و دلت خیلی پاکه ^^
خونگرم و خوش صحبت هستی جوری ک آدم خود ب خود ب سمتت کشیده میشه حتی اگه نخواد !
اسم زیبایی داری " نیکی " و ب چهرت و شخصیتت هم میخوره " آدم خوب،خوب بودن،آسایش "
و بنظرم اسم خودت از صنم خیلی قشنگتره ^^
البته هیچکس بی نقص نیست ولی بنظرم یه فرشته هستی ... یه دختر با منطق و شوخ و بازم میگم خونگرم و خوش صحبت !
همیشه تو قلبم جا داری و خیلی دوست دارم
امیدوارم ب بهترینا برسی چون لایقه بهترینایی ((=

بیا بغلم دلبرک. 

می‌دونی چقدر برام ارزشمند بود نظرت دیگه. آره؟ فرشته تویی که حرفای قشنگ می‌زنی. منم قبول دارم نیکی قشنگ‌تره. ولی اون دوره‌ی ما اینترنت خیلی جیز بود. نمی‌دونم چرا ولی توی ذهنمون فاجعه بود که یه نفر اسم واقعیمون رو بدونه یا عکسمونو ببینه. این شد که همه‌مون با اسم مستعار فعالیت می‌کردیم. :دی یادمه بهار آرمینا بود. فاطیما نسیم بود. من صنم بودم و... فضا امنیتی بود خلاصه. (((: 
خوشحالم که حرف زدیم و حالت خوب شده.
و آره، من دیگه زیادی بی‌حاشیه‌م. :دی   
و آره، درونگرام، تایپ شخصیتیم INFJ ـه. 
‌و بازم آره، غمام رو نشون نمی‌دم اما مطمئن نیستم به خاطر ناراحت نکردن بقیه باشه. خودمم دلیلشو نمی‌دونم راستش. فقطم غم نیستا. هر حس دیگه‌ای رو هم سخت ابراز می‌کنم. تراپی‌لازمم. (((:
برای تمام چیزهای زیبای دیگه‌ای هم که گفتی، فقط می‌تونم بگم خیلییی ممنونم، دختر زیبا. همه‌شون برازنده‌ی خودته. خوشحالم که آدمای مهربونی مثل تو هنوزم هستن. منم خیلی دوستت دارم. خیلی خیلی دوستت دارم. 

*همینا ک نفر قبل گفت D:

همینا که به نفر قبلی گفتم. D:

خب صنم یه دختر زیبا رو و مهربونه
خیلی خیلی بی حاشیه اس^^
از آهنگای عربی خوشش میاد(=
طرز حرف زدنشم خیلی قشنگه
کلی موفق باشی قشنگ♡

سلام ریهام جانم. 
ممنونم. خودت قشنگی.  

این دومین "بی‌حاشیه‌"ایه که می‌گیرم. :دی 

آره، این گروهی که پیدا کردم رو واقعاً دوست دارم. همین الان داشتم یه آهنگشونو گوش می‌دادم. درسته که اونقدر نمی‌فهمیدم چی می‌گه. ولی توی کوروسش هی تکرار می‌شه "كيف بتبيعني للرومان؟" بعد اصلا من نمی‌دونم چه تاریخی پشتشه. چرا باید یکی یکی دیگه رو به رومی‌ها بفروشه. ولی می‌تونم حس کنم چی می‌گه. چرا منو به رومی‌ها فروختی؟ آخه من، من بودم. خودی بودم. اونا رومی بودن. غریبه بودن. از ما نبودن. اهل اینجا نبودن. تو و من اهل یه سرزمین بودیم. منو به غریبه‌ها فروختی اونوقت؟ چند؟ چرا آخه؟ چم بود؟ خیلی قشنگه جدی. آدم گریه‌ش می‌گیره. 

تو موفق‌تر باش، زیبا.  

با عرض سلام و خسته نباشید =)
اما بعد 
تصور کردن......
موسیقی هم تتل طور هم کلاسیک که کفه دومی سنگینه 

متعادل چون اعتدال گرایان 

 هفتاد درصد متواضع 

 همجوشی میانه با دگران 

مرید جان بی واتسون؟

سلام بر شما، افتخار دادید جناب. ((:

تتل‌طور؟ واقعاً چرا و چطور و چگونه؟ (((:  باز الحمدالله که کفه دومی سنگین‌تره. 
بله، تعادل خیلی مهمه. الکی نیست که گفتن خیرالامور اوسطها.
خوشحالم که سی درصد باقی مونده رو هم دیدید. از چشم همگان پنهان می‌مونه. 
همجوشی میانه با دگران؟ این رو نفهمیدم. با کمال احترام. 

راستش اونقدرا باهاش آشنا نیستم. چیزی که ازش توی ذهنمه فقط آزمایش آلبرت کوچولوئه. اتفاقا یه مدت خیلی به این فکر کردم که چرا انقدر ناراحت کننده بوده این آزمایش؛ رسیدم به این که چون بچه نمی‌تونست رضایت داشته باشه. من قربانی‌های ضروری و بی‌رحمی‌های ضروری رو درک می‌کنم، ولی بچه نمی‌دونست... نمی‌تونست نظر بده. اینه که غم‌انگیزش می‌کنه گمونم. اما نتیجه‌ای که ازش به دست اومد، به نظرم درسته. نقش محیط مهمه توی هر واکنش احساسی‌ای. مخصوصاً توی سن پایین.

ممنونم. 

[Medusa]

با حضور: @"ɱơཞɖɛɱơɬɛɧąཞɛƙ" ♥

[THEDARKNESS]

آنابل ابگرم کن و مهد کودک
خب دختر خوبی شاید باشه
ظهرا یکی از اعضا avengers هستش و علاقه خاصی به انتقام گرفتن داره و دیر میبخشه.
ظاهرا راز نگه دار خوبیم هستش
همینا دیگه

[Prometheus]

فضوله .__.
بش میخوره هشت سالش باشه
دختر بدی نیست
همیشه سر کیفه .__.
موفق باشی بیمولا

[Mohlek]

تصور من از ایشون یه موجود عجیب غریبه
ینی ببین دو سه نسخه فراتر از عجیب غریب
از قهر های مسخره بازی و کرم ریختن روت تا خوابای شبانه  
وسط یه بحث ساده و اینا یهو یه حرکتی می زنه که فک میکنی الاناس که بیاد بت فحش خار مادر بده !
ولیبعدش میفهمی همش از روی حواس پرتی و اینا بوده
از خصوصیات بارز ایشون میتونیم به مهربونی و حالا فاز برنداره بچه باحال بودنش اشاره کنیم 
خوابای خیلی قشنگی میبینه  
مث خودم گیمره و اینا که این کارشو میپسندم شدید :v
موفق باشی حاجی

[Emmɑ]