مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 3 ]

[моои]

تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را

[z_farhad]

آیا تو هم با چشم باز و خیس از اشک
خواب کسی را روز و شب بیدار دیدی؟

رفتی مطب بی نسخه برگردی به خانه؟
بیمار بودی مثل من؟ بیمار دیدی؟ 

[моои]

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

[מַברִיק]

دل را به زلف پرچین، تسخیر میتوان کرد
این شیر را به مویی، زنجیر میتوان کرد
هر چند صد بیابان وحشیتر از غزالیم
ما را به گوشهٔ چشم، تسخیر میتوان کرد

[מַברִיק]

در وصل جمالش گل خندان منست
در هجر خیالش دل و ایمان منست
دل با من ومن با دل ازو درجنگیم
هریک گوئیم که آن صنم آن منست

[z_farhad]

تورا چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری 

[ѕααяeη]

ﯾﮏ ﺩﻝ ﻭ ﯾﮏ ﺟﻬﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺭﻭ ﺑﺎﺵ
ﺍﺯ ﺩﻭ ﺭﻭﯾﺎﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﺳﻮ ﺑﺎﺵ

[מַברִיק]

شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود

[z_farhad]

دلت ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع، خنده کنان ترکِ سر توانی کرد 

[מַברִיק]

در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم
بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم