امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ایجاد ناسیونالیسم وپان ایرانیسم از سوی غرب (در ایران)

#1
علی‌رغم اینکه دولت انگلستان در اروپا به‌ظاهر از پرچمداران مبارزه با فاشیسم و نازیسم هیتلری بود، اما در ایران پس از جنگ جهانی دوم، به‌دلایل متعدد تاریخی خود از پیشگامان رشد آریانیسم و آریاپرستی در قالب
اطوارهای متفاوتی از قبیل پان ایرانیسم و ناسیونالیسم ایرانی گردید.
نخستین دلیل این عملکرد، قصد دولت انگلستان در تحت کنترل درآوردن روشنفکران متمایل به غرب بود. یعنی آن به اصطلاح روشنفکرانی که دلزده از تحلیل و تحقیق عینی و مادی از دلایل عقب‌ماندگی ایران، با پاک کردن صورت مسئله سعی داشتند که ضمن تراشیدن هویتی نژادی برای ایرانیان، مسئولیت عقب‌ماندگی کشور را بر شانۀ اقوام «غیرآریائی» و تأثیر تاریخی آنها، از قبیل اقوام عرب و کرد و بلوچ و غیره بیاندازند.
جلوگیری از رشد سوسیالیسم در ایران توسط ایجاد یک جناح راست افراطی، از اهداف دیگری بود که در نهایت سازماندهی لژهای فراماسونری «آریائی» به دست دولت انگلستان را باعث گردید. نژادی که تا آنموقع در هیچ سند و مدرک تاریخی وجود خارجی نداشت، ناگهان مبدل به هویتی جعلی ساخت انگلستان برای ایرانیان شد. در این میان اردشیر ریپورتر (جاسوس و مزدور انگلستان) در تشکیل لژهای فراماسونری آریائی‌پرست ازقبیل لژ آریا و لژ کوروش، نقشی تعیین کننده داشت.
در اشاعه این جعلیات به‌قدری سرمایه‌گذاری گردید که پس از مدتی بسیاری از روشنفکران ایرانی به‌راستی باور کردند که در جهان نژادی به نام «آریائی» وجود داشته است و تاریخ آن به زمان «کوروش کبیر» باز می‌گردد! از مجموع این روشنفکران می‌توان از تقی‌زاده، جمال‌زاده و محمود افشار نام برد.
خاندان پهلوی در ادامۀ این تز انگلیسی، خود مبدل به سرمایه‌گذاران در تبلیغ نژاد آریائی شدند و این تز به محور اصلی هویت حزب رستاخیز مبدل گردید. حزبی که علامت زرتشتی فروهر را به‌تفکرات فاشیستی و نژادپرستانه آلود و آنرا به سمبلی برای نژادپرستی ایرانی مبدل ساخت
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
"دختر و افسر مرزی"

ایجاد ناسیونالیسم وپان ایرانیسم از سوی غرب (در ایران) 1
((...زنده باد صلح بین المللی,مرگ بر جنگ افروزان...))
استالین_آخرین سخنرانی سال 1952
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
آگهی
#2
این نوشتار کاملا معلومه که از جایی کپی شده.این نوشته من رو یاد ناصر پورپیرار انداخت
ولی نویسنده ی اصلی این نوشته معلومه که آدم بی سوادی بوده جون کردها و بلوچ هارو غیر آریایی حساب کرده.در صورتی که کردها ماد هستن و بازماندگان مادها و بلوچ ها هم که مسلمه از اقوام آریایی هستن.ولی ترک ها و عرب ها بیگانه و غیر آریایی هستن و شکی در اون نیست
در ضمن کی گفته نژاد آریایی وجود خارجی نداره؟؟
بزرگترین مورخان دنیا مثل ویل دورانت یا گریشمن نژاد آریایی رو ثابت کردن و مطلب در موردشون نوشتن.
پیشوا.........
پیشوای عزیز تر از جانم، میدانم که صدای مرا میشنوی
میدانم که با چه سختی و از جان گذشتگی ای برای سرافرازی نژاد آریایی و ملتت تلاش کردی
میدانم سربازان وطن چگونه برای سرافرازی اش شجاعانه و دلیرانه جنگیدند
میدانم از ما چه میخواهی.......
با چکمه هایمان مغرورانه بر روی جسد دشمنانت رژه خواهیم رفت.......
پیشوا آسوده باش که ما بیداریم.....
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uploadtak.com/images/r7921_xwvtcmvaldf9aegi18rh.jpg
پاسخ
#3
جهت اطلاعتون باید بگم نژاد آریایی به احتمال زیاد اصلا وجود خارجی نداره چنانکه اصلا این لغت در سال 1816 "اختراع" شده! برای کسب اطلاعات بیشتر، شما رو به خوندن این مطلب دعوت میکنم:

