~* گفت و گو آزاد نسخه ۴۱۱ *~

[*VENUS*]

اره._.
به ابرو های خمینی قسم
اریی ارییییی بیاد خاستگاری منم ناز کنم پشیمون شه عررررررر

من ضد تعهد و ضد ازدواجم.
بیام خواستگاری ؟
از همون دم پنجره برام موز بنداز برم.

من میام خاستگاریت آرمی

[*Aɴѕel*]

همون طور که قبلا بیان کردم
به کیمیاگری علاقه دارم
به نظرت برای فرار کمک کنده هست؟

یه کیمیاگر می تونه مس رو به طلا تبدیل کنه.
ولی فرار نمی تونه بکنه تبنمیستبمنیسبسی
عجب تراژدی بزرگی.

جادوگر چی؟!

---

بله!(:

کجا کجا؟ :>>
خیالِ باطل

فرنود الان گفت که نمیشه ( از خوشحالی میرقصد )

از بس خستم نگرفتم چی شد-.-

[فرنودِ بن گیومرث]

یه کیمیاگر می تونه مس رو به طلا تبدیل کنه.
ولی فرار نمی تونه بکنه تبنمیستبمنیسبسی
عجب تراژدی بزرگی.

جادوگر چی؟!

اگه به حرف مامانم گوش می دادم و گوشت می خوردم الان می تونستم در رو بشکونم.

ولی متاسفانه خودم خواهم شکست.(ایموجی قلب شکسته)

[*Aɴѕel*]

جادوگر چی؟!

اگه به حرف مامانم گوش می دادم و گوشت می خوردم الان می تونستم در رو بشکونم.

ولی متاسفانه خودم خواهم شکست.(ایموجی قلب شکسته)

*ایموجی چسب کلیییییییییییییی چسب
ببخشیدا ببخشیدا._.قلب شما غلط میکنه بشکنه
قلب من فقط اجازه شکستن داره
+
نگران نباش من از هر کسی رو زمین بد غذا ترم._.حهقفعبثعخا

[فرنودِ بن گیومرث]

اگه به حرف مامانم گوش می دادم و گوشت می خوردم الان می تونستم در رو بشکونم.

ولی متاسفانه خودم خواهم شکست.(ایموجی قلب شکسته)

*ایموجی چسب کلیییییییییییییی چسب
ببخشیدا ببخشیدا._.قلب شما غلط میکنه بشکنه
قلب من فقط اجازه شکستن داره
+
نگران نباش من از هر کسی رو زمین بد غذا ترم._.حهقفعبثعخا

ای بابا ای بابا.
آب می شود*

[*VENUS*]

^.^ ( بهار ذوق میکند )

[KᏙ¥றᏙƝ]

عجب...

[*VENUS*]

برم چیپس بخورمُ بیام ._.

[فرنودِ بن گیومرث]

برم چیپس بخورمُ بیام ._.

عه مُ هم داریم چیپس می خوریم. الان عکسش رو هم گذاشتم نسیتبنتسینمبسی

[*Aɴѕel*]

منم چیپس میخوام._.