♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥

[i think just about you]

باران کـه میبـارد...... دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود..... راه می افـتم ... بـدون ِ چـتـر ... من بـغض می کنـم ....آسمـان گـریـه ..

[(nasim)]

خــاطــرات صــف كشيــده انــد!

يكـي پـس از ديــگــري . . .

حـتي بعـضي هــاشـان آنقـدر عجـولند كـه صـف را بـهـم زده انـد!.

و مــــن. . .

فـرار ميـكنم از فـكـر بـه تــو ،

مـثـل رد كــردن آهنـگي كـــه خيـلي دوسـتش دارمــ

[i think just about you]

ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت

خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت

من که گفتم این بهار افسردنیست

من که گفتم این پرستو رفتنیست

آه عجب کاری به دستم داد دل

هم شکست و هم شکستم داد

[^ali^]

یه ادم دل شکسته که قطره های
بارون رو گونه هاش نشسته

آدمیکه تو دنیا از کسی خیر ندیده
یه ادم مهربون تو زندگی ندیده
جز حرفای بی معنی چیزی دیگه
نشنیده از حرفای آدما چیزی نفهمیده
دل نگرون نشسته به انتظار بارون
تا قطره های بارون رو گونه های بشینه
تا بتونه ادمی رو به مهربونی دلش تو قطره ها ببینه
منتظره تا قطره ها اسم اون و صدا کنن
با همدیگه بخونن یواش به او نگاه کنن
اون میخواد تا قطره ها غم دلش رو بدونن
قصه تلخ زندگیشو با هم دیگه بخونن

[milad.tanlan]

[(nasim)]

مــن هـــم،



مثــل خيــلي از عــاشــق هــا . . .



از تـــو يـادگـاري دارم،



ولــي



يــادگـاري مـــن بـا بقـيـه فــرق دارد!



يـادگاري مـــــن از تــــــو ،



سينــه اي پــراز درد اســت!

[i think just about you]

به تو سپرده بودمش
با هزار و يک اميد
و حالا براي هزارو يکمين بار
دلم را مي برم
تا شکستگي اش را
گچ بگيرند

[^ali^]

<<به نام خدای عاشقا>>

روزگارم بد نیست غم كم میخورم

كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم

حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم

[ÐeaÐ GiЯl]

دَرد دارَد وَقتـــی ، مــَن عاشقانه هایَــم را مینویسَــم....

دیــگــَـران یاد ِ عشقشان می افـتَـند...

اما تــو ... بـیـخـیـالی...

[♥باران عشق♥]

دوست دارم پرواز کنم تا که از میان ابرها بگذرم و به وسعت عشق تو دست یابم

دوست دارم که تنها در گوشه ای خلوت گزینم تا که شاید ذره ای از زجرهایت را حس کنم

دوست دارم در نگاه عاشقت قرق شوم تا که شاید گرمی اشکهایت را لمس کنم

دوست دارم زیر دوش آب سرد ساعتی بی اختیار بایستم تا که شاید تلخی آن لحظه را زندگی کنم

دستم را در زیر خاکستر خاموش عشقت فرو بردم اما سوختم

سوختم از آتش روشن زیر خاکسترت

---

از کوچه پس کوچه های قلبم روی خاک کویر تو پرسه میزنم .

به کجا خواهم رفت لمس دست تو خواب نیست پلها شکسته است.

شبها آسمان هم دیگر لالایی نخواهد گفت.

افسوس گهواره ام خالیست.

تو به یاد چه کسی نشسته ای؟

جاده تاریک است و کوچه بنبست.