چگونگی پيدايش افسانه آريا برای اولين‌بار توسط نويسنده فرانسوی (ارتودو گوبينو) در سال (١٨١٦) كه هوادار سلطنت قانونی خانواده بوربون ضد آزاد منشی و ضد دموكراسی هست كه آزادی‌خواه معروف آلكسی دوتو كويل هنگامی كه وزير امور خارجه در جمهوری دوم بود وی را در دفتر خود استخدام كرد. گوبينو سپس حرفه ديپلمات پيشه خود كرد.

كتاب اساسی وی زير عنوان گفت و گويی در باب نابرابری نژادهای بشری افسانه آريايی‌ها برای توجيه نابرابری، اجتماعی در درون هر يك از ملت‌ها بكار گرفت. ميان اشراف و مردم عادی اختلاف نژادی هست. اشراف اروپايی همه از آرياها يعنی نژادی كه بر حسب طبيعت، مسلط و تمدن را او خلق كرده است، منشعب می‌شوند.

برخی از شاگردان گوبينو چون واشردولاپوژ و آمون كوشش كردند تا اين نظريه‌ها را از ديدگاه علمی مورد بررسی قرار دهند و بدين منظور از علم آمار بر پايه اندازه‌گيری جمجمه‌های انسانی مدد گرفتند. از اين جاست كه قانون ادعايی جامعه‌شناسی آمون پايه گرفت كه براساس آن درازسران (يعنی آريايی‌ها) در شهرها بيشتر از روستاها هستند. بعدها معلوم شد كه اين قانون يكسره نادرست است. البته، از ديدگاه زيست‌شناختی، نژادهايی وجود دارد كه از رهگذر توفق آماری برخی از عوامل وراثتی مثل(رنگ پوست، پيچيدگی مو، گروههای خونی و نظاير آن) در ميان افراد تشكيل‌دهنده اين نژادها از حيث ژنهای موجود در سلولهای مولد مشخص می‌شوند.

دومين پايه‌گذار آريايی گرايی هوستون استيوارات چمبرلن (١٩٢٧ـ١٨۵۵) پسر يك فرمانده نيروی دريايی، دوست و سپس داماد واگنر بيمار عصبی و ستايشگر شيدای ژرمن‌ها (كه در سال ١٩١٧، در بحبوحه جنگ به تابعيت آلمان درآمد) است. در سال ١٨٩٩ در اثر عظيم يكهزار و دويست صفحه‌ای خود زير عنوان پايه‌های قرن بيستم با استفاده از افسانه مردم آريايی به مدح آلمانی‌ها پرداخت. اين نويسنده، بجای اينكه مانند گوبينو آريايی‌ها را با يك طبقه يعنی اريستوكراسی يكی بداند، آنان را با يك ملت يعنی آلمان يكی دانست وچنين نوشت: “تتون روح تمدن است. اهميت هر ملت به عنوان قدرت زنده امروزی متناسب با خون اصيل آلمانی جمعيت آن است.”

و از سوی ديگر چمبرلن كوشيد تا نشان دهد كه همه نوابغ عالم بشريت ژول سزار، اسكندر كبير، جيوتو، لئوناردو داوينچی، گاليله، ولتر و از آلمانی‌های باستان بوده است به نظر وی شخص مسيح نيز از آلمانی‌های باستان بوده است يعنی آريايی. “هر كه ادعا كرده است كه مسيح يهودی بوده است يا بلاهت خود را نشان داده و يا اينكه دروغ گفته است مسيح يهودی نبوده است.”

