چالش جمله

[_Strawberry_]

سریع رفتم تو اتاق قلکمو برداشتم کوبندمش زمین تابشکنه
یه صدتومن توش بود برداشتمش سریع دوییدم سمت.....

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

دویدم سمتته کوچه ولی یه دسته از ارازل رو دیدم که تو اون موقع شب واقعا از کنارشون رد شدن وحشتناک ترین کار دنیاس
مجبور شدم از کوچه ی پشتی برم ولی راهم طولانی شد که....

[_Strawberry_]

یهو یکی برآم دست تکون داد وگفت .-بیاسوارشو
من.-عه سلام. رویا بدوبدو دوییدم سمتش سوارماشینش شدم وباهم رفتیم......

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

رویا: عزیزم چرا میدوییدی؟؟
من: حالا قضیه ش مفصله
رویا جون
-جونم؟؟
من: میگم یه جای خوابی چیزی میتونی برام جور کنی؟
-وا خدا مرگم بده چت شده؟
من:...



(مثلا قرار بود یه جمله بگما )

[_Strawberry_]

من.-اونش به خودم مربوطه توبگو میتونی یانه؟
رویا.-باشه حالا چرا عصبی میشی اره میتونم
من.- ...

[Âɴɢ℮ℓ Evιℓ]

من:- عا قربونت ... خب از خانواده چ خبرا؟
رویا: هیچ سلامتی
من: عه مواظب اون پیرمرده باش.....

[Волшебник]

رویا: اون بدبخت مرد .__.
من: چرا؟
رویا: دیشب سکته کرد...

[_Strawberry_]

من.-عه خدارحمت کنه
رویا.-ممنون
یهو ......

[•ДmịrHoSsiŋ•]

یهو به خودمون اومدیم دیدیم تو ی مسیر تاریک افتادیم و بنزین ماشینم داره تموم میشه
تو اون تاریکی مطلق ی خونه بزرگ دیدیم که چراغاش روشنه

[_Strawberry_]

رفتیم. درخونه رو زدیم کسی بازنکرد دروهل دادیم یهوبازشدواردخونه شدیم یهوچراغاخاموش شد
در بسته شد همه یه جیغ بنفش کشیدیم
ک یهویه صدایی شنیدیم.که میگفت....