بعدها نهضت ناسيونال سوسياليست نظرهای چمبرلن را پايه عقايد خود قرار داد و در جهت يك ضد يهودگرايی بی‌كم و كاست تغيير داد. هيتلر می‌خواست همه آلمانی‌ها را آريايی به معنی نژادی كلمه يعنی دراز سر، بلند اندام، با موهای روشن و چشمان آبی هستند تعريف كند و اين تعريف ناممكن بود، چون رؤسای نازی كه هيچكدام‌شان اين كيفيات را از زاويه مبارزه ميان اين دو نژاد بينند. افسانه نژاد آريايی بدينسان بكار جوانسازی نظريات ضد يهودی آمد. و بعدها باعث كشته شدن شش ميليون يهودی در جنگ جهانی دوم توسط آريايی‌ها شد(١)

عجيب‌ترين سوءاستفاده‌ای كه از كلمه نژاد شده در مورد آريايی‌هاست اين اسم بيش از هر اسم ديگر دارای معنی سياسی است و مدتی اساس قوه مقننه آلمان به اصطلاح (آريايی) محسوب می‌شد.

كلمه آريا برای اولين بار از ديدگاه زبان‌شناسی توسط “سرويليام جونز” فيلسوف انگليسی به مغرب آورده شد وی مدتی در هند بسر برده و زبان‌های آسيايی خاصه زبان سانسكريت را مطالعه كرده بود. او عنوان آريايی را به اين زبان‌ها داد. بعد از او مطالعه مسأله روابط ميان زبان‌ها را “شله گل” و “پونسن” در انگلستان زبان‌شناس جوانی كه اصليت آلمانی داشت به نام “ماكس مولر” از سرگرفت. اين تحقيقات نشان داد كه ميان زبان‌ها كه در اروپا به آنها تكلم می‌شود شباهت‌های لغوی موجود است و برای نامگذاری اين دو گروه زبان عنوان “آريايی‌” يا “هندوژرمنی‌” داد. ظاهراً “ماكس مولر”، نخستين كسی بود كه گروه خالق زبان‌های “آريايی‌” را “نژاد آريايی‌” نام نهاد. وی اين گروه را كه به وسيله زبانی چنين مؤثر و انعطاف‌پذير را برای بيان كشف كرده بود قومی برتر شمرد.

در سالهای بعد، فرضيه‌های مربوط به سرزمين ابتدايی اروپاييان توجه بسياری از مردم‌شناسان و تاريخ‌دانان را به خود جلب كرد و نظريه‌هايی پديد آمد و هر كس به دفاع يكی از آنها برخاست. سرزمين آرياها را ناحيه بالتيك و آلمان و روسيه و هند و افريقای شمالی و حتی ايران دانستند. بر اين عدم اطمينان نسبت به سرزمين اصلی آرياييان عدم اطمينان نسبت به ظاهر جسمی آنان نيز افزوده شد. بنابراين دلايل، ماكس مولر سرانجام قبول كرد كه كلمه آريايی را نمی‌توان به‌كار برد و در انكار كامل عقيده سابق خود دير كرده بود در اين فاصله زمانی مفهوم آريايی را دانشمندان فراوانی دوباره مورد بحث و گفت و گو قرار دادند و نظريه ماكس مولر كه نژاد آريايی نژادی اصيل و برتری است مورد تأييد قرار نگرفت چرا كه خود ماكس مولر هم به اين نتيجه رسيده بود(٢) و با استناد به اين گفته‌های بزرگان تا به حال هيچ آريايی را در خيابان نديده‌ايم. و يا هيچ اسكلتی كشف نشده كه ثابت شود كه از نژاد اصيل آريايی باشد.
١. موريس دووروژه
٢. اتمر كالاين برگ
* * *
موریس دوورژه جامعه‌ شناس نامدار فرانسوی، مفسر روزنامه پر تیراژ لوموند، استاد جامعه‌ شناسی سیاسی در دانشکده حقوق وعلوم اقتصادی پاریس، در کتاب “اصول علم سیاست” خود راجع به نژاد آریایی چنین می‌نویسد: “گوبینو (اشراف‌زاده فرانسوی در قرن ١٩) فرضیه تاریخی آگوستین تیری و “افسانه نژاد آریایی” را که در آن ایام در حال رواج بود، در هم آمیخت. در سال ١٧٨٨ زبانشناسی به نام “جونز” که از شباهت‌های میان زبان‌های سانسکریت، یونانی، لاتینی،آلمانی و سلتی یکه خورده بود فکر کرد که این زبان‌ها ریشه مشترکی دارند. در سال ١٨١٣ “توماس یانگ” این زبان مادر را “هندواروپایی” نامگذاری کرد. پس از این قومی را که به این زبان تکلم می‌کردند “آریایی” نامیدند و این نامگذاری توسط زبانشناس آلمانی “ماکس مولر” در سال ١٨٦١ رسمیت یافت.

این قوم “فرضی” که بوسیله زبانی که خود نیز فرضی بود تعریف شده بودند، موضوع مطالعه گروهی از دانشمندنمایان قرار می‌گیرد که می‌کوشند زادگاه این قوم را معلوم دارند. تناقض میان استنتاج‌های آنان، “پوچی” این گفته‌ها را نمایان می‌سازد. در سال ١٨۴٠ “پوت” عقیده دارد که آریایی‌ها از دره سیحون و جیحون آمده‌اند؛ در ١٨٦٨ “بن فری سرچشمه آنان را از شمال دریای سیاه، میان دانوب و دریای خزر انگاشت؛ در ١٨٧١، “جی. سی. کنوک” اصل آنان را بین دریای شمال و اورال دانست؛ در ١٨٩٠ “دی. سی. برینتون آنان را از اهالی آفریقای شمالی به‌حساب آورد[!]؛ در ١٨٩٢ “وی. گوردون چایلد” آریایی‌ها را از روسیه جنوبی شمرد؛ در آغاز قرن بیستم “کی. اف. جوهنسن” مهد آنان را کرانه‌های بالتیک گرفت؛ در ١٩٢١ “کوسینا” با دقت کمتری آنان را فقط در شمال اروپا جای داد؛ در ١٩٢٢ “پیتر ژیلز مسکن اصلی آنان را مجارستات شمرد و هکذا …

این نژاد آریایی “موهوم”، مورد استناد” آرتور دو گوبینو”، آریستو کرات هوادار سلطنت قانونی خانواده “ارلئان” (که با مرگ لوئی ١٢ معروف به پدر ملت در سال ١۵١۵ سلطنت‌شان پایان یافته بود و پس از سقوط ناپلئون توسط لویی هجدهم دوباره به سلطنت بازگشتند) و مخالف آزادی قرار می‌گیرد تا امتیازات طبقه اشراف را توجیه، و تضاد میان آنان و توده‌های مردم را تبیین کند. به گمان وی اشراف از بازماندگان آریاییها می‌باشند که تشکیلات سیاسی، اندیشه و هنر، فرهنگ، تمدن و پیشرفت را برای اروپا به ارمغان آورده‌اند. مردم عادی بازماندگان اشغالگران ابتدایی اند که بر حسب طبیعت از نژادهای پست اند و هرچه دارند از فاتحان آریایی گرفته‌اند، به‌طوری که بدون وجود این فاتحان در بربریت زندگی می‌کردند و …”

در جای دیگری می‌نویسد: “نظریه‌های آریایی این مزیت را دارند که در ابهام می‌مانند و همین امر آنان را از هر گونه بررسی انتقادی در امان می‌دارد …” ص ٣٠

دو ورژه در مورد نژادهای انسانی می‌نویسد: “هرگز هیچ زیست‌شناسی از نژاد آریایی سخن نگفته است.” ص ٣٣

نوشته: حسين حسنی


منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://antibigane.blogfa.com
نه آریا نه ایران
جانم فدای انسان!

مبارزه با ناسیونالیسم، نژادپرستی آرین و ایران باستان؛
اولین گام برای اتحاد نوع بشر...
پاسخ
 سپاس شده توسط ☭Nicola☭ ، Azarbayjanliam


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان